|
تاریخ چاپ : |
2025 Apr 10 |
www.blestfamily.com |
لینک مشاهده : |
عـنوان : |
محرمات نسبی وسببی از دیدگاه قرآن وسنت |
محرمات نسبی وسببی از دیدگاه قرآن وسنتاصل در این باره قول خداوندی است: (وَلَا تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُمْ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَمَقْتًا وَسَاءَ سَبِيلًا * حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ وَعَمَّاتُكُمْ وَخَالَاتُكُمْ وَبَنَاتُ الْأَخِ وَبَنَاتُ الْأُخْتِ وَأُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ مِنَ الرَّضَاعَةِ وَأُمَّهَاتُ نِسَائِكُمْ وَرَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسَائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ وَحَلَائِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلَابِكُمْ وَأَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا* وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا (24) وَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلًا أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِنْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ مِنْ فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلَا مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ )([1]). «و با كسانى از زنان كه پدرانتان [با آنان] ازدواج كردهاند، ازدواج مكنيد مگر آنچه گذشت [كه خداوند آن را بخشيده است]، چرا كه اين [كار] ناشايست و منفور مىباشد و بد راهى است. [نكاح] مادرانتان و دخترانتان و خواهرانتان و عمّههايتان و خالههايتان و دختران برادر و دختران خواهر و آن مادرانتان كه شما را شير دادهاند، و خواهران رضاعيتان و مادران زنانتان و آن دختران همسرانتان كه در كنار شما پرورش يافتهاند، از آن زنانتان كه با آنها آميزش جنسى كردهايد- و اگر با آنها آميزش جنسى نكرده باشيد، گناهى بر شما نيست- و همسران آن پسرانتان كه از صلب خودتان هستند و آنكه بين دو خواهر جمع كنيد، بر شما حرام گرديده است. مگر آنچه گذشته است، كه خداوند آمرزنده مهربان است»رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) فرمود: «أَمْسِكْ أَرْبَعًا وَفَارِقْ سَائِرَهُنَّ» و نیز فرمود: «لاَ تُنْكَحُ الْمَرْأَةُ عَلَى عَمَّتِهَا..» الحدیث، «زن را بالای عمه اش نکاح کرده نمیشود» و خداوند فرمود: ) الزَّانِي لَا يَنْكِحُ إِلَّا زَانِيَةً (([2]). «مرد زناكار مگر با زن زناكار ازدواج نمىكند»باید دانست که تحریم محرمات یاد شده در این آیهها، در میان اهل جاهلیت امر شایع و مسلمی بود، و آن را ترک نمیکردند، مگر چیزهای جزئی را که از پیش خود ابتداع نموده بودند، مانند ازدواج با زن پدر و جمع بین الأختین، حرمت محرمات در میانشان قرن به قرن به ارث رسیده بود، تا حدی که از ته دلهایشان بیرون نمیرفت، مگر این که پاره بشوند، و در محرم بودن آنها، مصالح بزرگی وجود داشت، پس خداوند آنها را برجا گذاشت، و روی آنچه سستی از خود نشان داده بودند تأکید نمود.قرابت سبب تحریم است:در اصل تحریم وابسته به چند چیز است:از آنجمله جریان عادت به همراهی، برقراری ارتباط، عدم امکان لزوم ستر در میان همدیگر و ارتباط نیازهای دو طرف به طور طبیعی نه صناعی؛ زیرا اگر روش به قطع امید از آنها و روگردانی از رغبت در آنها جاری نگردد، مفاسدی به پا میخیزد که حدی و حسابی نخواهند داشت، تو میبینی مردی را که چشمش بر محاسن و زیبایی زن بیگانه میافتد، به او عشق میورزد، و به خاطر او خود را در هلاکتگاهها میاندازد، پس چه میشود، گمان تو به کسی که با زنی تنها باشد و شب و روز به محاسن و زیبایی او نظر داشته باشد، و نیز اگر دروازه رغبت در آنها باز و غیر مسدود قرار گیرد، و ملامت در میان نباشد، این به ضرر بزرگی علیه آنها منجر میگردد؛ زیرا این سبب قرار میگیرد برای بازداشتن آنها از کسی که برای خود در او رغبتی داشته باشد؛ زیرا امر ازدواج آنان به دست همین مردان است، و این که نمیتواند برای آنها کسی باشد که از حقوق آنها بازخواستی بکند اگر خود با آنها ازدواج میکردند، حالانکه شدیداً نیاز دارند به کسی که از طرف آنها دشمن قرار گرفته دفاع بکند.