|
تاریخ چاپ : |
2025 Apr 10 |
www.blestfamily.com |
لینک مشاهده : |
عـنوان : |
نکاح و احکام آن (از دیدگاه امام ولی الله دهلوی) |
نکاح و احکام آن (از دیدگاه امام ولی الله دهلوی)زنان در نکاح، حاکم قرار داده نمیشوند:رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) فرمود: «لاَ نِكَاحَ إِلاَّ بِوَلِىٍّ» نکاح بدون ولی اعتباری ندارد، باید دانست که جایز نیست که زنان به تنهایی، در نکاح، حاکم خویش، قرار گیرند، زیرا عقلشان ناقص و فکرشان درست کار نمیکند، بسا اوقات مصلحت خویش را نمیدانند، و از ناحیه آنان، حمایتی برای حسب نیست، پس بسا اوقات در غیر کفو رغبت مینمایند، و در این صورت ننگ و عاری بر قومشان وارد میشود، پس واجب گردید که به خاطر جلویگری از فساد، به اولیا در این باره اختیاری داده بشود؛ و نیز سنت مروج بین مردم از نظر نیاز طبیعی این است که مردان بر زنان قیمومت و سرپرستی داشته باشند و حل و عقد به اختیار آنان قرار گیرد، تامین هزینه و نفقه به عهده آنان قرار گیرد؛ زیرا زنان در دست مردان اسیر میباشند، و همین است منظور از این قول خداوندی که میفرماید: (الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ) ([1]).بودن ولی، در نکاح شرط است:در شرط گذاشتن وجود ولی در نکاح، اهمیتدادن به شان اولیاست، استقلال زنان در نکاح یک گونه وقاحتی از آنها محسوب میشود که منشأش کاهش حیا و غلبهیافتن بر اولیاء و بیتوجهی به آنهاست، و نیز واجب است که نکاح از زنا با مشهورکردنش ممتاز گردد، و مستحقترین صورت مشهورکردنش، حضور اولیای زنان در جلسه نکاح است.از بیوه مشورت و از دوشیزه اجازه خواسته میشود:رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) فرمود: «لاَ تُنْكَحُ الثَّيِّبُ حَتَّى تُسْتَأْمَرَ وَلاَ تُنْكَحُ الْبِكْرُ حَتَّى تُسْتَأْذَنَ وَإِذْنُهَا الصُّمُوتُ» «نکاح بیوه زن بدون مشورهاش بسته نمیشود و نکاح دوشیزده بدون اجازهگرفتن از او بسته نمیشود، و اجازهدادنش خاموشی اوست». و در روایتی دیگر آمده است که پدر از او اجازه بگیرد.من میگویم: جایز نیست که اولیاء به تنهایی، حاکم نکاح زن قرار گیرند، زیرا آنچه را زنان نسبت به خود میدانند آنان نمیدانند، ثانیاً نفع و ضرر نکاح به زنان برمیگردد، مشورهگرفتن به این خاطر است که او به صراحت دستور بدهد، اجازهخواستن به این معنی است که او اجازه بستن نکاح را بدهد و از آن منع نکند که ادنیترین صورتش خاموشماندن اوست، جز این نیست که اجازهخواستن از دوشیزه بالغه است نه از دوشیزة نابالغ، زیرا نابالغ، رأی ندارد. حضرت ابوبکر صدیق t حضرت عایشه ل را در سن شش سالگی به آن حضرت (صلی الله علیه وسلم) ازدواج داد.نکاح برده موقوف بر اجازه آقاست:رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) فرمود: «أَيُّمَا عَبْدٍ تَزَوَّجَ بِغَيْرِ إِذْنِ سَيِّدِهِ فَهُوَ عَاهِرٌ» «هرکدام غلامی که بدون اجازه آقایش ازدواج کند او زانی میباشد»، من میگویم: چون غلام در خدمت آقا قرار دارد، نکاح و آن مواساتی که شوهر باید با زن داشته باشد که نتیجه نکاح است و خلوت با زن، خدمت واجب مولا را میکاهد، لذا واجب است که سنت در این باره، این باشد که نکاح غلام بر اذن آقا موقوف قرار گیرد، چنانکه خداوند میفرماید: (فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ ) ([2]) «کنیزها را با اجازه آقاهایشان ازدواج کنید».خطبه قبل از عقد نکاح:حضرت عبدالله بن مسعود t میفرماید: «عَلَّمَنَا رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وسلم) التَّشَهُّدَ فِى الْحَاجَةِ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ نَسْتَعِينُهُ وَنَسْتَغْفِرُهُ، وَنَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ شُرُورِ أَنْفُسِنَا، مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَلاَ مُضِلَّ لَهُ، وَمَنْ يُضْلِلْهُ فَلاَ هَادِىَ لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، وَيَقْرَأُ ثَلاَثَ آيَاتٍ: (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ ) ([3]) (وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا )([4]) (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا * يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا )([5])».