|
تاریخ چاپ : |
2025 Apr 16 |
www.blestfamily.com |
لینک مشاهده : |
عـنوان : |
فلسفه تعدد زوجات |
فلسفه تعدد زوجات
بسم الله الرحمن الرحیم
1-خداوند مهر و رحمت خود را بانسان ارزانی داشتهکه تعدد زوجات را مباح کرده و آن را بچهار زن محدود نموده است. هرکس مادامکه قدرت و توانائی مراعات عدالت و مساوات در نفقه و شب بسر بردن در بین زنان متعدد را، داشته باشد میتواند دریک زمان بیش از یک زن تا چهارزن را در نکاح خود داشته باشد . هرگاه خوف روا داشتن ستم بدانها و عدم وفا بانجام واجبات و تکالیف دربین باشد، ازدواج با بیش اریک زن حرام است، بلکه اگرخوف داشته باشدکه نتواند به حقوق یک زن وفاکند وازآن عاجزباشد، ازدواج با یک زن نیز حرام می باشد تا اینکه قدرت بر ازدواج را پیدا میکند.
البته تعدد زوجات نه واجب است و نه سنت بلکه چیزی استکه اسلام آن را مباحکرده است چونگاهی منقضیات عمرانی و ضرورتهای اصلاحی پیش میآید که شایسته نیست قانونگذارآن را نادیده بگیرد و چشم پوشی ازآن روا نیست.
2- دین اسلام یک رسالت انسانی بزرگی است،که مسلمانان مکلف بانجام آن شدهاند و موظف میباشند،که آن را بهمه مردم جهان برسانند. بدیهی است وقتی میتوانند این رسالت بزرگ را بانجام برسانند،که دارای دولت قدرتمندی باشند، دولتی که همه امکانات دولتی را از قبیل سرباز و دانش و صنعت وکشاورزی و تجارت و همه چیزهائیکه برای وجود و بقای یک دولت نیرومند لازم است، داشته باشد و دیگران از آن بترسند و نفوذ کلمه و قدرت مادی را دارا باشد. این مطالب وقتی میسر است که دارای افراد فراوان و نیروی انسانی کافی باشد، بگونهای که در هر میدان از حوزه فعالیت انسانی، افراد وکارگران فراوانی موجود باشد. لذاگفتهاند: " إنما العزة للكاثر [عزت ازآنکسی استکه نیروی بیشتری و افراد بیشتری داشته باشد]". راهکثرت افراد ازدواج زودرس و در آغاز جوانی و تعدد زوجات و چند همسری است.
امروز دولتهای جدید، ارزش عددی افراد جامعه خود وآثارآن را درافزایش میزان تولید و جنگها وگسترش نفوذ و قلمرو خود دریافتهاند، لذا ازدواج را تشویق میکنند تا تعداد ساکنانکشور افزایش یابد و برای کثرت نسل جایزه تعیین میکنند تا بدینوسیله نیرو و سربلندی خویش را تضمین کنند. جهانگرد آلمانی “پول اشمید” به غنای نسل، نزد مسلمین توجهکرده وآن را یکی ازعناصرنیروی مسلمین و قوت وشوکت آنها بحساب آورده است و درکتاب “الاسلام قوه الغد”که در سال ١٩٣٦ انتشار یافته،گفته است: اساس نیرو و قوت در شرق اسلامی در سه عامل خلاصه میشود:
1- در نیروی اسلام بعنوان یک دین اعتقادی که مسلمانان سخت بدان عقیده دارند و در معیارهای ارزشی اسلام و در اینکه این دین نژادهای مختلف با رنگها و فرهنگهای مختلف را با هم برادر و برابر ساخته است.
٢-و در فراوانی ثروت منابع طبیعی، در منطقه شرق اسلامیکه از اقیانوس اطلس در مرزهای مراکش بطرف غرب تا اقیانوس آرام و تا مرزهای اندونزی در شرق امتداد دارد.
