|
تاریخ چاپ : |
2025 Apr 16 |
www.blestfamily.com |
لینک مشاهده : |
عـنوان : |
مرا نکوهش کن؛ اما توأم با نرمی |
مرا نکوهش کن؛ اما توأم با نرمیاز آنچه ذکر کردیم، هدف این است که اصلاً نکوهش انجام نگیرد. هرگز؛ زیرا در مواقع متعددی نیاز پیدا میشود تا افراد را مورد نکوهش قرار دهی و فرزند، همسر و دوست خودت را سرزنش نمایی.اما ممکن است اندکی آن را به تأخیر بیندازی یا اسلوبهای سبکتری به کار گیری. بنابراین، شخص نکوهششده را بگذار تا آب صورتش را حفظ کند.پس از این که رسول خدا (صلي الله عليه وسلم) مکه را فتح نمود و منزلت و شأن وی در میان عرب قوی گشت و افراد زیادی به دین اسلام گرویدند، رسول خدا (صلي الله عليه وسلم) با مردم به غزوه «حنین» رفت.مشرکین با صفهای بهتر و منظمتری آمده و با اسبها صفآرایی نموده و سپس رزمندگان و پشت سر آنها زنان و سپس گوسفندان و بعد چهارپایان صف بسته بودند. همچنین تعداد مسلمانان در حدود دوازده هزار نفر بودند و مشرکین در رفتن به «دره» حنین از مسلمانان سبقت گرفته بودند.لشکرهایی از آنان در دو طرف رودخانه پشت تخته سنگها کمین کرده بودند. لذا به طور ناگهانی نبرد در گرفت و دستههای مسلمانان وارد رودخانه شدند تا این که کفار از هرطرف بر آنان یورش بردند و از هر طرف لشکر مسلمانان را هدف سنگها و تیرها قرار دادند و مردم سراسیمه و پریشان شدند و لشکر مسلمانان پشت کرده و عقبنشینی کردند.دیر نپایید که مسلمانان صحنهی نبرد را ترک کردند و اعراب و بادیهنشینان اولین کسانی بودند که فرار کردند و کفار تسلط پیدا کرده و غالب شدند. چون رسول خدا (صلي الله عليه وسلم) مشاهده کردند که دستهها و لشکرها پا به فرار گذاشته و جویهای خون جاری است و لشکر شکستخورده است.آنحضرت (صلي الله عليه وسلم) به عباس دستور دادند که مهاجرین و انصار را صدا زده و بگوید: ای مهاجرین و ای انصار! آنگاه آنها بازگشتند تا این که رسول خدا (صلي الله عليه وسلم) در میان هشتاد یا صد نفر در میدان نبرد ثابت ماند و آنگاه خداوند مسلمانان را یاری نموده و نبرد به پایان رسید. وقتی اموال غنیمت در محضر آنحضرت (صلي الله عليه وسلم) جمعآوری شدند کسانی که از صحنه نبرد فرار کرده و از نیزهها و تیرها ترسیده بودند، اولین کسانی هستند که در پیرامون وی جمع و غنیمت میخواهند! اعراب و بادیهنشینان دور آنحضرت (صلي الله عليه وسلم) را فر گرفته و درخواست نمودند: سهمیهی غنیمت ما را جدا کنید، سهمیهی غنیمت ما را جدا کنید و غنیمت میخواستند. تعجب است! سهمیهی غنیمت شما را منظور کند؟! چگونه غنیمت به شما تعلق میگیرد، حال آن که شما نجنگیدید؟ چگونه خواستار غنیمت هستید، در حالی که پیامبر (صلي الله عليه وسلم) فریاد میزد که به معرکهی نبرد برگردید، اما شما پاسخی ندادید؟!اما رسول خدا (صلي الله عليه وسلم) به این امور ناچیز فکر نمیکرد؛ زیرا دنیا در نزد او ارزشی نداشت. بنابراین، اعراب دنبالش کرده و بار بار میگفتند: سهمیهی غنیمت ما را جدا کنید تا این که عرصه را بر پیامبر (صلي الله عليه وسلم) تنگ نمودند و او را ناچار به پای درختی کشاندند و از شدت ازدحام و تراکم جمعیت، آنحضرت (صلي الله عليه وسلم) به قدری به درخت نزدیک شد که ردایش به شاخههای آن گیر کرد و از شانههایش افتاد و شکم و پشتش برهنه گردید، اما با خشم نیامد، بلکه رو به آنها کرد و در کمال نرمی و آرامش گفت: ای مردم! چادرم را به من بازگردانید، زیرا سوگند به ذاتی که جانم در قبضهی اوست اگر به تعداد درختان «تهامه» چهار پای اهلی میداشتم آنها را در میان شما تقسیم میکردم و آنگاه شما مرا بخیل، بزدل و دروغگو نمییافتید. آری! اگر بخیل میبود اموال را برای خودش نگه میداشت و اگر بزدل میبود همراه فرارکنندگان پا به فرار میگذاشت و اگر دروغگو بود پروردگار عالمیان او را یاری نمیکرد.مواضع زیبایش بسیار زیادند.با تعدادی از اصحابش راه میرفتند و از کنار زنی گذشتند که در کنار قبر کودکش گریه میکرد. رسول خدا (صلي الله عليه وسلم) به او گفت: از خدا بترس و شکیبا باش.زن گریان و غمزده بود و رسول خدا (صلي الله عليه وسلم) را نشناخت و با صدای بلند گفت: رهایم کن تو چه پروایی برای مصیبت من داری؟!آنحضرت (صلي الله عليه وسلم) خاموش شدند و او را رها کرده و رفتند؛ چون وظیفهاش را انجام داده و دریافته بود که این زن حالا در یک وضعیت روحی بحرانی قرار دارد که مناسب نیست بیشتر از آنچه شنیده موعظه و اندرز شود.برخی از صحابه رو به آن زن کرده وگفتند: این رسول خدا (صلي الله عليه وسلم) است!!آن زن از گفتهی خویش پشیمان شد و بلند شد و کوشش کرد خود را به آنحضرت (صلي الله عليه وسلم) برساند، تا این که به خانه پیامبر (صلي الله عليه وسلم) رفت و دربانی دم خانه ایشان نیافت، آنگاه به عنوان معذرتخواهی گفت: یا رسول الله! من تو را نشناختم، حال صبر میکنم. رسول خدا (صلي الله عليه وسلم) گفت: همانا صبر در آغاز مصیبت (دارای ارزش) است([1]).با نرمی حیوان را بکشید...«همانا خداوند بر هرچیزی احسان را فرض نموده است. لذا هرگاه حیوانی کشتید پس کشتن او را با ملایمت توأم کنید و هرگاه ذبح نمودید پس ذبح او را نیکو نمایید و کاردتان را تیز نموده تا حیوان ذبحشونده راحت باشد».BlestFamily .Com ================= بر گرفته شده از کتاب: استمتع بحیاتک، تألیف: دکتر محمد بن عبدالرحمن العریفی، مترجم: محمد حنیف حسین زایی. |