تاریخ چاپ :

2025 Apr 10

www.blestfamily.com 

لینک مشاهده :  

عـنوان    :       

محجبه هست اما..!

بسم الله الرحمن الرحیم


محجبه هست اما..!


روز عروسی اش، حجابش را برداشت و سینه اش عریان بود!


وقتی که برگشت باردیگر تکه پارچه ای بر سرش گذاشت!


من و همسرم به نزدشان رفتیم تا با او آشنا شوم و نشستیم..


به نزدمان آمد در حالی که عکس های عروسی را می خواست به ما دو نفر نشان دهد!

البته بعد از اینکه من دیدم آلبوم را بستم و به او گفتم که همسرم به آن نگاه نمی کند چون بدون حجاب است.


محجبه است اما فراموش کرده که محجبه است!


محجبه هست اما..

موعد رسیدن خواهرش از کشور دیگر نزدیک شده، به سرعت خودش را برای استقبالش در فرودگاه آماده کرد و با شور و شوق منتظر است..


انتظارش طولانی شد چون در پرواز تأخیر رخ داده بود در آخر چهره ی خواهر عزیز و شوهر خواهرش را دید..


خواهرش را گرمی به آغوش کشید و در میان آن جمعیت شلوغ، همسر خواهرش را نیز به آغوش کشید و سینه اش را به سینه اش چسباند!!


دستانش را دور کمرش پیچاند و لبانش را بر صورت او گذاشت و گونه هایش را بوسید..!


محجبه است اما فراموش کرده که شوهر خواهرش با او محرم نیست!



محجبه هست اما..

در جشن و مراسم عروسی بزرگی حاضر شده..

همه شیک و آراسته اند..

همه شادند..

همه در حال کف زدن و آواز خواندند..

و موسیقی با صدای بلند در حال پخش است..

ستون فقراتش تکان خورد و به لرزه در آمد..

مادرش بلند شد و دستش را گرفت و به او گفت: شادی کن و مناسب با سنت زندگی کن!


پس داخل شد، تکان خورد، لرزید، خندید، قهقهه ای زد و پسران جوان به او اشاره می کردند و با تمسخر می خندیدند، او را مسخره نمی کردند بلکه حجابش را مسخره می کردند..!


آیا الان تو خوشحالی؟!



محجبه هست اما..

با لباس سیاه بلند و روسری بزرگش که سینه اش را هم پوشانده از خانه خارج شد، می خواهد سوار ماشین شود، پایش را بلند کردن تا وارد شود، دامن لباسش را بلند کرد و نصف ساق پایش پیدا شد و هرکسی که از آنجا رد می شد ساق پایش را دیدند!!


محجبه هست اما..


عبای سیاهی با آستین های گشادی خریده که نصف بازویش بلکه تمام بازویش از آن پیدا می شود.. هر زمان که دستش را بلند کند یا با دوستانش سلام کند پیدا می شود..

گمان نکنید که او نمی داند بلکه به خوبی می داند که آستین هایش گشاد است..

چون او قبلا لباس سیاهی از تور در مراسمی در یک هتل بزرگ پوشیده بود.. اما آستین نداشت..

محجبه است اما پوشیده ی برهنه است..!


محجبه هست اما..


صدور عبای گشاد با روسری نازک.. یک فرصت است!


بله، فرصتی است برای پوشیدن گردنبند زیبای که دارد و با رنگ پوستش همخوانی دارد و زیبایی اش دو چندان می شود زمانی که از زیر روسری نازکش پیدا شود..


محجبه هست اما..


شلواری تنگ همراه با بلوزی کوتاه..

و اگر کسی او را نصیحت کند با عصبانیت به او می گوید: شلوار، مرا بیشتر از عبا می پوشاند..


ناگهان نشست شلوارش پایین کشیده شد... به خاطر اینکه آزادانه زندگی کرده و آزادانه رفتار کرده..


زمانی نشستن اگر دو پایش را باز کند یا یکی را روی دیگری بندازد...!

و مصیبت است زمانی که برای برداشتن چیزی خم شود یا کفشش را بپوشد..

و مشکل این جاست که بعضی از آن ها چاق اند اما باز هم بر پوشیدن چنین چیزی اصرار دارند..!