این منابع متعدد، یک واحد اقتصادی سالم و نیرومندی را بوجود آورده است و آنچنان خودکفا است،که مسلمانان نیازی به اروپا و غیراروپا نداشته باشند مشروط برآنکه بهم نزدیک و متحد و با هم همکاری داشته باشند.
٣-سرانجام به عامل سوم اشاره میکند و میگوید: افزایش و فراوانی نسل بشری مسلمین، نیروی جمعیتی و عددی آنان را افزایش داده است هرگاه این سه نیرو فراهم آیند و مسلمانان بر وحدت عقیده و توحید و یکتاپرستی و برادری و اتحاد با هم یکی شوند و ثروت طبیعیشان جوابگوی افزایش عددی و جمعیتیشان باشد، آنگاه خطر اسلام وکشورهای اسلامی، برای نابودی اروپا جدی است و بطور جدی اروپا را تهدید میکند و در منطقهایکه مرکز همه جهان است، یک سیادت وآغائی جهانی،کسب میکنند. “پول اشمید” بعد ازتفصیل این عوامل سهگانه، از طریق آمارهای رسمی و از راه آنچه که درباره جوهر عقیده اسلامی میداند، بهمانگونه که در تاریخ مسلمین و تاریخ روابط آنان و هجومشان برای دفع تجاوز متجاوزین، متبلور است، پیشنهاد میکند که: بایستی دنیای غرب مسیحی، ملتها و حکومتها، با هم متحد شوند و جنگهای صلیبی را بشیوههای دیگری و مناسب با جریانات روز و زمانه حاضر از نو زندهکنند ولی بشیوه نافذ و قاطع و سرنوشت ساز [ترجمه عربی دکتر محمد بهی.].
٣-گفتیمکه دولت اسلامی بزرگ، دارای رسالت جهانی است و دولتیکه دارای رسالت جهانی باشد فراوان در معرض خطرهای جنگ و جهاد قرار میگیرد و در نتیجه تعداد زیادی از افراد خود را از دست میدهد و بایستی بیوه زنان افراد شهید شده در این جنگها، مورد رعایت و توجه قرارگیرند و این حسن رعایت و توجه، تنها از راه ازدواج با آنها ممکن است. همانگونهکه برای جبران افراد مفقود، جز از راهکثرت نسل و تعداد اسباب اینکثرت، راه دیگری وجود ندارد.
٤-گاهی پیش میآید که در میان یک ملتی، تعداد زنان بیش از تعداد مردان آنست، همانگونهکه معمولا در نسلهای بعد از جنگ، چنین است، بلکه حتی در حالت صلح نیز در میان بیشتر ملتها، تعداد زنان بیش از مردان و دختران بیش از پسران هستند چون بیشتر مردانکارهای سخت و طاقت فرسا را انجام میدهند،
سطح سن مردانکمتر از زنان است و زنان بیشتر عمر میکنند. این افزایش تعداد زنان موجب جواز تعدد زوجات وچند همسری است و عمل بدان راگاهی واجب میگرداند، تا همه زنان دارای سرپرست وکفیل باشند و از انحرافات جنسی و ارتکاب رذائل، بدور باشند در غیر اینصورت، بهکارهای ناشایست تن در میدهند و جامعه فاسد میگردد و اخلاقیات آن ازبین میرود یا اینگونه زنان مجبور خواهند شد،که زندگی خویش را درحرمان ورنج و بدبختی تجرد بسربرند و اعصاب آرام خود را از دست بدهند، آن وقت منبعیکه میتوانست ثروت و نیروی بشری جامعه را افزایش دهد، ضایع میگردد و تباه میشود.
براستی بعضی از دولتهائی که دریافتهاندکه تعداد زنان بیش از تعداد مردانشان میباشد، مجبور شدهاند که تعدد زوجات و چند همسری را علیرغم عقیده و عادات همیشگی خود، مباح بدانند چون راهی بهتر از آن ندیدهاند. دکتر محمدیوسف موسی گفته است:
بیاد میآورمکه من وگروهی از دوستان مصریم، سال ١٩٤٨ در پاریس بودیم و برای حضور درکنگره جهانی جوانان، بشهر “مونیخ” آلمان دعوت شده بودیم.
