تربیت غریزهٔ جنسی
نظریهای فیزیکی میگوید: "جهان خلقت به بی نظمی تمایل دارد". چرا که ماده در این بینظمی کمترین انرژی را برای بقای خود هزینه میکند. به عنوان مثال دو شخص را در نظر میگیریم یکی منظم و مرتب روی یک صندلی نشسته اما دومی بی نظم بر روی زمین ولو شده، حال کدام یک زودتر از وضعیتی که در آن هستند خسته میشوند، طبیعیتا آنکه بر روی صندلی نشسته، چون برای حفظ نظم و توازن خود مجبور است، در مقابل عوامل خارجی همچون نیروی جاذبه، جریانهای هوا و... که میخواهند این نظم و توازن را به هم بزنند ایستادگی کند، و این امر مستلزم صرف انرژی است. اما شخص دوم نه.
اما با همه این وجود حفظ نظم و توازن در جهان از اهمیت ویژهای برخوردار است هر چند که مستلزم صرف مقداری انرژی باشد. چون در نبود نظم و توازن، انرژی به طور کامل به هدر خواهد رفت و غیر قابل استفاده خواهد شد. پس عقل حکم می کند که مقداری از انرژی را صرف کنیم تا بتوانیم از بخش اعظم آن استفاده ببریم. برای مثال شخص ثروتمندی که مال ومنال زیادی دارد اگر مقدار اندکی از این مال را صرف نگهداری از مابقی نکند چه اتفاقی خواهد افتاد؟ طبیعتا همه مال و منال به دست دزدان و غارت گران خواهد افتاد، حال آدم عاقل کدام را انتخاب میکند؟ هزینه کردن قسمت اندکی از مال و حفظ بخش اعظم آن؟ یا در نتیجهٔ طمع کردن، از دست دادن همه مال؟
بطور کلی انرژیهای زیادی در این جهان وجود دارند که ما نمی توانیم آنطور که موجود هستند از آنها استفاده کنیم یعنی در حال بی نظمی، اما زمانی که این انرژیها منظم شدند یا به اصطلاح مهار شدند ما میتوانیم از آنها نهایت بهره را بگیریم. مثلا آیا میتوانیم تصور کنیم آتش، آب، باد یا جریان الکتریسیته زمانی که هنوز مهار نشدهاند چه نفعی به حال ما خواهند داشت. آتشسوزیهای مهیب و سیلابهای بزرگ و طوفان و رعدو برق نمونهٔ بینظم و مهار نشدهٔ این انرژیها هستند که ضرر و زیانهای آنها بر کسی پوشیده نیست. همچنین آتش اجاق گاز و بخاری و ماشینهای صنعتی، لوله کشی آب شرب و کشاورزی، جریان باد برای تهویه هوا یا به حرکت درآوردن توربینها و کشتیها و سرانجام جریان الکتریسیته برای مصارف گوناگون خانگی و صنعتی نمونهٔ منظم یا مهار شدهٔ این انرژیها هستند که باز هم فواید و مزایای آنها برای همه غیر قابل انکار است.
کلا غریزهها نیز نعمتی از نعمتهای بی کران الله منان هستند بر همهٔ بندگانش، که حفظ بقای جهان هستی را تضمین میکنند. وانواع مختلفی دارند مانند خوردن، آشامیدن،... و میل جنسی اما این انواع مختلف نقطهٔ اشتراکی هم دارند و آن اینست که همگی از قاعده فوق پیروی میکنند یعنی نامنظم و مهار نشدهٔ آنها برای دسترسی بسیار کم هزینه اما در مقابل بسیار زیان بارند، در صورتی که منظم ومهار شدهٔ آنها برای دسترسی مستلزم صرف مقداری هزینه ولی بسیار مفید و پربهره خواهد بود. یا به زبان سادهتر اگر بخواهیم به جنبهٔ مهار نشدهٔ آنها بپردازیم با نتیجهای کاملا برعکس آنچه انتظار میرود مواجه خواهیم شد.
که در اینجا غریزهٔ جنسی موضوع اصلی و محوری بحث ما را تشکیل میدهد. الله تبارک و تعالی غریزهٔ جنسی را برای اهداف والای بسیاری مانند بقای نسل و آرامش روانی و ... در وجود انسان قرار داده. اما اقتضای رحمتش این بوده که این نعمت را با لذتی بی مثل عجین کند. اما چه بسا افرادی تنگنظر و کوتهفکر هستند که ارزشهای والای آن را نادیده گرفته و به این غریزه صرفا به دیدهٔ، لذت و شهوت مینگرند و برای رسیدن به این منظور فیلمها میسازند و کتابها تألیف و نظراتی مطرح میکنند غافل از اینکه این تألیفات و نظرات چیزی جز سمی مهلک برای انسان و غریزهٔ جنسیاش نیست سمی که اثرات مخربش هم اکنون به خوبی در جامعهٔ غربی قابل مشاهده است.