نظیرش آنست که در باره یتیمان پیش آمده است که اولیا در مال و جمال آنها رغبت میکردند، ولی حقوق کامل آنها را ادا نمیکردند، پس در حق آنان این آیه نازل گردید: (وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَى فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ ) ([3]) «اگر احساس خطر کردید که در باره یتیمان به انصاف نمیتوانید رفتار کنید، پس نکاح کنید آن زنی را که خوش باشد برای شما».حضرت عایشه ل آن را بیان فرمود، و این رابطه به صورت طبیعی در میان مردان و مادران و خواهران و عمهها و خالهها و برادرزادگان و خواهرزادگان وجود دارد.شیرخوارگی سبب تحریم است:از آنجمله است: رضاعت؛ زیرا زنی که به کودکی، شیر میدهد، از این جهت که سبب اجتماع اخلاط بنیه و برپایی هیکلش میباشد به جای مادر است، با این تفاوت که مادر خلقت او را در شکم خود جمع و جور کرده است و این مادر رضاعی به قدر سد رمق به او در نخستین نشو و نمو شیر داده است، پس این هم بعد از مادر حقیقی، مادر به حساب میآید، و فرزندان او بعد از برادران و خواهران حقیقی برادر و خواهر این قرار میگیرند، و این مادر رضاعی هم در پرورش او همان زحمتی را کشیده که مادر حقیقی کشیده است، و بر عهده این شیرخوار برای او همان حقوقی لازم میشود که برای مادر حقیقی لازم میباشد، و مادر رضاعی از او چیزهایی را دیده که مادر حقیقی دیده است، پس قرارگرفتن مادر رضاعی در ملکیت او و حملهکردن بر او، چیزی است که فطرة سالم از آن انکار دارد، چقدر حیوانات هستند که به سوی مادر و شیرده خود توجهی ندارند چه برسد به مردان.و نیز عربها فررزندان خود را در قبایل به شیرخوارگی میدادند، کودکان در میان آن قبایل نشو و نمو پیدا میکردند و مانند محرم با آنها آمیزش و اختلاط داشتند، و در نزد آنان رضاعت وصله ی مانند وصلۀ نسب بود، پس واجب شد که رضاعت بر نسب حمل گردد، و همین است منظور از قول رسول خدا (صلی الله علیه وسلم): «يَحْرُمُ مِنَ الرَّضَاعَةِ مَا يَحْرُمُ مِنَ الْوِلاَدَةِ» «آنچه از ولادت حرام است از رضاعت نیز حرام میباشد».مقدار رضاع که سبب تحریم است:و چون رضاع از این جهت سبب تحریم قرار میگیرد که معنی مشابهت به مادر، در شیرده از نظر سبب قیام بنیه و ترکیب هیکل نوزاد وجود دارد، واجب است در ارضاع دو چیز مورد نظر باشد:یکی: آن مقداری از شیر که این معنی به سبب آن تحقق یابد، پس در آنچه در قرآن نازل شده، ده رضعت سبب حرمت قرار گرفته که پنجتا از آنها منسوخ و پنجتای دیگر باقی مانده است، و رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) فوت نمود در حالی که این پنج رضعت تلاوت میشدند([4]).تقدیر و اندازه، چون معنی مشابهت در کثیر وجود دارد و در قلیل وجود ندارد، به هنگام تشریع لازم شد که در میان آنها حد فاصل مقرر گردد، تا به هنگام اشتباه به آن مراجعه شود، اما تقدیر به ده رضعت از آنجاست که ده نخستین عددی است که از آحاد متجاوز شده به عشرات وارد میشود، و نخستین عددی است که جمع کثرت در آن به کار برده میشود و جمع قلت در آن استعمال نمیگردد، پس آن نصاب مناسبی است که کثرت معتدبه که در بدن انسان سرایت میکند، ضبط گردد.اما منسوخشدن آن به پنج بنابر احتیاط است، زیرا طفل وقتی به پنج رضعت کامل، شیر بخورد، زیبایی و تر و تازگی در صورت و بدن او نمایان میگردد، و اگر به بچه شیرخوار شیر کامل نرسد و مادرش شیر نداشته باشد، در بدن کودک خشکشدن پوست و لاغری پدید میآید، این علامت آنست که شیر سبب رشد و قیام هیکل است، و آنچه از این مقدار کمتر باشد اثری از آن ظاهر نمیگردد.رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) فرمود: «لا تُحَرِّمُ الرَّضْعَةُ وَالرَّضْعَتَانِ، ولا تحرم الْمَصَّةُ وَالْمَصَّتَانِ، ولا تحرم الإملاجة ولا الإملاجتان» «یکی دو بار شیردادن حرمت نمیآورد، یکی دو مکیدن حرمت نمیآورد، یکی دو بار پستان به دهاندادن حرمت نمیآورد». اما موافق به قول کسی که مطلق شیردهی، چه کثیر باشد و چه قلیل، حرمت میآورد، پس سبب، بزرگداشت امر شیرخوارگی است، و آن را مانند مؤثر بالخاصیت قرار داده است، مانند سنت الهی در سایر آنچه مناط حکمش درک نمیگردد.دوم این که اثر شیرخوارگی در نسختین قیام هیکل و تشبح صورت فرزند نقش دارد، و اگر نه آن غذایی مانند بقیه غذاها میباشد که بعد از تشبح و قیام هیکل، از آن استفاده میشود، مانند جوانی که نان میخورد.رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) فرمود: «إن الرَّضَاعَةُ مِنَ الْمَجَاعَةِ» که «رضاعت از گرسنگی است»، و نیز فرمود: «لاَ يُحَرِّمُ مِنْ الرَّضَاعِ إلاَّ مَا فَتَقَ الأَمْعَاءَ، وَكَانَ قَبْلَ الْفِطَامِ» «رضاعت حرمت نمیآورد، مگر این که رودهها را در ایام شیرخوارگی گشاد کند، و قبل از فطام (گرفتن شیر) باشد».حکمت در حرمت جمعکردن دو خویشاوند:از آنجمله است: احتراز از قطع رحم بین الأقارب؛ زیرا دو زن باهم حسد میبرند، و بغض به نزدیکترین مردمان آنها سرایت میکند، حسد در میان خویشاوندان از هرچیز بدتر و شنیعتر است، چندین گروه از سلف جمعکردن دو دختر عموی در یک نکاح را مکروه گفته اند، پس چه برسد به دو زن که هرکدام مرد تصور کند آن دیگری بر او حرام میباشد، مانند دو خواهر، زن و عمهاش، و زن و خالهاش، رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) همین اصل را در تحریم جمع بین دختر خویش و دختر دیگری بیان فرمود؛ زیرا حسد خوردن بر انباگ و تلاش ترجیح خویش از شوهر بسا اوقات منجر به بغض او و بغض خانوادة او قرار میگیرد، و بغض با پیامبر (صلی الله علیه وسلم) اگرچه در امور زندگی و معاش باشد، منجر به کفر است، اصل در این باره دو خواهر اند، روی صورت مسأله، آن حضرت (صلی الله علیه وسلم) چنین گفته تنبیه فرمود: «لاَ يُجْمَعُ بَيْنَ الْمَرْأَةِ وَعَمَّتِهَا» الحدیث، که «زنی با عمهاش در یک نکاح جمع نمیشوند».مصاهرت از اسباب تحریم است:از آنجمله است مصاهره: زیرا اگر روش بر این قرار گیرد که مادر چشم بر شوهر دخترش بدوزد، مردان چشم بر زنان پسرانش یا دختران همسرانش، داشته باشند، این منجر میگردد بر تلاش از همپاشیدن این رابطه یا کشتن کسی که به آن بخل ورزد، و اگر شما داستانهای مردم قدیم زردشتی را شنیده اید، و وضعیت مردم زمان خویش را که با این سنت راشده پایبند نیستند بررسی کرده باشید، امور بسیار بزرگ، هلاکتها و مظالمی را خواهید یافت که حد و نهایتی ندارد، و نیز همنشینی در این خویشاوندی لازم است، ستر و پردهپوشی مشکل است، حسد ورزیدن با همدیگر شنیع میباشد و نیازها از دو طرف درگیرند، پس امر او به جای مادر و دختر یا به جای دو خواهر میباشد.حکمت در تحدید عدد همسران:از آنجمله است عددی که احسان به آن در زندگی زناشویی ممکن نباشد، زیرا بسیاری مردم در زیبایی و جمال زنان رغبت پیدا میکنند و با چندین زن ازدواج مینمایند، بعضی را که شانس داشته باشد برگزیده و آن دیگر را به صورت معلقه میگذارند که نه شوهر دارد که حظ و بهرهای داشته تا با آن چشمش خنگ گردد، و نه بیوه زن است که اختیارش به دست خودش باشد، و در تنگنا قراردادن مردان هم ممکن نیست، زیرا بعضی از مردان به گونهای هستند که با یک زن نمیتوانند خود را کنترل نموده عفیف بمانند، و بزرگترین هدف آنها از ازدواج رامکردن شهوت است، و یک مرد برای باردارکردن چندین زن کافی است.