من و یکی از دوستان مصری، شانس آوردیم که درکمیسیون مشکل افزایش تعداد زنان بر تعداد مردان، درآلمان بعد از جنگ، شرکتکردیم و مشکلات مربوط به افزایش بیش از حد زنان، در آنکمیسیون بررسی میشد و بدنبال راهحل آبرومندانه میگشتند، پس از اینکه همه راهحلهای پیشنهادی رد شد، من و دوستم یگانه راهحل طبیعی راکه عبارت از چند همسری و تعدد زوجات بود، پیشنهاد کردیم، ابتداء این پیشنهاد با دهشت و روترشی و نفرت روبروگردید، ولی پس از بررسی عمیق و عادلانه،کنگره پذیرفتکه بغیرازآن راهحل منطقی دیگری، بنظر نمیرسد و سرانجام این راهحل بعنوان یکی از راه حلهای پیشنهادی کنگره تصویب شد. بسیار خوشحال شدم بعد ازاینکه سال ١٩٤٩ بوطن برگشتم دیدم که بعضی از روزنامههای مصری نوشتهاند که مردم شهر “بن” پایتخت آلمان غربی، تقاضا کردهاند که در قانون کشور آلمان تعدد زوجات و چند همسری مباح شناخته شود.
5-آمادگی و توانائی عمل جنسی مرد بیش از زن میباشد، چون مرد از همان آغاز سن بلوغ و رشد تا دوران پیری و ازکار افتادگی آماده عمل جنسی است، در حالیکه زن در دوران قاعدگی ماهیانهکه گاهی تا ده روز طول میکشد و در دوران زایمان و نفاسکهگاهی تا چهل رو طول میکشد اصلا برای عمل جنسی آمادگی ندارد، بعلاوه در اوضاع و احوال دوران حاملگی و شیر دادن بچه نیز، زن برای تقارب جنسی آمادگی چندانی ندارد. و توانائی و استعداد باروری و حاملگی و زایش زن، بین چهل و پنج سالگی وپنجاه سالگی بپایان میرسد، درصورتیکه مرد تا بعد ازشصت سالگی نیزاین توانائی و باروری را دارد. پس باید اینگونه حالات زن مراعات شود و راه چارههای مسالمتآمیزی، برای آن پیداگردد.
هرگاه زن در این اوضاع و احوال از انجام وظایف زناشوئی، عاجز باشد، مرد در این مدت چکارکند؟ آیا بهترنیستکه زنی دیگررا نیزاختیارکند و بدانوسیله عفت و عصمت خویش را نگه دارد و خود را بگناه و ناشایست آلوده نسازد؟ یا اینکه رفیقهای و دوستی و معشوقهای را انتخابکند، که جز رابطه جنسی و حیوانی با وی ندارد.
با توجه به اینکه اسلام بشدیدترین وجه زنا را حرامکرده است و میفرماید:" ولا تقربوا الزنا إنه كان فاحشة وساء سبيلا [بهیچ وجهگرد زنا و عمل ناشایست آن مگردید براستی این عمل بسیار زشت و بدترین راه است]".
و برای مرتکب عمل شنیع عقوبت و کیفر سختی و باز دارنده ای را، در نظر گرفته است" الزانية والزاني، فاجلدوا كل واحد منهما مائة جلدة، ولا تأخذكم بهما رأفة في دين الله إن كنتم تؤمنون بالله واليوم الاخر، وليشهد عذابهما طائفة من المؤمنين [هرگاه زن و مردی مرتکب عمل زنا شدند، هریک را یکصد تازیانه بزنید و درباره اجرای حدودات دین، بدانان رحم و شفقت نکنید اگر بخدا و روز رستاخیز ایمان دارید و این عذاب و شکنجه آنها در حضورگروهی از مومنان انجامگیرد تا مایه عبرت دیگران شود]".
