|
تاریخ چاپ : |
2025 Apr 10 |
www.blestfamily.com |
لینک مشاهده : |
عـنوان : |
نگاهی به حقوق زوجیت از دیدگاه قرآن وسنت |
نگاهی به حقوق زوجیت از دیدگاه قرآن وسنترابطه زوجیت بزرگترین و مفیدترین رابطه است:باید دانست که ارتباطی که در میان زن و مرد وجود دارد از تمام ارتباطهای خانوادگی، بزرگتر و مفیدتر و کاملتر میباشد؛ زیرا روش، در نزد همه مردم از عرب و عجم، این است که زن در استفاده بردن از ارتفاقات به مرد کمک کند، و برای تهیه طعام و غذا و شستشوی لباس مسئول قرار گیرد، اموال او را حفظ و اولاد او را پرورش و انتظامات خانه را به عهده بگیرد. بنابراین، توجه شرایع بیشتر به این است که رابطه زناشویی حتی الإمکان استوار بماند، اهدافش تکمیل گردد، منغصکردن و ابطالش مکروه باشد، و هیچ ارتباطی نیست که تکمیل اهدافش بدون برقراری الفت برقرار باشد، و هیچ الفتی نمیتواند باشد مگر به چند خصلت که زن و مرد باید خود را بر آنها پایبند قرار دهند، مانند مواسات و همدردی، گذشت از کوتاییهای همدیگر و بیادبیها، پرهیز از آنچه سبب کینه و بغض باشد، خوشطبعی و گشادهرویی و امثال آن، پس مقتضای حکمت این است که در این خصلتها باید ترغیب نمود.استوصوا بالنساء خیراً:رسول خدا r فرمود: «اسْتَوْصُوا بِالنِّسَاءِ خَيْرًا، فَإِنَّهُنَّ خُلِقْنَ مِنْ ضِلَعٍ أَعْوَجَ، فَإِنْ ذَهَبْتَ تُقِيمُهُ كَسَرْتَهُ، وَإِنْ تَرَكْتَهُ لَمْ يَزَلْ أَعْوَجَ» «در حق زنان از من وصیت را بپذیرید که نکویی کنید؛ زیرا آنان از دنده کجی خلق شده اند، اگر تو بخواهی که آن را راست کنی او را میشکنی و اگر بگذاری همیشه کج میماند». من میگویم: منظور این که وصیت مرا بپذیرید و در باره زنان بر آن عمل کنید، بدون تردید در اخلاق آنها کجی و سوء رفتار وجود دارد، و آن مانند امر لازمی است، به جای این که چیزی از مادهاش ارث میبرد، این که هرگاه انسان بخواهد اهداف منزل را از او بگیرد باید از محقرات الأمور صرف نظر بکند، و اگر برخلاف و خواهش خود چیزی از او دید خشم خود بر آن را فرو بخورد، مگر این که از غیرت پسندیده، تدارک جور و امثال آن باشد.اشتباهات زن قابل تحمل میباشند:رسول خدا r فرمود: «لاَ يَفْرَكْ مُؤْمِنٌ مُؤْمِنَةً إِنْ كَرِهَ مِنْهَا خُلُقًا رَضِىَ مِنْهَا آخَرَ» یعنی، «مناسب نیست که مرد مؤمن از زن ایماندار بغض داشته باشد؛ زیرا اگر یک عادت او ناگوار باشد باکی نیست، زیرا عادت دیگری او رضایت بخش خواهد شد».من میگویم: انسان هرگاه از زنی یک عادت ناگواری مشاهده نمود نباید به طلاقدادن او مبادرت ورزد؛ زیرا بسا اوقات عادت دیگری در او مشاهده میشود که مرد از آن خوشش میآید. پس بنابراین، برخورد مناسب را باید از او تحمل نمود.حقوق همسر:رسول خدا r فرمود: «اتَّقُوا اللَّهَ فِى النِّسَاءِ، فَإِنَّكُمْ أَخَذْتُمُوهُنَّ بِأَمَان اللَّهِ، وَاسْتَحْلَلْتُمْ فُرُوجَهُنَّ بِكَلِمَةِ اللَّهِ، وَلَكُمْ عَلَيْهِنَّ أَنْ لاَ يُوطِئْنَ فُرُشَكُمْ أَحَدًا تَكْرَهُونَهُ، فَإِنْ فَعَلْنَ، فَاضْرِبُوهُنَّ ضَرْبًا غَيْرَ مُبَرِّحٍ وَلَهُنَّ عَلَيْكُمْ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ» «در باره زنان از خدا بترسید، زیرا شما آنها را به امان خدا گرفته اید، و شرمگاه آنها را به کلمه خدا حلال گردانیده اید، و شما بر آنها حق دارید که کسی را که شما نمیپسندید بدون اجازه در خانه شما راه ندهند، و اگر چنین کردند، آنها را بزنید بگونهای که اثر ضرب بر آنها نماند و آنان بر شما موافق به عرف نفقه و سکنی دارند».