انگار که از پوشیدن حجاب، پشیمان شده است.


محجبه هست اما..


بعد از اینکه آماده ی بیرون رفتن شد ایستاد و به چپ و راستش نگاه کرد، دید که اگر موهایش را کمی از روسری اش بیرون کند زیباتر می شود..


پس روسری اش را عقبتر کشید، آستین هایش را بالا زد تا رنگ پوستش پیدا شود و در آخر هم از عطر خوشبویی استفاده کرد که سر هر جوانی را به سوی خودش می چرخاند..


و بیرون رفت پس از اینکه در آینه لبخندی زد.. و شیطان هم لبخند زد!


محجبه هست اما..

ایستاده و دوستش را با صدای بسیار بلندی در دانشگاه صدا می زند..

پس همه به مصدر صوت، توجه کردند..

و خنده ی بلندی کرد و دوباره همه برگشتند و به او نگاه کردند..

چه طور این کار را نکند در حالی که همیشه دیده است، مادرش در وسط راه با صدایی بسیار بلند برادر کوچکش را توبیخ می کند..

و شاید هم با صدایی بسیار بلند با فروشنده چانه بزند..! انگار که حجاب، فقط یک تکه پارچه است!


محجبه هست اما..

وارد اینترنت می شود و همه چیز را فراموش می کند..

در یک جا با یکی ناز و کرشمه می کند، با دیگری می خندد و در جاهای دیگر هزاران جمله ی کنایه دار و تمسخر آمیز و بی ادبانه می نویسد..

جمله هایی که جرئت تلفظ کردن آن ها را جلو پدر و مادر یا همسرش ندارد..

و شاید هم نتواند آن را هنگام رودرویی با آن شخص به زبان بیاورد..

او جوک ها و عبارات سبک خنده داری را فلان و فلانی بیان می کند که باعث خنده ی همه می شود!

که در آخر به او احترامی قایل نیستند.. اما متأسفانه فراموش کرده که محبجه است!


محجبه هست اما..

اگر مردی که با او صحبت کند به جرأت به او خیره می شود و با ناز و عشوه نگاه هایش را این طرف و آن طرف می کند تا او را به خود مشغول کند و شاید هم با صدایی نازک و دلربا در گفت و گویی گرم او را همراهی می کند!

او همکارش است.. و در نهایت او از محجبه ها به شمار می آید!



محجبه هست اما..

کنار همکارش می نشیند و از شوهرش به او شکایت و گله می کند. اسرارش را به او می گوید تا اینکه همکارش با او همدم می شود پس او هم دروازه ی دلش را باز می کند و از تمام جزئیات دقیقش با خبر می شود و شروع به گفت و گوهای طولانی می کنند که هرکدام با دیگری انس می گیرند اما در نهایت او را تا قبرش همراهی نمی کند حتی اگر نگاه و کلامش مانند عسل، شیرین باشد!

حتی اگر دختر ماه باشد..!


محجبه هست اما..

با نام مستعار داخل می شود و شروع به چت می کند.. عاشق می شود.. و رابطه برقرار می کند.. که ممکن است به دنبال آن دچار مشکلات روحی شود.. شاید هم بعد از اینکه چتش تمام شد بلند می شود، حجابش را می پوشد و پیش فقیرها می رود و به آنان صدقه می دهد تا آن در روز قیامت برایش حجابی شود بین او و آتش جهنم.. تعجب می کنم چرا بین خود و این فتنه ها حجابی نمی اندازد..؟!



محجبه هست اما..

فقط زمانی که می خواهد با پسری صحبت کند صدای خشن و کلفتش را مخفی می کند و تبدیل به صدای میو میوی گربه می شود, زمانی که با تلفن صحبت می کند!


تعجب می کنم چرا بسامد صدایش عوض می شود؛ مگر آن از همان موج صدا نیست؟!


موقعیت هایی که شاید دیده باشم، می بینم و خواهیم دید..

باعث شد که واقعا یقین پیدا کنم که آنجا خللی وجود دارد.. و معنای حجاب حقیقی و درست, نامفهوم است و همچنین برخی از مردان هم آن را نمی فهمند..

پس آیا آنان محجبه هستند.. یا اینکه محجبه هستند اما... !


مترجم: ام احمد

http://ar.islamway.net