6-گاهی پیش میآیدکه زن نازا و عقیم وسترون است یا بگونهای بیماراستکه امید بهبودی وی نمیرود، با وصف این او علاقمند استکه پیوند زندگی زناشوئی همچنان ادامه داشته باشد وحال آنکه شوهرهم علاقمند بوجود فرزند است وهم . میخواهدکه زنی داشته باشدکهکارهای خانگی او را بچرخاند. آیا خوب استکه شوهر بدین واقعه دردناک راضی باشد و تنها با این زن نازا، زندگیکند، بدون اینکه بچهای داشته باشد یا با این زن بیمار زندگیکند، بدون اینکه کسی کارهای خانوادگی جنسی او را اداره نماید و تنها این همه خسارت و زیان را متحملگردد؟ یا اینکه بهتراستکه ازآن زن جدا شود، در حالیکه آن زن میخواهد با او زندگی کند و این پیوند نگسلد، و مرد با جدائی خویش او را بیازارد؟ یا اینکهکاریکند،که هم خواسته درونی.خویش وهم خواسته درونی زن را برآورده سازد، بدینگونهکه با زن دیگری نیز ازدواجکند و او را نیز نگاه دارد و مصلحت و منافع هر دو تامین گردد؟ معتقدمکه این راه حل سوم بهترین راهحل و شایستهتر از همه آنها است، کسیکه دارای دل زنده و ضمیر بیدارو عاطفه شریف باشد، نمیتواند آن را نپذیرد و بدان راضی نگردد.
7-گاهی بعضی از مردان بحکم فطرت و سرشت روحی ومزاجی، دارای آنچنان تمایل شهوانی سرکشی هستند،که یک زن از عهده ارضای غریزه جنسی آنان، برنمیآید بویژه در مناطقگرمسیری. پس بجای اینکه اینگونه اشخاص بدوست بازی و معشوق بارگی بپردازندو از اینراه اخلاق خویش را تباه سازند، شرعاً بدانان اجازه داده شده استکه از راه حلال و مشروع، و قانونی غریزه جنسی خویش را بصورت چند همسری ارضاء نمایند.
8-اینها بعضی بود از عوامل و انگیزهها و اسبابی ویژه و همگانیکه اسلام بعنوان فلسفه چند همسری مورد توجه قرار داده و مراعات نموده است.
بدیهی استکه اسلام در قانونگذاری خویش بیک نسل خاصی از مردم و زمان محدود و معین، توجه ندارد، بلکه برای تمام مردم جهان در هر جا و مکانی و هر زمانی تا فرا رسیدن روز رستاخیز، قانونگذاری نموده است پس مراعات زمان و مکان دارای اعتبار ویژهای میباشد و بایستی شرایط و اوضاع و مقتضیات افراد، در نظرگرفته شود و حریص بودن برمصالح ملت و اهمیت دادن بدان، از طریقکثرت و فراوانی توده مردم تا وسیلهایکارساز در جنگ و صلح باشد، مهمترین هدفها بوده است که مورد توجه قانونگذار اسلامی واقع گردیده است.
٩-براستی این قانونگذاری و عمل بدان در جهان اسلامی موجبگردیده است که جهان اسلامی ازرذایل و پستیهای اجتماعی و نقایص وکاستیهای اخلاقی بدور ماند اگر براستی بدان عملکنند، در حالیکه در میان جوامعیکه عملا به چند همسری باور دارند ولی آن را رسماً نمیپذیرند متاسفانه این رذائل شیوع دارد و فراوان استکه اگرقانوناً نیز بدان روی آورند، آنان مصون خواهند شد. و اینکار در جامعه اسلامی مدیون همین قانونگذاری اسلامی است.
براستی در میان جوامعیکه چند همسری را حرامکرده و ممنوع میدانند مشاهده شده است که:
1-فسق و فجور شایعگردیده وگسترش یافته است، تا جائیکه در بعضی جاها تعداد زنان فاحشه و بدکاره، بیش از زنان شوهرکرده و دارای شوهر میباشد.