معاشرت باهم، موافق به عرف باشد:باید دانست که واجب اصلی، معاشرت موافق، به عرف است چنانکه خداوند میفرماید: (وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ )([1]) «با زنان موافق به عرف زندگی نمایید»، رسول خدا r آن را به نفقه، لباس و خوش برخوردی، تفسیر فرمود، در شرایعی که هستند به وحی هستند نمیتوان جنس رزق و مقدار آن را مشخص کرد، زیرا این چنین چیزی نیست که همه اهالی روی زمین، بر آن متفق باشند. بنابراین به آن، به صورت مطلق دستور داد.هرگاه مرد زن را به لحافش فرا خواند:رسول خدا r فرمود: «إِذَا دَعَا الرَّجُلُ امْرَأَتَهُ إِلَى فِرَاشِهِ فَأَبَتْ، فَبَاتَ غَضْبَانَ، لَعَنَتْهَا الْمَلاَئِكَةُ حَتَّى تُصْبِحَ» «هرگاه مرد همسرش را به فراش خود فرا خواند، و زن از تمکین انکار ورزید، و او شب را به ناراحتی گذرانید ملایکه تا صبح بر آن زن نفرین میکنند».من میگویم: چون هدف مورد نظر در نکاح، عفیفماندن مرد است، لازم است این مصلحت و هدف تحقق یابد؛ زیرا اصول شرایع بر این است که هرگاه برای چیزی مظنهای مقرر کنند، به آنچه وجود مصلحت در مظنه را تحقق میبخشد تاکید نمایند، و آن به این صورت است که به زن امر شود تا از شوهر تمکین کند؛ زیرا اگر چنین نباشد عفیفماندن شوهر متحقق نمیشود، پس اگر زن از تمکین انکار ورزد، او در رد مصلحتی که خداوند در میان بندگان برگزار کرده است تلاش نموده است، پس لعن و نفرین ملایکه متوجه هرکسی میشود که در از بینبردن این مصلحت بکوشد.یک گونه غیرت را خداوند دوست و دیگری را مبغوض میدارد:رسول خدا r فرمود: «إِنَّ مِنْ الْغَيْرَةِ مَا يُحِبُّ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ، وَمِنْها مَا يَبْغُضُ اللهُ فَأَمَّا الَّتِي يُحِبُّهَا اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ فَالْغَيْرَةُ فِي الرِّيبَةِ، وَأَمَّا الَّتِي يَبْغُضُهَا اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ فَالْغَيْرَةُ فِي غَيْرِ رِيبَةٍ» «یک گونه غیرتی هست که خداوند آن را دوست میدارد، و یکی هست که خداوند آن را دوست نمیدارد، آن که خداوند آن را دوست میدارد آنست که در شک و تهمتی باشد، و آن که خداوند آن را نمیپسندد آنست که در غیر تهمت باشد».من میگویم: در میان برگزاری مصلحت و سیاست لازم، و میان بدخلقی و ضجر و فشار بدون سبب، فرق هست.مردان سرپرست زنان هستند:خداوند میفرماید: (الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا * وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِنْ أَهْلِهَا إِنْ يُرِيدَا إِصْلَاحًا يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا خَبِيرًا )([2]). «مردان بر زنان سرپرستى دارند چرا كه خداوند برخى از آنان (انسانها) را بر [برخى] ديگر برترى داده است و [نيز] به سبب آنكه [چيزى] از مالهايشان را بخشيدهاند. زنان نيكوكار فرمانبردارند، [اسرار همسرانشان را] به پاس آنچه خداوند برايشان حفظ كرده است، در غيبت [آنان] حفظ مىكنند. و زنانى كه نافرمانى آنها را معلوم داريد، [در آغاز] به آنان پند دهيد و [آن گاه] در خوابگاهها تركشان كنيد و در نهايت اگر باز نيامدند [به آهستگى] آنها را بزنيد. آن گاه اگر از شما فرمان بردند، به زيان آنان [براى ستم به آنان] بهانه مجوييد. خداوند بلند مرتبه بزرگوار است. و اگر از اختلاف ميان آن دو با خبر شديد، داورى از خويشاوندان مرد و داورى از خويشاوندان زن تعيين كنيد، اگر [داوران] خواهند، اصلاح [كنند] خداوند بين آن دو سازگارى برقرار خواهد كرد. خداوند داناى آگاه است».