تاریخ چاپ :

2025 Apr 18

www.blestfamily.com 

لینک مشاهده :  

عـنوان    :       

آیا می توان آموزش قرآن را بعنوان مهریه تعیین نمود؟

آیا می توان آموزش قرآن را بعنوان مهریه تعیین نمود؟

 

آيا در دوره 23 ساله زمان پيامبر(صلي الله عليه وسلم) موردي وجود دارد که مهريه ي زني فقط معنويات باشدمثلا ياد دادن سوره ي از قرآن؟ اگر هست ، امروز در کدام مذهب اين مورد جايز است؟

 

الحمدلله،

آموختن قرآن يا حديث يا هر علم نافع ديگري بعنوان مهريه زن جايز مي باشد، و دلايل معتبري براي اين جواز وجود دارد که نقل خواهيم کرد، و اين مذهب شافعي و احمد حنبل است، ولي امام مالک آنرا مکروه و امام ابوحنيفه آنرا جايز نمي داند. "المغني" (7/212).

استاد سيد سابق رحمه الله در کتاب "فقه السنة" مي گويد: « شريعت اسلام براي حداقل و حداکثر مهريه ميزاني را معين نکرده است و ميزان آن را به تشخيص و توان مالي و امکانات و عرف و عادات مردم واگذار کرده است تا هرکس بر حسب توان و امکانات و عادات خود، آن را معين و مقرر دارد. در نصوص ديني تنها چيزي که بدان اشاره شده است‌، آنست که بايد مهريه چيزي باشد که داراي قيمت و ارزش ]حسي و معنوي[ است و بکثرت و قلت آن‌، اشاره‌اي نکرده است و توافق و تراضي متعاقدين شرط است پس مهريه مي‌تواند يک انگشتر فلزي يا پيمانه‌اي از خرما يا آموزش قرآن و امثال آن باشد».

سهل بن سعد ساعدي رضي الله عنه ميگويد: « إِنِّي لَفِي الْقَوْمِ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم ، إِذْ قَامَتِ امْرَأَةٌ فَقَالَتْ : يَا رَسُولَ اللَّهِ ! إِنَّهَا قَدْ وَهَبَتْ نَفْسَهَا لَكَ ، فَرَ فِيهَا رَأْيَكَ . فَلَمْ يُجِبْهَا شَيْئًا . ثُمَّ قَامَتْ فَقَالَتْ : يَا رَسُولَ اللَّهِ ! إِنَّهَا قَدْ وَهَبَتْ نَفْسَهَا لَكَ ، فَرَ فِيهَا رَأْيَكَ . فَلَمْ يُجِبْهَا شَيْئًا . ثُمَّ قَامَتِ الثَّالِثَةَ فَقَالَتْ : إِنَّهَا قَدْ وَهَبَتْ نَفْسَهَا لَكَ ، فَرَ فِيهَا رَأْيَكَ . فَقَامَ رَجُلٌ فَقَالَ : يَا رَسُولَ اللَّهِ أَنْكِحْنِيهَا . قَالَ هَلْ عِنْدَكَ مِنْ شَيءٍ ؟ قَالَ : لاَ . قَالَ : اذْهَبْ فَاطْلُبْ وَلَوْ خَاتَمًا مِنْ حَدِيدٍ . فَذَهَبَ فَطَلَبَ ثُمَّ جَاءَ فَقَالَ : مَا وَجَدْتُ شَيْئًا وَلاَ خَاتَمًا مِنْ حَدِيدٍ . فَقَالَ : هَلْ مَعَكَ مِنَ الْقُرْآنِ شَيءٌ ؟ قَالَ : مَعِي سُورَةُ كَذَا وَسُورَةُ كَذَا . قَالَ : اذْهَبْ فَقَدْ أَنْكَحْتُكَهَا بِمَا مَعَكَ مِنَ الْقُرْآنِ» بخاري (5149) باب : التزويج على القرآن . ورواه مسلم (1425). وفي روايةٍ قَالَ لَهُ : « انْطَلِقْ فَقَدْ زَوَّجْتُكها فَعَلِّمْها مِنَ القُرْآن». وفي رواية للبخاريِّ : « أَملكَنّاكَهَا بمَا مَعَكَ مِنَ القُرْآنِ». ولأبي داودَ عَنْ أَبي هُرَيْرَة رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ : « مَا تحْفَظُ؟ » قَالَ : سُورةَ البَقَرَة والتي تليها، قَالَ : « قُمْ، فَعَلِّمْهَا عِشْرينَ آيَة».