2-بدیهی است اینکار موجب میشودکه تعداد فرزندان نامشروع فزونی بیشتری داشته باشد. حتی در بعضی مناطق تعداد فرزندان نامشروع (پنجاه درصد ( 50%) بیش از فرزندان مشروع است. در ایالات متحده آمریکا هر سال بیش از دویست هزار فرزند نامشروع و غیرقانونی متولد میشوند. در روزنامه “الشعب” ماه اوت ١٩٥٩ میلادی آمده است که: “آمار وحشتناک فرزندان نامشروع در ایالات متحده بار دیگر موضوع انحطاط سطح اخلاق در آمریکا و بدوشکشیدن بار سنگین مالیات دهندگان آمریکائی را، مطرح ساخته است و مورد جدال و سر و صدا قرارگرفته است چون باید بارسنگین تامین هزینهای طاقت فرسای این سپاه فرزندان نامشروع را بدوشکشند و جای شگفتی نیستکه اینگونه نگران و پریشان خاطر باشند، زیرا تعدادشان سالیانه از مرز دویست هزارگذشته است.
در رویاروئی با این مشکلات، مقامات رسمی در بعضی جوامع مسئله عقیم کردن زنانیکه ازتعالیم و رهنمودهای دینی سرپیچی میکنند را، بررسی مینمایند (یعنی چاره را در این میبینندکه اینگونه زنان عقیم شوند تا از تعداد فرزندان نامشروع کاسته شود).
و در بعضی جاهای دیگر پیرامون پیشنهاداتی، مباحثه و مجادله در جریان است که بموجب آنها، باید کمک بزنانی که بیش از یک بچه نامشروع بدنیا میآورند، قطع گردد. وزارت بهداشت و آموزش و امور اجتماعی ایالات متحده میگوید:
مالیات دهندگان آمریکائی، امسال باید برای تامین هزینه نگاهداری فرزندان نامشروع، بارسنگین مبلغ ( ٠ ٢١) میلیون دلار را بدوشکشند یعنی برای هرکودک ماهیانه ٢٧ دلار و ٢٩ سنت. بموجب آمارهای رسمی، تعداد آمار اینگونه فرزندان نامشروع، از هفتاد و هشت هزار و نهصد نفر در سال ١٩٣٨ بتعداد دویست و ده هزار و هفتصد نفردر سال ١٩٥٧ افزایش یافته است. و در سال ١٩٥٨ وزارت امور اجتماعی تعداد اینگونه اطفال را، دویست و پنجاه هزار نفر ذکرکرده است، ولی آگاهان معتقدند که رقم صحیح آن اطفال، خیلی بیش از این تعداد میباشد. از آخرین آمارها چنین برمیآید،که میانگین تولید فرزندان نامشروع در طی دو نسل اخیر، در هریک هزار نفر سه برابر افزایش یافته است و این مطلب توام با افزایش تعداد پسران و دختران در شرف بلوغ، موجب خطر بیشتری میباشد.
و دانشمندان جامعهشناس، حقیقت دیگری را اعلام کردهاند،که بموجب آن، خانوادههای ثروتمند معمولا تولد فرزند نامشروع دختران خود را پنهان میکنند و بآرامی و بدون سر و صدا آن بچه را بخانواده دیگری میسپارند تا آن را بفرزند خویش بپذیرند. پایان نوشته رورنامه "الشعب”.
٣-بثبوت رسیده استکه این پیوندهای نامشروع آلودگی جنسی، موجب بروز بیماریهای جسمی و عقدههای روانی و نابسامانیهای عصبی میگردد.
٤-از راه این تماسهای جنسی نامشروع عوامل سستی و ضعف وانحلال و از هم گسیختگی روانی به همه سرایت میکند.
5-اساس پیوندهای محکم و استوار بین زن و شوهر ازهمگسیخته میشود و زندگی زناشوئی دچار نابسامانی و آشفتگی میگردد و روابط و پیوندهای خانوادگی آنقدر از هم گسسته میشود، که چیزی باارزش بحساب نمیآید. و اصولا نظام خانواده متلاشی میگردد.