من میگویم: واجب است که شوهر سرپرست همسرش باشد، و او بر زن طبعاً بالا دست باشد، زیرا عقل شوهر کاملتر، سیاستش بیشتر، حمایت و دفاع از ننگ و عار، مستحکمتر است، و به اعتبار مال هم بالا دست است، زیرا او نان و لباس زن را تهیه میکند، و مقتضایبودن سیاست به دست او، این است که حق تعزیر و تأدیب زن به هنگام سرکشی هم در دست او باشد، او باید با آسانترین روش، پیش برود، نخست به وعظ و پند و نصیحت، باز به نرفتن در لحاف او، یعنی ترک عمل جنسی با او، ولی او را از خانه بیرون نراند، در آخر به او بزند اما به گونهای که آثار ضرب بر او نماند، یعنی ضرب شدید نباشد.معالجه اختلاف خانوادگی:پس اگر اختلاف شدید شد و هریکی از نشوز و ظلم دیگری شکایت داشت، راهی برای قطع نزاع بدون تعیین دو حکم وجود ندارد، یک حَکَم از خانواده مرد و دیگری از خانواده زن که به اعتبار نفقه و غیره حسب مصلحت و صوابدید خویش قضاوت کنند، زیرا اقامه بینه بر آنچه در میان زن و مرد جریان دارد ممتنع است، پس سزاوارتر از این نیست که اختیار به دست نزدیکترین و مشفقترین مردم به آنها داده شود.پدیدآوردن فساد در میان زن و مرد حرام است:رسول خدا r فرمود: «لَيْسَ مِنَّا مَنْ خَبَّبَ امْرَأَةً عَلَى زَوْجِهَا أَوْ عَبْدًا عَلَى سَيِّدِهِ» «نیست از ما کسی همسر را بر شوهر، یا برده را بر آقایش، بشوراند و فریب دهد».من میگویم: یکی از اسباب فساد تدبیر منزل، این است که کسی زنی یا غلامی را فریب دهد، این یک گونه تلاش در از هم پاشیدن این نظم و منافی به مصلحتی است که استوار نگهداشتن آن واجب است.برقراری عدالت در میان همسران:باید دانست که چند خصلت از باب فساد تدبیر منزل در میان مردم رواج دارد، لذا لازم شد که شرع به آنها برخورد نماید، و آنها را مورد بحث و بررسی قرار دهد.از آنجمله اینکه: چند زن در ازدواج یک مرد باشند، پس بعضی را بر بعضی در قسم، و غیره برتری دهد و نسبت به آن دیگر ظلم روا داشته او را کالمعلقة قرار دهد، چنانکه خداوند در این باره میفرماید: (وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ فَلَا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ وَإِنْ تُصْلِحُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا )([3]) «هرگز نمیتوانید عدالت برگزار کنید در میان زنان، هرچند بخواهید، پس به یک طرف کلاً مایل نباشيد که آن دیگر را آویزان (معلقه) قرار دهید، و اگر صلح و آشتی نمایید و تقوی گزینید، پس خداوند بخشاینده و مهربان است».رسول خدا r فرمود: «إِذَا كَانَ عِنْدَ الرَّجُلِ امْرَأَتَانِ فَلَمْ يَعْدِلْ بَيْنَهُمَا جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَشِقُّهُ سَاقِطٌ» «هرگاه پیش مردی دو زن باشد و عدالت برگزار نکند، روز قیامت در حالی میآید که یک شق او ساقط است». من میگویم: قبلاً ما بیان کردیم که مجازات به صورت عمل ظاهر میگردد.