تاریخ چاپ :

2024 Dec 03

www.blestfamily.com 

لینک مشاهده :  

عـنوان    :       

محبت ذاتی فرزند

محبت ذاتی فرزند

 

منظور از محبت‌ ذاتی، ابراز محبت و دلسوزی شدید نسبت به فرزند می‌باشد که خداوند در قلب پدر و مادر بودیعه گذاشته است.

حکمت و دلیل این محبت مفرط، پذیرش و انجام وظائف سنگینی است که والدین در قبال فرزند بعهده دارند و فایده دیگر آن زشت شمردن عادات جاهلی است که به دختران به چشم دیگری نگاه می‌کند و پسران را بالاتر از آنها می‌داند، اندیشه منفوری که در بعضی از شخصیت‌های نامتعادل وجود دارد. و حکمت دیگر این احساس شدید، وجود پاداش و اجر عظیم برای کسی است که هنگام از دست دادن فرزند صبر می‌کند و در دوری او خویشتنداری نموده و رنج فراق را بر خود هموار می‌کند و بالاخره حکمت دیگر آن امتحان پدر و مادر است، هنگامی که مصلحت دین با مصلحت فرزند تعارض دارد.

هدایت براه راست از جانب پروردگار متعال است پس از او یاری می‌خواهیم و موفقیت خویش را از او طلب می‌کنیم.

 

الف- محبت فرزند ذاتی است

بدیهی است که بطور ذاتی قلب پدر و مادر لبریز از محبت فرزند است. گوئی این احساس، عنصری بوده است که از ابتدای خلقت هر کس در قلبش به امانت گذاشته شده است، تا با این عاطفه از فرزندش حمایت کند او را حفظ نماید و نسبت به او مهربان و دلسوز باشد و برای جلب منفعت و دفع ضررش، کوشش کند. و اگر چنین احساس شدیدی در والدین نبود نسل انسانی منقرض می‌شد، زیرا هیچ پدر و مادری نمی‌توانستند بر مشکلات بزرگ کردن فرزندانشان صبر کنند و سرپرستی و تربیت آنانرا تا زمانی که بر پای خود می‌ایستند تحمل نمایند، همچنین مسائل متعددی که در تربیت او وجود دارد، مانند مواظبت و هوشیاری پدر و مادر بر وضعیت فرزندانشان در همه حال و تلاش مستمر و مداوم برای تامین آنچه مصلحت و خیر آینده آنهاست، به صبر و تحملی عظیم نیازمند است که در سایه چنین احساسی ایجاد می‌شود.

و قرآن کریم چه زیبا این احساسات را بیان می‌کند و می‌فرماید که فرزندان زیبائی و شکوه حیات دنیائی هستند:

« الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ...»(الکهف/46)

«مال و فرزندان زینت زندگی دنیائی‌اند».

و در جائی دیگر، فرزند را نعمت بزرگی می‌نامد که باید پدر و مادر در قبال آن خداوند را شکر گویند.

« وَأَمْدَدْنَاكُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَجَعَلْنَاكُمْ أَكْثَرَ نَفِيرًا»     (الإسراء /6)

«و شما را با مال و فرزندان یاری دادیم و تعداد شما را زیاد کردیم. و در جای دیگر فرزندان متقی را که سالک طریق حق هستند مایة افتخار و مسرت پدر و مادر می‌داند».

و می‌فرماید:

« وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا »(الفرقان/74)

«و کسانی که می‌گویند: پروردگارا به ما همسران و فرزندانی ببخش که مایه چشم روشنی ما باشند و ما را پیشوای متقین‌ساز».

این آیات و بعضی آیات دیگر قرآن احساس درونی و محبت عمیق قلبی و کشش ذاتی والدین را به جانب فرزندانشان تصویر می‌کند.

از تمامی آنچه گذشت فوران عاطفه والدین را درک کردیم و چنانچه گفتیم این جوشش محبت، پدر و مادر را به جانب حمایت و تربیت فرزند سوق می‌دهد. این حالت درونی جزو فطرت و طبیعت هر انسان است.

« فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ...»(الروم/30)

ب- دلسوزی نسبت به فرزند موهبت الهی است

از جمله احساس‌های ارزشمندی که خداوند در قلب والدین بودیعه گذاشته است، حس دلسوزی و ترحم و مهربانی نسبت به فرزندان است که از نقطه نظر تربیتی و تکامل شخصیتی نتایج بسیار مفید و آثار بسیار مهمی دارد.

قلبی که از احساس دلسوزی و ترحم به غیر خالی است، منشأ سخت‌گیری بیرحمانه و خشونتی فرومایه و پست خواهد شد.

واضح است که انحراف فرزندان و افتادن در گنداب گمراهی و منجلاب تبهکاری و جهل، از عکس‌العمل‌هائی است که در مقابل پدر و مادر بی‌رحم و سنگدل شکل می‌گیرد.

امّا شریعت تابناک اسلامی در اعماق قلب پیروانش این ویژگی‌ ارجمند اخلاقی را جای می‌دهد، و همواره بزرگان، پدران و مادران، معلمین و مسؤولین را در تمامی سطوح اجتماعی تشویق می‌کند، تا این خصلت بسیار مهم را در خود رشد دهند و به این زینت معنوی والا آراسته گردند.

چنانچه از سنت رسول بزرگوار اسلام و از آیات قرآن دریافت می‌شود، محبت و دلسوزی از مهم‌ترین ویژگی‌های انسان مسلمان است، محبت تجلی سلامت قلب و شخصیت تکامل یافتة انسان است و در واقع قلب انسان کانون شخصیت اوست.

در اینجا نمونه‌هائی از اهتمام شدید و توجه زاید الوصف رسول اکرم صلی الله علیه وسلم را به ترحم و دلسوزی در اسلام، ذکر می‌کنیم تا اهمیت موضوع روشن شود:

«ابوداود» و «ترمذی» از «عمر و پسر شعیبب» و او از پدرش و او نیز از جشط روایت می‌کنند که رسول اکرم صلی الله وسلم  فرمودند:

«لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يَرْحَمْ صَغِيرَنَا وَيَعْرِفْ حَقَّ كَبِيرِنَا».

«کسی که برای کودکان ما دلسوزی نمی‌کند و قدربزرگان ما را نمی‌داند از ما نیست».

بخاری در «ادب المفرد» از «ابوهریره» روایت می‌کند، که گفت: مردی به نزد رسول اکرم صلی الله وسلم  آمد و کودکی همراهش بود او را در بغل می‌گرفت و به سینه‌اش می‌فشرد، پیامبر فرمود: آیا دوستش داری؟ جواب داد: آری.  پیامبرصلی الله وسلم  فرمود:

«فالله أرحم بك، منك به، وهو أرحم الراحمين». «رحم و شفقت خداوند نسبت به تو بیشتر از ترحم و دلسوزی تو نسبت به این کودک است، و او مهربانترین مهربانان است».

آن حضرت هرگاه یکی از یاران خود را می‌دید که با فرزندش مهربان نیست و برایش دلسوزی نمی‌کند به شدّت او را از این رفتار نهی می‌کرد و در مورد شیوة برخورد با افراد خانواده او را راهنمائی می‌نمود.

«بخاری» در «ادب المفرد» از حضرت «عائشه رضی الله عنه» روایت می‌کند که گفت:

مردی به نزد رسول  خداصلی الله وسلم  آمد و دید که آنحضرت بچه‌ها را می‌بوسند. گفت: آیا شما فرزندان خود را می‌بوسید؟ ما چنین کاری نمی‌کنیم. پیامبر فرمود:

«أَوَ أَمْلِكُ لَكَ أَنْ نَزَعَ اللَّهُ مِنْ قَلْبِكَ الرَّحْمَةَ؟». «من چکار کنم که خدایتعالی در قلب تو مهر و دلسوزی قرار نداده است!»