6-شجره صحیح نسب، تباه میشود تا جائیکه شوهرنمیتواند با جزم و یقین بگوید: این فرزندانیکه اوآنان را پرورش میدهد، براستی از نطفه صلبی او هستند. این مفاسدیکه برشمردیم و مفاسد دیگری از این قبیل، نتیجه طبیعی مخالفت با فطرت صحیح بشری وانحراف ازتعالیم و رهنمودهای درست الهی است و اینجا بهترین و نیرومندترین دلیل میباشند بر اینکه راه انتخابی اسلام، برای پیوند زناشوئی و چند همسری، بهترین و سالمترین راه است و این قانونگذاری اسلام، مناسبترین قانون برای بشری استکه بر رویکره زمین زندگی میکند و برای فرشتگان آسمان نیست. این مطلب را با ذکر دو پرسش و پاسخکه “الفونس اتیین دینیه” مطرحکرده است پایان میدهیمکه میگوید:
آیا ازبین رفتن چند همسری هیچگونه فایده اخلاقی دارد؟
سپس خود پاسخ میدهد: براستی این امر مشکوک بنظر میرسد، زیرا فحشاء و ارتکاب اعمال نامشروع جنسی، که در بیشتر کشورهای اسلامی بندرت دیده میشود، از این ببعد در میان آنها نیز شیوع پبدا میکند و نتایج مخرب آن آشکار و گسترش مییابد. و همچنین در کشورهای اسلامی مشکل تازهای پدید میآید، که قبلا با آن آشنا نبودهاند. و آن عبارت است از تجرد و انصراف از ازدواج با زنان که آثار فاسد و مخرب آن در کشورهائی که تنها ازدواج با یک زن جایز است، پدیدار گردیده و این آثار تباه به نسبت بسیار وحشتناکی در کشورهای اسلامی پدید آمده است، بویژه در دوران بعد از توقف جنگها [منقول از کتاب محمد رسول الله ترجمه دکتر عبد الحلیم محمود.].
چند همسری دارای قیودی است
اجرای بد قوانین و عدم رعایت تعالیم اسلامی، بهانهای و دلیلی شده است، برایکسانیکه میخواهند، چند همسری را بقیودی مقید سازند و تنها وقتی بکسی اجازه بدهند تا با بیش از یک زن ازدواجکند،که قاضی دادگاه یا مقامات مربوط بدینکار، احوال و اوضاع و میزان قدرت مالی او را بررسیکرده و از آن اطمینان حاصل نماید و آنوقت اجازه ازدواج را صادر نمایند. زیرا زندگی خانوادگی هزینههای کمرشکنی را ایجاب میکند، پس هرگاه با تعداد زوجات تعداد افراد خانواده فزونی یابد، مرد رئیس خانواردرتهیه هزینه زندگی دچاراشکال میگردد و بخوبی از عهده هزینه سنگین زندگی برنمیآید و نمیتواند افراد خانواده خود را بگونهای تربیتکند،که افراد صالح و شایسته باشند و بنوبه خود از عهده تکالیف سنگین زندگی و عواقب آن برآیند. پس اینکار سبب میگردد،که جهل و نادانی و بیکاری افزایش یابد و عده فراوانی از افراد ملت منحرفگردند و بصورت میکرب فساد جامعه پرورش یابند و فساد در جامعه ریشه دواند. بعلاوه اینروزهاکسی با بیش ازیک زن ازدواج نمیکند، مگربرای شهوترانی یا طمع مالی پس فلسفه تعدد زوجات وچند همسری مورد توجه او نبوده و بدنبال هدف مصلحتی آن نیست. و چه بسا پیش میآیدکه پس ازازدواج بعدی بحقوق اولیه زن او تجاوز میکند و فرزندانش را از آن زن، دچار زیان و خسران مینماید و آنها را از میراث محروم میسازد آنوقت استکه آتشکینه و دشمنی در میان برادران و خواهران متولد شده از هووها مشتعل میگردد و این آتش بکانون خانوادهها سرایت میکند و دشمنی نیرومیگیرد