يعني: «زني به حضور پيامبر صلي الله عليه وسلم آمد وگفت‌: اي پيامبر خدا، من، نفس خود را به توبخشيدم‌، آن زن برخاست و مدتي از آن‌گذشت‌، مردي برخاست و گفت‌: اي رسول خدا اگر خود بدان نيازي نداري‌، او را به عقد نکاح من درآور، پيامبر صلي الله عليه وسلم گفت‌: چيزي داري که مهريه او قرار دهي‌؟ اوگفت‌: جز اين جامه چيزي ندارم‌. پيامبر صلي الله عليه وسلم فرمود‌: اگر جامه‌ات را به وي بدهم‌، تو بدون جامه مي‌نشيني‌، چيزي ديگر بجوي‌ گفت‌: چيزي نمي‌يابم‌، پيامبر صلي الله عليه وسلم فرمود: چيزي را پيدا کن ولو اينکه يک حلقه انگشتري فلزي باشد. او جستجوکرد و بالاخره چيزي نيافت‌. پيامبر صلي الله عليه وسلم فرمود: آيا چيزي از قرآن را يادگرفته‌اي‌؟ اوگفت‌: فلان سوره و فلان سوره‌... را يادگرفته‌ام و نام آنها را برد. پيامبر صلي الله عليه وسلم فرمود‌: او را به ازدواج تو درآوردم و مهريه او را آنقدر قرآن قرار دادم‌که يادگرفته‌اي‌که به وي بياموزي»‌. به روايت بخاري و مسلم‌.

و در يک روايت مسلم آمده : «برو او را به ازدواج تو در آوردم ، پس تو چيزي از قرآن به او ياد بده».

 و در يک روايت بخاري آمده : «تو را مالک او گردانيدم در ازاي آنچه از قرآن ياد داري». متفق عليه و لفظ مسلم است .

 و در روايت ابو داود ازابوهريره آمده : «چقدر از قرآن حفظ داري؟» گفت: سوره بقره و سوره بعد از آن را حفظ دارم، فرمود: « برخيز بيست آيه به او آموزش بده».

 

همچنين از انس رضي الله عنه روايت است‌که گفت: «خطب أبو طلحة مع أم سليم ، فقالت : والله ما مثلك يرد، ولكنك كافر وأنا مسلمة ولا يحل لي أن أتزوجك، فإن تُسلم فذاك مهري، ولا أسألك غيره، فأسلم ، فكان ذلك مهرها» أخرجه النسائي وصححه من طريق جعفر بن سليمان.

يعني: ابوطلحه از ام سليم خواستگاري ‌کرد. ام سليم‌ گفت‌: مثل ترا نمي‌توان جواب رد داد... ولي تو کافر و من مسلمان هستم و براي من حلال نيست‌که با تو ازدواج ‌‌کنم ‌‌اگرمسلمان شوي همين مسلمان شدنت مهريه‌ام باشد و غير از آن چيزي از تو نمي‌خواهم و او مسلمان شد و مهريه‌اش مسلمان شدن ابوطلحه بود‌.

استاد سيد سابق رحمه الله در کتاب "فقه السنة" مي گويد: « اين احاديث دلالت دارند بر اينکه مهريه را مي‌توان چيز اندکي قرار داد و همچنين منفعت را نيز مي‌توان مهريه قرار داد و بديهي است‌که تعلم و ياد دادن قرآن منفعت است.