حرام است بر اولیاء که زنان را از ازدواج باز دارند:از آنجمله اینکه: سرپرستان، زن را از کفو که در ازدواجش رغبت داشته باشد، بنابه انگیزه نفسانی از قبیل بغض، خشم و غیره باز دارند، و در این چنان مفسدهای وجود دارد که بر کسی پنهان نیست، لذا خداوند این آیه را نازل فرمود: (وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعْضُلُوهُنَّ أَنْ يَنْكِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ )([4]) «هرگاه زنان را طلاق دادید و عدتشان به پایان رسید، آنان را از اینکه به شوهرانشان ازدواج نمایند باز ندارید».زنان یتیم مالدار به خاطر مالشان ازدواج میگردند:از آنجمله اینکه: کسی به زن یتیمی که در پرورشش میبود، در صورتی که مال و جمالی میداشت، ازدواج میکرد، اما حقوق او را آنچنان که حقوق زنی که سرپرست و پدر داشته باشد ادا نمینمود، و اگر مال و جمالی نمیداشت به او ازدواج نمیکرد، خداوند در این باره میفرماید: (وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَى فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذَلِكَ أَدْنَى أَلَّا تَعُولُوا )([5]) «اگر ترس دارید که در باره زنان یتیم به انصاف رفتار نمیکنید، پس با هر زنی که خوشتان آمد، ازدواج کنید، چه دو، و چه سه، و چه چهار، اگر ترس دارید که عدالت برقرار نمیکنید، با یک زن ازدواج کنید یا از کنیزتان استفاده نمایید». پس اگر کسی از ازدواج با زن یتیم احساس خطر میکند یا از ازدواج به چند زن خطر دارد، او از ازدواج نهی گردیده است.اگر کسی با زن دوم ازدواج نمود، پیش او بماند سپس به عدالت بپردازد:سنت این است که هرگاه کسی به زن دوشیزهای ازدواج نماید تا هفت روز پیش او بماند بعد از آن دوباره عدالت را رعایت کند و اگر با بیوه زنی ازدواج میکند پیش او تا سه روز بماند سپس به قسم بپردازد.من میگویم: فلسفه در این باره این است که جایز نیست که در این موضوع تضییق نمود، زیرا اکثر افراد بشر توان آن را ندارند، چنانکه خداوند میفرماید: (وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ)([6]).خداوند هشدار داد که وقتی اقامه عدل صریح ممکن نیست واجب است که حکم بر ترک جور صریح دایر گردد، پس وقتی مردی به زنی رغبت پیدا کرد و از زیبایی آن زن خوشش آمد، و جمالش در قلب او جای گرفت و رغبت کاملی به او پیدا کرد، نباید از او کلاً بازداشته شود؛ زیرا مانند مکلف قراردادن به کار ناممکنی است، لذا برای ترجیح مرد، حدی مقرر گردید، تا با افزایش از آن در ظلم واقع نشود.و نیز مصلحت معتبر بر این است که به زن تازه ازدواج، احترامی قایل شد، و دل او را باید به دست آورد، و این به دست نمیآید، مگر این که او تا حدی ترجیح داده شود، و همین است اشاره قول رسول خدا r که به حضرت ام سلمه فرمود: «لَيْسَ لَكِ عَلَى أَهْلِكِ هَوَانٌ، إِنْ شِئْتِ سَبَّعْتُ» که «تو بر اهل خانوادهات پست نیستی، اگر تو میخواهی پیش تو تا یک هفته خواهم ماند». اما شکستن دل قدیم به این معالجه میشود که این سنت به اضافه نشستن پیش زن جدید از قدیم الأیام جریان دارد، زیرا وقتی روش به چیزی جریان داشته باشد، و هدف از آن ایذا رسانی به کسی نباشد، و آن حکم مختص به کسی نباشد، وقوعش آسان خواهد شد چنانکه قول خداوندی: (ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ تَقَرَّ أَعْيُنُهُنَّ وَلَا يَحْزَنَّ وَيَرْضَيْنَ بِمَا آتَيْتَهُنَّ كُلُّهُنَّ )([7]) «اين رخصت نزديكتر است به آنكه ديدگانشان روشن گردد و اندوه نخورند و همگيشان به آنچه به آنان دهى، خشنود گردند» به آن اشاره دارد.