وهرزنی تلاش میکندکه ازهووی خود انتقام بگیرد واین ملاحظات کوچک،گاهی آنچنان شدت میگیرد و بزرگ میشودکه در پارهای از موارد به قتل منجر میگردد. این بود بعضی از آثار ونتایج تعدد زوجاتکه سببگردیده چند همسری مقید به قیودیگردد، و ما میگوئیم: منع چیزیکه خداوند مباحکرده است، چارهکار نیست، بلکه چارهکار تعلیم و تربیت صحیح و آموزش احکام دین بمردم است. خداوند خوردن و نوشیدن را بدون اینکه از حد خویش تجاوزکند، مباحکرده است ولی هرگاه انسان اسراف و زیادهرویکند و بیش از حد لازم بخورد و بیاشامد مبتلا به بیماریها و دردها میشود و اینکار مربوط به خود خوردن و نوشیدن نیست، بلکه مربوط به پرخوری واسراف است وچاره آن منع خوردن و نوشیدن نیست، بلکه چاره آموزش مراعات آداب خوردن و پرهیز از چیزهای زیانمند است. پسکسانیکه چند همسری را جایز نمیدانند و بر این رای خویش باوضاع و احوال واقعیکسانیکه امروز بیش از یک همسر دارند، استدلال میکنند، آنان مفاسد و زیانهای منع اینکار را نمیدانند، یا نسبت بدانها تجاهل میکنند. زیرا براستی زیان تعدد زوجات و چند همسری، خیلیکمتر است از زیان منع چند همسری، پس واجب است با انجام چیزیکه ضررشکمتر است، از چیزیکه ضررش بیشتر است، بپرهیزیم و قاضی را بحال خود بگذاریم تا درکاریکه امکان ضبط آن نیست، دخالت نکند، زیرا آنچنان مقیاس ومعیارهای صحیح و درستی در دست نیست،که قاضی بوسیله آنها شرایط و اوضاع و احوال زندگی مردم را تشخیص دهد و حکم اجازه همسر دومی را صادرکند، وگاهی زیانش بیش از نفع آن میباشد. براستی مسلمانان از آغاز تا بامروز ازدواج با بیش از یک زن را جایز دانسته و بدان عملکردهاند وکسی را سراغ نداریمکه در صدد منع چند همسری برآمده باشد یا آن را بصورت پیشنهادی مقیدکرده باشد.
پس شایسته استکه ما نیزهمچون آنان بدان راضی باشیم و دایره را برخویش تنگ نسازیم وشایسته نیست دایرهگسترده رحمت خدا را برخود، تنگکنیم ومزایا و فضایل و برتریهای قانونگذاریی که دشمنان بدان گواهی دادهاند، تا چه رسد بدوستان،کاهش دهیم و آن را ناقصکنیم.
تاریخ تعدد زوجات و چند همسری
در حقیقت این نظام چند همسری پیش از ظهور اسلام در میان ملتهای فراوانی وجود داشته است: از جمله در میان ملل عبری وعربی و صقلبی یا اسلاویکه بیشتر مردمانکشورهای امروزی روسیه و لیتوانی و لیتونی و استونی و بلغاری و چکسلواکی و یوگوسلاوی بدان نژاد منسوب میباشند، این نظام حکم فرما بوده است. و همچنین درمیان بیشترملتهای آلمانی و سکسونیکه بیشتر مردمانکشورهای آلمان و اتریش. و سویس و بلژیک و هلند و دانمارک و سوید و نروژ و انگلیس بدان منسوبند، نیز وجود داشته است، پس صحیح نیستکه ادعا کنندکه این تنها اسلام استکه نظام چند همسری را رایجکرده است، در واقع و نفس الامر، نیز این نظام چند همسری تا بامروزهم، درمیان ملل غیراسلامی مانند آفریقا و هندوستان و چین و ژاپن این رسم وجود دارد. پس ادعای انحصار این نظام در میان ملل مسلمان نیز صحیح نیست. در حقیقت دین مسیح نیزدر اصل پیوندی با تحریم چند همسری ندارد، چون در