|
تاریخ چاپ : |
2025 Apr 10 |
www.blestfamily.com |
لینک مشاهده : |
عـنوان : |
پرداخت مهر و دادن ولیمه |
پرداخت مهر و دادن ولیمهنکاح بدون مهر نیست:مردم بدون مهریه ازدواج نمیکردند، بنابر چند معنی که او را بر این وامیداشتند، و در این، چند مصالح وجود دارد: از آنجمله این که فایده نکاح به تکمیل نمیرسد، مگر این که هریکی خود را بر همکاری دایمی موظف کند، و این از جانب زن بدین شکل میباشد که اخیتار جدایی از دست او سلب گردد، و جایز نیست که اختیار مرد سلب بشود و اگرنه باب طلاق کلاً مسدود میشود، و شوهر در دست زن اسیر قرار میگیرد، همانطور که زن در دست شوهر اسیر است، اصل این است که باید مردان بر زنان قیم و سرپرست قرار گیرند، و این درست نیست که اختیار تفریق به دست قاضیان آنچه را او در خصوص خود میداند نمیدانند، پس معین گردید که اگر از همپاشیدن خانوادگی را بخواهد خسارت مال در جلو چشمش قرار گیرد تا به آن بدون نیاز شدید جرأت نکند، این یک گونه وسیله پابرجایی است.و نیز اهمیت به نکاح واضح نمیشود، مگر این که در عوض به ملک بضعه، مال قرار بگیرد؛ زیرا وقتی مردم نسبت به مال تا جایی بخل ورزیدند که نسبت به امور دیگر نورزیدند، پس اهمیت امر نکاح بدون صرف مال تکمیل نگردید، و با مهمگرفتن، آن چشم اولیا به تحویلدادن جگرگوشهایش خنک میگردد، و به سبب آن، فرق بین نکاح و زنا متحقق میگردد، و همین است منظور قول خداوند: (أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ )([1]). «با [صرف] مالهايتان از روى پاكدامنى نه از روى شهوترانى [مىتوانيد آنان را] طلب كنيد»مهریه زیاد و کم میشود:بنابراین، رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) وجوب مهریه را کماکان به جا گذاشت، و به حدی آن را تحدید نمود که از آن کمتر و بیشتر نباشد؛ زیرا عادات مردم در اظهار اهتمام مختلف میباشند، و رغبتها مراتب گوناگونی دارند، و خود مردم در درگیری بر چند طبقه هستند، پس نمیتوان آن را علیه آنان تحدید نمود، همچنانکه نمیتوان قیمت چیزهای مورد پسند را در حد خاصی مشخص کرد. بنابراین، آن حضرت (صلی الله علیه وسلم) فرمود: «الْتَمِسْ وَلَوْ خَاتَمًا مِنْ حَدِيدٍ» «تلاش کن اگرچه یک انگشتر آهنی باشد».نباید در معینکردن مهریه بیش از حد غلو کرد:رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) فرمود: «مَنْ أَعْطَى فِى صَدَاقِ امْرَأَتِهِ مِلْءَ كَفَّيْهِ سَوِيقًا أَوْ تَمْرًا فَقَدِ اسْتَحَلَّ» «هرکسی در مهریه همسرش یک کف سویق([2]) یا خرما داد زن بر او حلال میشود»، اما رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) در مهریه همسرانش و دخترانش دوازده و نیم اوقیه([3]) داد، حضرت عمر فاروق t فرمود: «لا تغالوا في صدقات النساء فإنها إن كانت مكرمة في الدنيا أو تقوى عند الله لكان أولاكم بها نبي الله (صلی الله علیه وسلم)» الحدیث، «در باره مهریه زنان زیادهروی نکنید، زیرا اگر این زیادهروی عزتی در دنیا یا تقوای در نزد خداوند میبود، پس سزاوارتر از شما رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) میبود..».من میگویم: فلسفه در تقرر مهریه این است که مناسب است مهریه از چیزهایی باشد که مردم به آنها بخیلی میورزند، و آن حیثیت و وقعتی داشته باشد، و مناسب است پرداختش موافق به عرف قوم عادتاً متعذر نباشد، و این مقدار نصاب مناسبی است موافق به آن در آن روزها مردم قرار داشتند، و همچنین بیشتر مردم بعد از او چنین بودند، البته برخی مردم ثروتمند که مانند پادشاهان بر تخت قرار گرفته اند چنین نمیباشند.نباید بر زنان در درنگکردن پرداخت مهر، یا کاستن آن ظلم کرد:مردم در زمان جاهلیت در حق زنان نسبت به مهریه آنها با درنگکردن در پرداخت یا کاستن مهر ظلم میکردند، لذا خداوند فرمود: (وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ )([4]) «بدهید به زنان مهریه آنها را با طیب خاطر، پس اگر نیکو شدند برای شما».