|
تاریخ چاپ : |
2024 Nov 30 |
www.blestfamily.com |
لینک مشاهده : |
عـنوان : |
مواظب باشید: فقط جهت زیبایی خوشرو باشید |
مواظب باشید: فقط جهت زیبایی خوشرو باشیدبرخی از مردم تلاش زیادی به خرج میدهند تا خوشرو باشند. بنابراین، اصلاً لحظهای از اظهار نظر و تعریف خاموش نمیشوند، اما در گذشته گفتهاند: «هرچه از حد بگذرد ناچار گردد ضد آن». و «هرکس به چیزی قبل از وقتش شتاب کند، به از دستدادن آن مؤاخذه میگردد».پس فقط به اشیای زیبا و اعمال منطقی و خوب، خوشرو و شادمان باشید از قبیل: چیزهایی که شخص با مشاهده مردم از آن شادمان گردد و منتظر تعریفی باشد و با شنیدن سخنان تحسینکننده شادمان گردد. اما از چیزها و یا اعمالی که شخص از برملا و عینیشدن آنها شرمنده میشود و از مشاهده نمودن دیگران خجالت میکشد. پس چنان اظهار نمایید که شما آنها را ندیدهاید.مثلاً به خانهی دوستتان رفتید و مبلهایش را دیدید که قدیمی هستند، مواظب باشید از افرادی نباشید که خاطر دیگران را مکدر میکنند و بنابراین از ابراز پیشنهادهایی که از شما نخواستهاند خودداری کنید.مواظب باشید از این که زبانتان به سخن آمده و بگویید: چرا مبلهایت را عوض نمیکنی؟! نصف چلچراغها کار نمیکنند! چرا چلچراغهای جدیدی خرید نمیکنی، نقش و رنگ کاری دیوارهایت بسیار قدیمی است. چرا با رنگهای جدیدی آن را رنگ کاری نمیکنی! به شدت خودداری کنید.برادرم! او از شما پیشنهادی نخواسته است و شما هم مهندس دکوراسیون نیستی که او با شما توافق نموده تا از نظریاتتان استفاده کند. خاموش باشید، شاید او نمیتواند آن را عوض کند. شاید وضعیت مالیاش خوب نیست، یا شاید... هیچ چیزی برای مردم سنگینتر از کسانی نیست که مردم به آنچه آنان خجالت میکشند نگاه کنند و آنان را در تنگنا و فشار قرار دهند. باز آن مسأله را باز نموده و به دیگر امور نیز میتوان تعمیم داد. به همین صورت اگر لباسهایش کهنه بود یا کولر ماشینش خراب بود. سخن نیک گفته یا خاموش باشید.حکایت شده است که مردی به ملاقات دوستش رفت و دوستش برای او نان و روغن آورد. میهمان گفت: چه زیبا بود، اگر با این روغن، گیاه صنوبر (افشین) بود! میزبان بلند شد و از همسرش پرسید، اما در خانه صنوبر نبود. بنابراین، به بیرون از خانه رفت تا آن را خرید کند، اما پولی در اختیار نداشت! صاحب مغازه صنوبر را به طور قرض به او نداد. آن مرد به خانهاش آمد و آفتابه (قیمتی که در گذشته در آن آب میگذاشتند و وضو میگرفتند) را برداشت و نزد صاحب مغازه رهن گذاشت تا اگر آن شخص پولش را نداد صاحب مغازه آن را بفروشد و پول خودش را بردارد. آنگاه میزبان صنوبر را برداشت و برای میهمان آورد. میهمان آن را خورد و گفت: «الحمد لله الذي أطعمنا وسقانا وقنعنا بما أتانا» ستایش مر خدایی را که به ما غذا خورانید و آب نوشاند و ما را به آنچه عطا نموده است قانع نمود. در این هنگام صاحب منزل یک آه غمگین و دردناکی کشید و گفت: اگر خداوند تو را به آنچه به تو داده است قانع میکرد پس افتابهی ما گرو نمیبود!همچنین وقتی به عیادت بیماری رفتید بار بار نگویید: اوه چهقدر رنگ چهرهات زرد شده است! چشمهایت فرو رفتهاند، پوستت خشک شده است! شگفتا! مگر شما پزشک او هستید. سخن نیکو بگویید یا خاموش باشید.حکایت شده است که شخصی به عیادت مریضی رفت و اندکی نزد او نشست و سپس از بیماریاش پرسید. مریض بیماریاش را با او گفت و بیماریاش مقداری خطرناک بود. این عیادتکننده فریادی کشید: آه! فلان دوست من به این بیماری مبتلا بود و از آن درگذشت و فلان دوست برادرم از این بیماری در بستر بود و بود تا این که مُرد و فلان همسایه دامادم به این مرض مبتلا بود و فوت کرد و مریض که به او گوش میداد، نزدیک بود که منفجر شود. وقتی این شخص از سخنانش فارغ شد و خواست بلند شود، رو به بیمار کرد و گفت: هان! با من کاری نداری؟ بیمار گفت: بله وقتی بیرون رفتی دوباره نزد من نیا و هرگاه به عیادت شخصی رفتی، احوال مردگان را نزد او یادآوری نکن.همچنین حکایت کردهاند که پیرزنی، دوست پیر و کهنسال وی مریض شد، این پیرزن تمام فرزندانش را وادار میکرد تا او را به عیادت دوستش ببرند. اما بچهها تعلل نموده و بهانه میتراشیدند، تا این که یکی از فرزندانش از روی بیمیلی راضی شد و او را با ماشینش برد. وقتی به خانهی پیرزال بیمار رسید، مادرش پایین شد و او در انتظار او در ماشین نشست، مادرش نزد مریض رفت دید که بیماری او را به شدت به زمین انداخته است، به او سلام گفت و برایش دعای خیر و سلامتی نمود، وقتی میخواست بیرون شود، دید دختران بیمار در هال خانه گریه میکنند. با اعلام بیگناهی تمام گفت: هر بار که میخواستم نزد شما بیایم فرصت نمیکردم و مادر شما سخت بیمار است و چنین به نظر میرسد که عن قریب خواهد مرد لذا از حال، خداوند تعزیه شما را نیکو کند.پس متوجه باش شخص هوشیار! در امور شادمانکننده و سرورآور خوشرو و شاد باش نه آنچه مردم غمگین میشوند.مشکل...وقتی به ملاحظه چیز بدی در اضطرار قرار گرفتی، مانند چرک لباسها یا بوی بدش، پس او را درست تنبیه کن و بسیار لطیف و هوشیار باش».
BlestFamily .Com ================= بر گرفته شده از کتاب: استمتع بحیاتک، تألیف: دکتر محمد بن عبدالرحمن العریفی، مترجم: محمد حنیف حسین زایی.
|