انجیل نصی صریح یافت نمیشود،که بموجب آن چند همسری حرام باشد. اگر میبینیمکه مردمان اولیه مسیحی اروپائی، نظام تک همسری را انتخاب کردهاند، بدینجهت بوده است که بیشتر ملتهای اروپائی بتپرست،که در آغاز مسیحیت در میان آنها منتشرگشته است از جمله رومیها و یونانیها، آداب و رسوم رایج در میانشان پیش از مسیحی شدن، بر تحریم نظام چند همسری استوار بودهکه بعد از پذیرفتن دین مسیح هم، بر نظام قبلی اجدادشان ماندهاند، پس نظام تک همسری نظامی نبوده استکه دین جدید مسیحیت آن را بدانان ارزانی داشته باشد، بلکه نظامی بودهکه در دوران بتپرستی پیش از مسیحیتشان، بر آن بودهاند، تنها چیزیکه هست، اینست که نظامهای کلیسائی پدید آمده بعد از پذیرفتن دین مسیح در میان آنها، همین تحریم چند همسری را پذیرفته و آن را جزو تعالیم و رهنمودهای دینی خود اعتبارکرده است، علیرغم اینکه در اسفار انجیل چیزی نیامدهکه براین تحریم دلالتکند.
در حقیقت نظام تعدد زوجات و چند همسری، تنها درمیان ملتهای پیشرفته و متمدن بوضوح و آشکار ظاهر شده و در میان ملتهای ابتدائی و عقب مانده اندک بوده است یا اصلا وجود نداشته است. همانگونه که این مطلب را دانشمندان جامعهشناس و مورخین تمدنها، بیانکردهاند که در راس آنان “وسترمارک” و “هوبهوس“ و “هیلبر“ و "گنربرگ“ قرار دارند.
براستی مشاهده میشودکه نظام تک همسری در میان بیشتر ملتهای عقبمانده و ابتدائی حکمفرما بوده استکه زندگی خویش را از راه شکار حیوانات و میوه درختان که در طبیعت بوفور و بدون زحمت وجود داشته است،گذراندهاند و همچنین در میان ملتهایی که از دوران ابتدائی خویش، بسیار فاصلهگرفته و جدیدا نظامکشاورزی را برگزیدهاند. در حالیکه نظام چند همسری بصورت واضح و آشکار، تنها در میان ملتهائی پدیدار شده استکه مراحل بزرگی از تمدن را پست سر نهادهاند، که عبارت هستند از ملتهائی که از مرحله شکار ابتدائی گذشته و بمرحله اهلی کردن حیوانات و پرورش و نگاهداری و بهرهبرداری، از آنها قدم نهادهاند و همچنین ملتهائیکه از مرحله ابتدائی جمعآوری میوه درختان جنگلی و کشاورزی ابتدائی گذشته و بمرحله کشاورزی واقعی رسیدهاند،دانشمندان جامعهشناس و مورخین تمدنها، بر این رای هستند که دایره نظام چند همسری، بطور حتمی و بزودیگسترش می یابد و هراندازه تمدن و پیشرفت دایرهاش وسعت گیرد، ملتهای بیشتری نظام چند همسری را میپذیرند. پس ادعای اینکه نظام چند همسری با تمدن عقب مانده ارتباط دارد، بهیچ وجه صحیح نیست، بلکه عکس آن با واقعیت زندگی انطباق دارد. این بود وضع صحیح نظام چند همسری از جنبه تاریخی و این بود موضعگیری دین مسیح در بوابرآن و این بود حقیقت مربوط به میزان انتشارآن در جهان و ارتباط آن با تمدن و پیشرفت، ما آن را بدین جهت ذکر نکردهایم که آن را موجه جلوه دهیم، بلکه بدینجهت آن را ذکر کردهایم که هر چیزی در جای خود قرار گیرد و معلوم گردد که ماهیت حمله فرنگیها بدین نظام، چگونه موجب پایمال کردن و وارونه نشان دادن حقیقت و تاریخ میباشد.
وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین. |