|
تاریخ چاپ : |
2025 Apr 10 |
www.blestfamily.com |
لینک مشاهده : |
عـنوان : |
توبهي دوشيزهاي الجزايري |
توبهي دوشيزهاي الجزايريخودش چنين نقل ميكند:درجامعهاي پرورش يافته وبزرگ شدم كه پرستش خدا فقط درنماز، روزه، حج وچند شعائرظاهري ديگرخلاصه مي شد كه متأسفانه آنهاهم توسط زنان ومردان سالخورده انجام مي گرفت. اما جوانان، نه ازآنها توقع انجام كارخيري مي رفت،نه ازمنكرات وگناه بازداشته ميشدند.سال سوم تحصيل، با دو نفر از همكلاسيهايم آشنا شدم كه در ميان مجموعه، فقط همان دو نفر نماز ميخواندند. من تحت تأثير قرار گرفتم و با خود گفتم: چرا نماز نخوانم با آنكه احكام و دستورات مربوط به نماز را فرا گرفته ام؛ مگرنه اينكه نماز بر هر فرد مسلمان لازم و ضروريست؟ بالا خره توفيق خداوند شامل حالم شد و از آن روز به بعد شروع به خواندن نمازكردم. نماز باعث شد كه من به تلاوت قرآن و حفظ قرآن رو بياورم و جزئي از آيات كلام الله مجيد را حفظ كنم و همچنين به رعايت حجاب اسلامي وگوش ندادن ترانه وموسيقي بينديشم.درسال1980 كه كم كم پا به سن تكليف مي گذاشتم، پديده ي حجاب- اگرتعبيرم درست باشد- به وجودآمدوگسترش يافت. دركلاس درس ما دو خواهرحقيقي بودند كه حجاب را رعايت مي نمودند. من براي آنها بيشتر از ديگران احترام قائل بودم. با آنكه تا آن روز از حقيقت حجاب چيزي سر در نميآوردم، ولي دراينكه مردم آن را پديده اي نو يا سرپوشي برحقايق يا پنهان كردن شخصيت واقعي خويش قلمداد مي كردند متردد بودم.يادم مي آيد پس ازاينكه به فرض نمودن حجاب يقين پيدا نمودم، واقعه اي برايم رخ داد:شيطان در وجود دخترعمه ام كه دوستدار فسق و فجور و ترانه و نغمههاي جنونآور بود، رخنه كرد. روزي از مدرسه برگشته بودم متوجه شدم كه حجاب را زير سؤال برده و زناني را كه حجاب ميپوشند به باد استهزاء گرفته است،من كه از شنيدن سخنان وي بشدت عصباني شده بودم به او گفتم:از امروز به بعد ان شاءالله من هم حجاب اسلامي رارعايت خواهم كرد.اوبا لبخندي شيطنت آميز درجوابم گفت:عزيزم توهنوزنوجواني،چه لزومي دارد،جمال وزيبايي ات را پنهان نمايي؟!اين برخورد دختر عمه ام به خيرمن تمام شد وموجب شد كه درمورد پوشيدن حجاب قاطعانه تصميم بگيرم.هنوز چند روزي از اين واقعه نگذشته بود كه به ديدار يكي از دوستان نزديكم رفتم، هنگامي كه ميخواستم ازاو خداحافظي كنم يك عدد برقه وچادري بلند به من هديه كرد وگفت شايد روزي به اينها نياز پيدا كردي. هدفش برايم مشخص بود، ميخواست بدين صورت به پوشيدن حجاب وادارم كند.ديري نپاييد كه آرزوي دوستم تحقق يافت، روزي ميخواستم بيرون بروم ناخودآگاه دستم به برقه وچادررفت، آنها را پوشيده و از منزل بيرون شدم. با خود گفتم: امروز همه را غافلگير ميكنم بگذار بخندند ومسخره ام كنند.اكنون بحمدلله حدود پنج سال است كه به حجاب پايبند شده ام. دردوسال اول ترس از خداوند بطرزعجيبي برمن تسلط يافته بود، خواب را از چشمانم گرفته بود، مي ترسيدم كه اگرخداوند درآن روزهاي غفلت قبض روحم مي نمود، چگونه با اين وجود سراپا آلوده به گناه ملاقاتش مي كردم،آن هم كسي كه ديده ودانسته گناه كند و معصيت را پيشه ي خويش سازد. خصوصاً هنگام تلاوت سوره ي نور، كه بحمدلله آن را حفظ كرده ام و بر خورد به اين حديث پيامبر، ترسم افزايش مي يابد:]نساء كاسيات عاريات مائلات[( زناني كه ظاهراً پوشيده و در واقع برهنهاند و به گناه ميل و رغبت دارند)درخاتمه خدمت دوشيزگان بد حجابي كه دربازارها واماكن عمومي تردد دارند عرض مي كنم:تا به كي ميخواهيد نشان تيرهاي زهرآگين چشم مردان از خدا بيخبر قرار بگيريد؟! مگر نميدانيد كه خداوند هر لحظه مشرف بر حال و ناظر اعمالتان است؟ مگرفراموش نموده ايد ونمي دانيد يا خود را به فراموشي زده ايد كه زيبايي واقعي زن درحجاب وحيا و وقارش نهفته است؟( مانند فاطمه شيرزن باشيد كه درفرانسه به احترام چادرش حاضرشد ازمدرسه اخراج گردد و درنتيجه ي استقامتش دادگاه به نفع وي حكم صادركرد.)انسيت فاطمة التي لحجابها خضعت فرانسا والعصاة توتروا( مگرفاطمه را ازياد برده اي كه فرانسه در مقابل حجابش زانوزد. وسرد مداران معصيت تيره رو شدند).ثبتت علي ايمانها وتسامقت كا لنخلة الشماء لا تتئاثر( برايماانش استقامت ورزيد ومانند نخل تنومند كه ازبادهراس ندارد پايدارماند.)انسيتها انسيت كيف تحدثت عنها الوسائل كيف عزالمخبر(آيا او را از ياد بردي نديدي چگونه خبرگزاريهاي دنيا و خبرنگاران با آب و تاب خبرش را منتشر كردند)خواهرم:برخيز، طهارت كن ودوركعت نماز بخوان وباخداي خويش پيمان ببندبقاياي عمرت را باحجاب بگذراني.BlestFamily .Com =================
|