و نیز فرمود: (لَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ مَا لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً )([5]) «نیست بر شما گناهی اگر طلاق دادید زنان را پیش از این که به آنها دست بزنید و پیش از این که برای آنها مهریه مقرر نمایید».من میگویم: اصل در این باره این است که نکاح سبب ملک است، و انجام عمل جنسی با زن اثر آنست، و هدف از هر چیز اثرش میباشد. بنابراین، مهریه حق این دو امر است، و به مرگ امر تقرر مییابد، اگر آن را قبل از مرگ برگشت نداد ثابت میگردد، و او به عقب نرفت تا این که مرگ در میان حایل شد، و به طلاقدادن امر برطرف و فسخ میگردد، و آن شبیه به اقاله و برگشتدادن است، چون این تمهید مقرر گردید پس ما میگوییم:کل مهریه به طلاق و مرگ واجب میگردد:در زمان جاهلیت نسبت به مهر مناقشات و درگیریهایی وجود داشت، مردم نسبت به مال بخل میورزیدند، و به اموری احتجاج میکردند، پس خداوند در این باره روی این اصل به عدل قضاوت فرمود، پس اگر شوهر چیزی برای مهریه زن نام برده است، و با زن عمل جنسی انجام داده است، مهر کامل به او میرسد، چه او را طلاق بدهد یا شوهر بمیرد؛ زیرا در حق او سبب ملک و اثر آن هر دو تکمیل شده اند، و شوهر هم به او رسیده است، و همین است منظور قول خداوند: (لَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ مَا لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً )([6]) «شما به همدیگر رسیده اید و زنان از شما پیمان پختهای گرفته اند».اگر مهریه برای او معین کرده، اما با او عمل جنسی انجام نداده است، و مرده است، پس به زن مهر کامل میرسد؛ زیرا با مرگ امر مقرر گردید و عدم دخول، در این حال، چندان مضر نیست، زیرا آن به سبب آسمانی، اتفاق افتاده است، و اگر او را طلاق داد، پس برای او، بر حسب این آیه، نصف مهر میرسد، زیرا یکی از دو امر تحقق یافته است، نه آن دیگر، پس این نکاح به دو چیز شباهت پیدا کرد، یکی به پیام خواستگاری بدون نکاح، دوم به خود نکاح کامل، و اگر مهر برای او مقرر نکرده ولی دخول با او انجام گرفته است، پس برای او مهر مثل بدون کم و کاست میرسد و عدت بر او واجب میشود و ارث هم میبرد، زیرا عقد به سبب و اثر، هر دو، تکمیل شده است، لذا واجب است که برای او مهر ثابت شود، هرچیز به شبیه و نظیرش مقدر میگردد، و مهر مثل نزدیکترین آن چیزی است که در این باره به آن اندازهگیری کرد، و اگر مهر مقرر نشده و دخول هم متحقق نگردیده است، پس برای او متعه میرسد، زیرا جایز نیست که عقد نکاح خالی از مال باشد، و همین است منظور آیه: (أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ )([7]).در اینجا راهی برای واجبکردن مهر نیست، زیرا ملک مقرر نگردید و اسمی از مهر هم برده نشده است، پس به کمتر از آن که متعه باشد، اندازهگیری شد و یک بار آن حضرت (صلی الله علیه وسلم) چند سوره از قرآن را مهر مقرر کرد، زیرا تعلیم قرآن به زن، امر مهمی است که مردم به آن رغبت دارند، و آن را میخواهند، همچنانکه در مال رغبت دارند و خواهان آن هستند، پس جایز است که تعلیم قرآن به جای مال قرار گیرد.در ولیمه نکاح مصالح زیادی وجود دارد:مردم به دادن ولیمه قبل از دخول عادت داشتند و در آن مصلحتهای زیادی هست:از آنجمله است: چارهجویی بر اعلام خبر نکاح، و این که مرد بر شرف دخول با این زن است، زیرا اعلام نکاح ضروری بود تا برای کسی و هم در نسب باقی نماند، و تا نکاح از زنا ممتاز گردد، و مختصبودن این زن برای این مرد در نظر مردم متحقق گردد.از آنجمله است: سپاسگذاری خداوند به نعمتی که از تدبیر منزل و نفع آن، به او عنایت فرموده است.از آنجمله است: نکویی با زن و قوم او، زیرا صرف مال برای او، و جمعکردن مردم در امر او، بر این دلالت دارد که این زن پیش این مرد، وقعت و احترامی، دارد، و اینچنین امور در برقرارکردن دوستی و محبت بین اهل منزل بویژه در نخستین اجتماع آنها، لازم میباشند.از آنجمله اینکه: به دستآمدن نعمت جدید که مالک چنین چیزی شده که قبلاً مالک آن نبود، شادی و سرور میآورد، و مردم را بر صرف مال وامیدارد، و در پیروینمودن از این انگیزه، تمرین بر سخاوت، نافرمانی از داعیه بخل و فواید و مصالح دیگری به دست میآید.رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) بر بعضی از ازواج مطهرات ولیمه کرده است:چون در ولیمهکردن بسیاری فواید خوب سیاسی، اجتماعی، منزلی، تهذیب نفس و احسان وجود داشت، واجب شد که آن حضرت (صلی الله علیه وسلم) آن را پابرجا بگذارد و مردم را به آن ترغیب نماید، و بر آن عمل نموده دیگران را وادار نماید، اما رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) برای آن، ضابطه و حدّی بیان نفرمود همچنانکه ما، در مهر ذکر کردیم، حد وسط، ذبح یک گوسفند است، رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) بر صفیه به یک گونه حلوایی که به آن «حیس» میگفتند ولیمه نمود، و بر بعضی با دو مد جو ولیمه کرد.هرکسی به ولیمه دعوت گردد قبول کند:رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) فرمود: «إِذَا دُعِىَ أَحَدُكُمْ إِلَى الْوَلِيمَةِ فَلْيَأْتِهَا» «هرگاه یکی از شما به ولیمهای دعوت گردید به آن برود». و فی روایة: «فَإِنْ شَاءَ طَعِمَ وَإِنْ شَاءَ تَرَكَ» «اگر خواست بخورد و اگر نخواست رد کند».من میگویم: وقتی یکی از اصول تشریع این است که هرگاه به یکی دستور برسد که فلان کار را برای مردم بکند، پس مقتضایش این است که مردم را وادار کند تا از او در آنچه میخواهد پیروی کنند، و دستور او را بپذیرند، و اگر نه هدف مناسب به آن دستور، متحقق نمیگردد، پس وقتی به کسی دستور رسید که امر نکاح را با انجام ولیمه بین مردم پخش کند، واجب شد که به مردم دستور داده شود که دعوت او را بپذیرند، و نیز از صله رحمی است که به هنگام دعوت، اجابت بشود، و در اجرای سنت به این عمل، امر انتظام شهر و محله، برقرار میشود.رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) در خانه آراسته وارد نمیشد:رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) فرمود: «إِنَّهُ لَيْسَ لِى أَوْ لِنَبِىٍّ أَنْ يَدْخُلَ بَيْتًا مُزَوَّقًا» «سزاوار نسیت برای من، یا فرمود برای هیچ پیامبری که در خانه آراسته و منقشی وارد بشود». من میگویم: چون ساختن عکس و صورت حرام است، و همچنین پوشیدن لباس عکسدار حرام است، مقتضایش این بود که واردشدن در خانهای که آن به وسیله عکس و صورت منقش شده است، حرام گردد، و در این باره ملامت واجب شود، بویژه برای پیامبران (صلی الله علیه وسلم)، زیرا آنان جهت امر بالمعروف و نهی از منکر مبعوث شده اند، و نیز خوب درآوردن زیبایی بینهایت، سبب غوطهخوردن در طلب دنیاست، و این در عجمیها به گونهای به وقوع پیوست که آنها را ذکر آخرت فراموش کرد، واجب گردید که در شرع از آن، نهی وارد شده اظهار نفرت باشد.نهی از خوردن غذای مفتخرانه:رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) از خوردن طعام «متبارین» افتخارکنندگان نهی فرمود، من میگویم: اهل جاهلیت باهم افتخار می کردند و هریکی میخواست بر دیگری غلبه پیدا کند، و به خاطر این هدف، مال صرف میکرد، نیت خوب دیگری نداشتند، در این کینه، فساد ذات البین و اضاعة مال، وجود داشت، در صورتی که در آن هیچگونه مصلحت دینی و کشوری نبود، بلکه آن اتباع و پیروی از خواهشات نفس بود. بنابراین، واجب شد که این روش متروک گردد، و اهانت آمیز محسوب شود، و دَرِ آن مسدود گردد، بهترین راهش این شد که از خوردن غذای او پرهیز و اجتناب شود.رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) فرمود: «إذَا اجْتَمَعَ دَاعِيَانِ فَأَجِبْ أَقْرَبَهُمَا بَابًا، وَإِنْ سَبَقَ أَحَدُهُمَا فَأَجِبْ الَّذِي سَبَقَ» «هرگاه دو نفر باهم تو را دعوت کردند، پس از کسی اجابت کن که در خانهاش نزدیکتر باشد، و اگر یکی جلوتر دعوت کرد پس از او اجابت کن که نخست دعوت کرده است». من میگویم: وقتی که دعوت آنها باهم متعارض گردید، باید در تلاش وجه ترجیح قرار گرفت، و آن یا با سبقت است و یا به قرب در.سایت خانواده خوشبختBlestFamily .Com=================منبع: كتاب حجة الله البالغة تأليف شاه ولى الله دهلوي |