حنفي‌ها حداقل مهريه را ده درهم برآورد کرده‌اند، همانگونه ‌که مالکيه آن را به سه درهم برآورد نموده‌اند، اين برآورد متکي بدليل نيست‌که قابل اعتماد و اعتبار باشد. حافظ (‌ابن الحجر) گفته‌: درباره حداقل مهريه احاديثي آمده است که هيچکدام به ثبوت نرسيده‌اند. ابن القيم درباره تعليق براين احاديث‌که‌گذشت‌گفته است‌: اين بود چيزي‌که ام سليم براي مهريه خود و بخشيدن نفس خويش به ابوطلحه انتخاب‌کرد واسلام آوردن او را به سود خود تلقي نمود و آن را بهتر از مال و دارائيي مي‌دانست‌که شوهر به همسرخود مي‌دهد. وشرعاً مهريه هم بمنظور سود و نفع زن مقررگرديده است‌، پس هرگاه زن به دانش و دين و اسلام آوردن همسرش و قرائت قرآن راضي‌گردد، اين براي او بهترين و سودمندترين و بزرگترين مهريه مي‌باشد، پس عقد خالي ازمهريه نيست بنابراين برآورد حداقل مهريه به سه درهم يا ده درهم را ازکدام نصي استنباط نموده‌اند؟ ..

 بعضي با آن مخالفت‌کرده و گفته‌اند: مهريه بايد مال و دارائي باشد و منافع‌ غيرمالي نمي‌توانند مهريه واقع شوند پس دانش مرد و تعليم نمي‌تواند مهريه واقع شود همانگونه که ابوحنيفه ‌گفته‌است که حداقل مهريه را سه درهم و ده درهم دانسته‌اند پس با مقتضاي احاديث مخالفت نموده‌اند. در اين باره سخنان ديگري نيزگفته شده که دليلي ازکتاب و سنت و اجماع و قياس و قول اصحاب ندارند.

کساني‌که‌گفته‌اند احاديث فوق اختصاص به پيامبر صلي الله عليه وسلم دارد و فسخ شده‌اند و يا گفته‌اندکه عمل اهل مدينه بر خلاف آنست‌، همه اين دعويها دعوي بدون دليل هستند و مردود مي‌باشند چون پيشواي اهل مدينه از تابعين‌، سعيد بن المسيب‌، دختر خود را با مهريه دو درهم نکاح‌کرد و کسي بروي خرده نگرفت بلکه آن را از فضايل و مناقب او شمرده‌اند. و عبدالرحمن بن عوف زني را با مهريه پنج درهم نکاح‌ کرد و پيامبر صلي الله عليه وسلم چيزي نگفت‌. بديهي است‌که مقادير را صاحب شرع بايد معين‌کند. براي حداکثر مهريه هم حدي معين و محدود نگرديده است‌. از عمر بن خطاب روايت شده‌ که او بر بالاي منبر نهي‌کرد از اينکه مهريه بيش از چهارصد درهم باشد. سپس از منبر فرود آمد و زني از قويش بر او اعتراض‌کرد وگفت‌: مگر نشنيده‌اي که خداوند گويد: « وَآتَيْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنطَارًا» [النساء: 20] «و بعنوان مهريه مال فراواني را بيکي از آنها داده بوديد...» عمرگفت‌: پوزش مي‌خواهم‌. همه مردم بيش از عمر فقه را مي‌دانند. سپس برگشت و بالاي منبر رفت وگفت‌: من شما را منع‌کردم از اينکه مهريه زنان را بيش از چهار درهم بدهيد. من ازاين قول برگشتم‌، هر‌کس ازمال خود هرچه دوست دارد بعنوان مهريه تعيين‌کند. سعيد بن منصور و ابويعلي آن را با سند نيکو ذکرکرده‌اند»‌. "فقه السنة" با اختصار.

 

والله اعلم

وصلي الله وسلم علي محمد وعلى آله وأصحابه والتابعين لهم بإحسان إلى يوم الدين

سايت جامع فتاواي اهل سنت و جماعت

IslamPP.Com