من میگویم: جاهلیت قبل از عقد نکاح با ذکر مفاخر قوم خویش و امثال آن، خطبه میخواندند و بدین شکل به ذکر هدف و اهمیتدادن به آن، متوسل میشدند، و جارینگهداشتن رسم بدین شکل مصلحت بود؛ زیرا مبنای خطبه بر مشهوریت است که آن چیز، در دید و شنید مردم قرار گیرد.و مشهوریت یکی از اهداف نکاح است، تا از زنا ممتاز گردد، و نیز خطبه فقط در امور مهم به کار گرفته میشود، اهمیتدادن به نکاح، و به آن در میان خود وقعتگذاشتن، از بالاترین اهداف میباشد. پس رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) اصل آن را به جا گذاشت و وصف آن را تغییر داد، و آن این که همراه با این مصالح مصلحت دینی را اضافه نمود. و آن این که مناسب است که با هر ارتفاق، ذکر مناسبی بخواند، و در هر محل به شعایر الله اهمیت بدهد تا پرچم دین حق، به اهتراز درآید و شعار و علایمش ظاهر گردند؛ پس انواعی از ذکر، مانند حمد، استعانت، استغفار، تعوذ، توکل، تشهد و آیاتی از قرآن در آن سنت قرار گرفت و به این مصلحت اشاره نموده فرمود: «كُلُّ خُطْبَةٍ لَيْسَ فِيهَا تَشَهُّدٌ فَهِىَ كَالْيَدِ الْجَذْمَاءِ» «هر خطبه و سخنرانی که در آن تشهد نباشد مانند دست جذام رسیده استک، و نیز فرمود: «كُلُّ كَلاَمٍ لاَ يُبْدَأُ فِيهِ بِالْحَمْدُ لِلَّهِ فَهُوَ أَجْذَمُ» «هر کلامی که با الحمد لله آغاز نگردد آن دم بریده است».اعلان نکاح و جلسهگرفتن به آن:رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) فرمود: «فصل ما بين الحلال والحرام الصوت والدف في النكاح» «فرق بین حلال و حرام صدا و دفزدن در نکاح است»، و نیز فرمود: «أعلنوا هذا النكاح واجعلوه في المساجد واضربوا عليه الدفوف» «نکاح را علناً در مساجد انجام دهید و بر آن دف بزنید».من میگویم: مردم سر و صدا و دفزدن در نکاح را به کار میگرفتند، و این عادت مروج بود که حاضر نمیشدند آن را در نکاح صحیحی که از چهار نکاح، آن حضرت (صلی الله علیه وسلم) آن را بنابه گفته حضرت عایشه (رضی الله عنها) به جا گذاشته بود از دست بدهند، و در آن مصلحتی وجود داشت، و آن این که چون نکاح و زنا به اعتبار قضای شهوت و رضایت طرفین، باهم یکی بودند، واجب شد به چیزی دستور داده شود که فرق بین آنها به گونهای ظاهر شود که برای کسی در آن خفا و کلامی باقی نماند.رخصت در متعه([6]) و نهی از آن:رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) چند روزی به نکاح متعه اجازه فرمود و سپس از آن نهی نمود؛ اما رخصت اول، به خاطر نیازی بود که به آن پدید آمده بود، چنانکه حضرت عبدالله بن عباس ب در باره کسی بیان فرمود که تازه در شهری وارد شود که در آنجا اهل و عیالی نداشته باشد، حضرت ابن عباس ب اشاره نمود که متعه در آن ایام، تنها به اجارهگرفتن بضعه نبود، بلکه آن یک امر ضمنی بود که زیرپوشش نیازهای دیگری از تدابیر منزل قرار داشت؛ زیرا تنها به اجارهگرفتن بضعه، خروج از طبیعت انسانی و وقاحتی است که باطن سالم آن را دفع میکند.اما نهی از آن به خاطر برطرفشدن نیازها در اغلب اوقات قرار گرفت، و نیز اگر این رسم جریان مییافت نسبها باهم آمیخته میشدند، زیرا با تمامشدن مدت متعه، زن از سیطره و اختیار این مرد بیرون میرود، و زن به اختیار خود میشود، معلوم نیست که او بعداً چه کار میکند، نگهداری عده در نکاح صحیح که مبنایش بر تأیید است، بینهایت مشکل است، پس چه برسد به متعه و سستیکردن در نکاح معتبر شرعی؟ زیرا انگیزة بیشتر رغبتکنندگان نکاح، قضای شهوت فرج است و نیز یکی از آن اموری که نکاح از زنا ممتاز میگردد پایبندی بر همکاری و کمک دایمی است، اگرچه اصل در آن قطع منازعت در باره زن در نظر مردم است.سایت خانواده خوشبختBlestFamily .Com=================منبع: كتاب حجة الله البالغة تأليف شاه ولى الله دهلوي([3])- ترجمه: «اى مؤمنان، از خداوند چنان كه سزاوار پرواى اوست پروا بداريد و جز در مسلمانى نميريد» سورة آل عمران، آیة 102.([4])- ترجمه: «و از خدايى كه به [نام] او از همديگر درخواست مىكنيد، و از [گسستن] رابطه خويشاوندى پروا داريد. بيگمان خداوند بر شما نگهبان است» سورة نساء، آیة 1. |