همچنین امام «بخاری» از «ابوهریره رضی الله عنه» روایت می‌کند که: «اقرع پسر حابس تمیمی» در خدمت رسول  خداصلی الله وسلم  بود آن حضرت «حسن‌بن علی رضی الله عنه» را بوسیدند. «اقرع» گفت: من ده بچه دارم و تا به حال هیچکدام از آنها را نبوسیده‌ام. پیامبر به جانب او نظری افکند و گفت: «من لایرحم لایرحم». «کسی که با بندگان خدا مهربان نباشد، خداوند با او مهربان نخواهد بود».

«بخاری» در «ادب المفرد» از «انس بن مالک» روایت می‌کند که زنی به نزد حضرت «عائشه» ك آمد و همراهش دو بچه بود، ام المؤمنین به او سه خرما داد، او نیز به هر یک از بچه‌هایش یک خرما داد و یکی را برای خودش نگاه داشت. بچه‌ها بعد از خوردن خرماهایشان به مادرشان نگاه می‌کردند مادر خرمای خودش را نیز برای آنها نصف کرد و به آنان داد. وقتی حضرت عائشه رضی الله عنه جریان را برای  پیامبرصلی الله وسلم  باز گفت،  پیامبرصلی الله وسلم  فرمودند: از این شگفت‌تر آن است که خدایتعالی به آن زن رحم کرد، چون نسبت به کودکانش مهربان بود.

رسول خدا ص هرگاه طفلی را در حال احتضار و در لحظات مرگ می‌دید به دلیل دلسوزی و ترحمی که نسبت به کودکان داشت، اشک از چشمهایش جاری می‌‌شد. پیامبر اکرم صلی الله وسلم  این چنین به امت خویش عطوفت و ترحم را می‌آموختند.

«بخاری» و «مسلم» از «اسامه‌بن‌زید رضی الله عنه» روایت می‌کنند:

«دختر  پیامبرصلی الله وسلم  کسی به جانب آن حضرت فرستادند که پسرش در حال احتضار است تا بر بالین او حاضر شوند. پیامبر کسی فرستادند و فرمودند: پس از عرض سلام بگو، خداوند متعال هر آنچه بگیرد یا عطا کند، متعلق به خود اوست، هر چیزی نزد خدای تعالی عمر مشخص و زمان معینی دارد، پس صبر کنید و او را به خدا بسپارید. دختر ایشان مجددا کسی را به جانب پدر فرستادند و او را به خدا سوگند دادند که بیاید، رسول اکرم صلی الله وسلم  برخاست و همراه او «سعدبن‌عباده رضی الله عنه» و «معابن‌جبل» و «ابی‌بن کعب» و «زیدبن ثابت» و جمعی دیگر از اصحابش براه افتادند- خدا از همة آنان راضی باد- وقتی  پیامبرصلی الله وسلم  به منزل دخترشان تشریف فرما شدند، طفل را آوردند و در دامن  پیامبرصلی الله وسلم  گذاشتند، طفل با رنج و سختی زیاد نفس می‌کشید. اشک از چشمان مبارک آن رسول بزرگوار صلی الله علیه وسلم  جاری شد. سعد گفت: ای رسول خدا! این اشک چیست؟ فرمود: این رحمت خداست که در قلب بندگانش قرار داده است. و در روایت دیگر می‌گویند: فرمود: این رحمت الهی است که در قلب هر کدام از بندگان که بخواهد قرار می‌دهد و براستی خداوند به بنده مهر نمی‌روزد مگر اینکه قلبی پرعطوفت و شفقت داشته باشد».

شایسته است که مجدداً به یاد بیاوریم که چنین ترحم و مهری اگر در قلب پدر و مادر و مربی طفل رسوخ کند، مسلماً در جهت انجام وظایف نسبت به فرزندان تلاش خواهند نمود و هر مسؤولیتی را که در قبال او بعهده داشته باشند به نحو احسن ادا خواهند کرد.