و نیز ازدواج زیاد از عادت مردان است که بسا اوقات بر آن افتخار مینمایند، پس شرع مقدس اسلام آن را بر چهار عدد محدود کرد؛ زیرا چهار، عددی است که ممکن است شوهر به هریکی بعد از سه شب مراجعه کند، و کمتر از یک شب در قسم فایدهای نخواهد داشت و در این صورت نمیتوان گفت که پیش او شب گذرانیده است، و سه نخستین حد کثرت است، و بیش از آن اضافه در کثرت است، رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) اختیار داشت که هر اندازه که بخواهد ازدواج نماید، زیرا مقررکردن حد، به خاطر دفع فساد گمان غالب بود که دایر بر گمان بود، نه برای دفع فساد عینی و حقیقی، رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) علامت را میشناخت، لذا نیازی به گمان نماند، و او در طاعت خدا و امتثال امر او مأمون بود و بقیه مردم مأمون نیستند.اختلاف دین، سبب تحریم است:از آنجمله است اختلاف دین: خداوند میفرماید: (وَلَا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُوا )([5])، «با مشرکان را تا ایمان نیاورده اند، ازدواج نکنید».در این آیه، مصلحت ملاحظه شده در این حکم، چنین بیان شده است که همنشینی مسلمانان با کفار و جریان مواسات در میان مسلمانان و آنان، بویژه به صورت ازدواج، موجب فساد دین و سبب این است که کفر به گونهای در قلب آنان، سرایت کند که متوجه نشوند، یهود و نصاری مقید به شریعت آسمانی، قایل به قوانین تشریع و کلیات آن هستند، برخلاف مجوس و مشرکین، پس فساد همنشینی با آنان به نسبت مجوس و مشرکین خفیفتر است، زیرا شوهر بر زن غالب و سرپرست اوست و زنان در دست آنان اسیر میباشند، پس وقتی که مسلمانی با زنی از اهل کتاب ازدواج نماید فسادش کمتر میباشد، لذا سزاوار است که به ازدواج اهل کتاب اجازه داده شود، و چنان شدتی که در بقیه مسایل به کار گرفته میشود، به کار گرفته نشود.ازدواج به زن شوهردار چه شوهر مسلمان باشد یا کافر حرام است:از آنجمله است: مشغولبودن زن به نکاح مسلمان یا کافری، زیرا در اصل زنا عبارت است از ازدحام بر موطوءه بدون اختصاص یکی به او، و بدون قطع امید دیگری در آن. بنابراین، امام زهری فرمود: این به آن برمیگردد که خداوند زنا را حرام قرار داده است، کنیزهای اسیری به دست صحابه افتادند، آنان از انجام عمل جنسی به آنها خودداری کردند؛ زیرا در دارالحرب شوهران مشرکی داشتند، خداوند این آیه را نازل فرمود: (وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ )([6]). «و زنان شوهردار [نيز] جز ملك يمينتان [بر شما حرام شده است.]»یعنی این کنیزها از این جهت که در اسارت هستند، امید شوهران را از آنها قطع کرده است، و اختلافدار از ازدحام مانع شده است و آن کنیز، در سهم مالک قرار گرفته و مختص به اوست، حلال میباشند.ازدواج به زن زانی که توبه نکرده است حرام است:از آنجمله است: این که زن زانی زنا را وسیله برای درآمد قرار داده است، پس نکاح او قبل از توبه و دستبردارشدن از زنا جایز نیست، و همین است منظور از قول خداوند: (وَالزَّانِيَةُ لَا يَنْكِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِكٌ )([7]) که «به زن زانی جز مرد زانی یا مشرک، کسی دیگری ازدواج نمیکند».فلسفة آن این است که قرارگرفتن زن زانی در عصمت و تحت تصرف مرد، با وجودی که بر عادت زنا باقی بماند دیوث و خروج از فطرت سلیمه میباشد، و نیز آن مرد اطمینان ندارد از این که فرزند کسی دیگر به او ملحق گردد.و چون مصلحت تحریم محرمات، به پایه تکمیل نمیرسد، مگر این که تحریم امر لازم و عادت طبیعی و به جای آن چیزهایی، قرار گیرد که طبع از آنها استنکاف نماید، واجب گردید که شهرت، شیوع و پذیرش نفس برای آن مورد تاکید قرار گیرد، بگونهای که اگر کسی تحریم آن را نادیده بگیرد مورد ملامت و سرزنش شدید قرار گیرد، و آن بدین شکل که اگر کسی با محرم نکاح یا زنا کند کشته میشود. بنابراین قانون، رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) دستور داد که سر کسی را بریده بیاورند که با همسر پدرش ازدواج نموده بود.سایت خانواده خوشبختBlestFamily .Com=================منبع: كتاب حجة الله البالغة تأليف شاه ولى الله دهلوي |