یعنی نزول قرآن به اختیاردادن در حق ازواج مطهرات سبب زوال نارضایتی به نسبت آن حضرت r قرار گرفت، رغبت در زن دوشيزه کاملتر است، و نیاز به تألیف قلبش بیشتر، پس مقدار توقف پیش او به هفت روز مقرر گردید، و برای بیوه زن سه روز.رسول خدا r هرگاه میخواست به سفر برود قرعه میانداخت:رسول خدا r در میان ازواج مطهرات قسم برگزار میکرد، و هرگاه میخواست به سفری تشریف ببرد در میان آنها قرعه میانداخت.من میگویم: این به خاطر برطرفکردن کینه سینه بود، ظاهر این است که این روش از آن حضرت r یک گونه تبرع و احسان بود، نه به اعتبار وجوب؛ زیرا خدا میفرماید: (تُرْجِي مَنْ تَشَاءُ مِنْهُنَّ وَتُؤْوِي إِلَيْكَ مَنْ تَشَاءُ )([8]). «[مىتوانى] هر كس از آنان را كه مىخواهى باز پس دارى و هر كه را كه مىخواهى نزد خود جاى دهى»در باره وجوب قسم در حق دیگران غیر از رسول خدا r، محل تأمل و اجتهاد است، اما جمهور فقها آن را واجب قرار داده اند، البته در باره قرعهاندازی اختلاف وجود دارد.من میگویم: قول رسول خدا r: «فَلَمْ يَعْدِلْ» مجمل میباشد؛ زیرا معلوم نست که کدام عدل مراد او میباشد، و قول خداوند: (فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ )([9]) «آن دیگر را آویزان (معلقه) قرار دهید» بیانگر این است که مراد از آن نفی جور فاحش و نادیدهگرفتن وضع او به کلی و بد برخردکردن با اوست.هرگاه کنیزی آزاد گردد در باقیماندن پیش شوهر اختیار دارد:بریره آزاد گردید، و شوهرش عبدی بود، رسول خدا r به او اختیار داد، پس او به جای شوهر نفس خود را اختیار نمود.من میگویم: سبب این اختیاردادن به کنیز این است که فراش قرارگرفتن زن آزاد برای غلام عاری است برای زن، پس واجب است که این عار از او دفع گردد مگر این که خودش به آن راضی باشد، و نیز تا زمانی که کنیز در تحت تصرف مولاست رضایت او رضایتی محسوب نمیشود، حالانکه عقد نکاح به رضایت طرفین بسته میشود، پس وقتی که اکنون اختیار به دست خود او قرار گرفت، واجب است که رضایت او ملاحظه شود.در یک روایت آمده است: «إِنْ قَرِبَكِ فَلاَ خِيَارَ لَكِ» که «اگر شوهر به تو نزدیک شد، اختیاری برای تو باقی نخواهد ماند»؛ زیرا لازم است حدّی مقرر شود تا با آن اختیار پایان یابد، و اگر نه همیشه در طول عمر برای اختیار باقی میماند، و این برعکس موضوع نکاح است، اختیارنمودن شوهر به کلام نمیتواند حدّی باشد که به آن منتهی گردد، زیرا او بسا اوقات با افراد خانوادهاش مشورت میکند، و روی این امر بدفعات در دل خود فکر میکند و بسا اوقات در این هنگام صیغة اختیار ناخواسته بر زبانش جاری میگردد اگرچه تصمیم آن را نداشته باشد، و در مجبورکردن او که چنین کلامی را به زبان براند، حرج وجود دارد، پس سزاوارتر از قربان چیز دیگری نیست، زیرا فایده ملک نکاح، قربان است، و هدف از نکاح همین است و به همین تکمیل میگردد، والله أعلم.سایت خانواده خوشبختBlestFamily .Com=================منبع: كتاب حجة الله البالغة تأليف شاه ولى الله دهلوي |