از قدیم گفتهاند: "هر چه از حد بود کج بود". هر انسان در زندگی خود علایق زیادی دارد اما اگر مدام بخواهد به این علایق بپردازد چه اتفاقی خواهد افتاد؟ خصوصا اگر این علایق پرهزینه نیز باشند؟ غیر از این است که این علاقه در نظر صاحبش جلوهٔ خود را از دست خواهد داد؟ یا اینکه هزینهٔ بالای آن، شخص را از پای در خواهد آورد؟
پرداختن به غرایز خصوصا غریزهٔ جنسی امری است که نمیتوان کسی را پیدا کرد که به نسبت آن بی توجه باشد. اما آیا میدانید که اوج رسیدن به شهوت جنسی در مردان به هنگام انزال منی است و در این میان نیز رسیدن به نعوظ نیز اهمیت زیادی دارد؟ و آیا میدانید که انرژی که بدن برای یک بار انزال صرف می کند معادل انرژی است که یک دونده برای دویدن یک مسافت چند کیلومتری آنهم یکسره، مصرف میکند؟
طبیعتا هر شخص زمانی پرداختن به غریزهٔ جنسی برایش لذت بخش است که انرژی لازم برای پرداختن به این امر را داشته باشد. انزال به موقع و نعوظ و همچنین حفظ نعوظ از جمله مواردی هستند که نیازمند برخورداری قوای جسمی و روانی مطلوبی هستند.
ضعف قوای جنسی یا اصطلاحا سردی مزاج بیماریی است که شخص مبتلا به آن نسبت به روابط جنسی تمایلی ندارد که این مشکل نیز در مراحل بالاتر خود منجر به بوجود آمدن مشکلهایی بس بزرگتر مثل نابسامانی خانواده و جامعه و جرم وجنایت و درگیری با مواد مخدر و غیره خواهد شد. اما ضعف قوای جنسی علایمی دارد و عواملی که از جمله علایم آن میتوان به انزال زودرس یا دیررس و نرسیدن به نعوظ و یا ناتوانی در حفظ این حالت بیان نمود.
گفتیم که اوج لذت جنسی در مردان با انزال همراه است اما این موضوع در رابطه با زنها کمی پیچیده تر است. با این تفاصیل طبیعتا فرد در انزال زودرس آنقدر سریع به این مرحله میرسد که نمیتواند لذت چندانی را احساس کند و از طرفی هم در انزال دیررس زمان آنقدر طولانی میشود که فرد قبل از رسیدن به لذت، خستگی او را از پا در خواهد آورد. اما در زنان علایم رسیدن به اوج لذت کمی با مردان تفاوت دارد که در اینجا مجال توضیح دادن نیست. نعوظ هم حالت دیگری است که مرد برای برقراری ارتباط جنسی کامل بدان نیازمند است. نعوظ زمانی حاصل میشود که کبد در اثر تحریکات جنسی خون زیادی را به داخل آلت تناسلی مرد پمپاژ میکند که در نتیجهٔ این عمل، آلت برای برقراری ارتباط آماده میشود و حفظ این حالت به طور طبیعی باید تا زمان اوج لذت تداوم داشته باشد.بدن مرد و زن هر دو بعد از گذشتن از مرحلهٔ اوج لذت شروع به شل شدن میکند که در نتیجه این عمل طرفین آرامشی جسمی و روحی و غیر قابل وصف را احساس میکنند. که فرد سرد مزاج حال چه مرد باشد یا زن وقتی به علت مبتلا بودن به این بیماری نمیتواند به این لذت و آرامش بعد از آن برسد، چیزی که در گذشته احساسش میکرده دیگر تمایل چندانی نسبت به مسائل جنسی ندارد آنهم از ترس این موضوع که نمیتواند نه لذتی و نه آرامشی کسب کند.
حال که کمی با علایم ضعف جنسی آشنا شدیم بهتر است کمی هم به عواملی که منجر به بوجود آمدن این معضل میشود بپردازیم.
از جمله این عوامل میتوان از شرایط اقلیمی به نسبت افراد یا رژیمهای غذایی یا بیماریهای همچون دیابت، فشار خون، چربی بالای خون و بیماریهای کبدی و ... نام برد. اما عوامل غیر طبیعی دیگری هم هستند که در بوجود آمدن این مشکل نقش اساسی دارند، مانند مصرف دخانیات مخصوصا مواد مخدر و مشروبات الکلی و همچنین معظل اختلاط دختر و پسر در جامعه و تماشا کردن مناظر و تصاویر و فیلمهای مستهجن و جنسی و مطالعه مطالب و کتابهای غیر اخلاقی در این زمینه و برقراری روابط نا مشروع جنسی. این مسائل از این رو غیر طبیعی هستند چون که با طبیعت و فطرت پاکی که الله تبارک و تعالی انسان را بر آن آفریده مغایرت دارند. با کمی دقت در جوامع متوجه خواهیم شد که بیشتر، افرادی که با این امور ارتباط دارند از وجههٔ خوبی در جامعه برخوردار نیستند. به عنوان مثال، با وجود اینکه این مسائل در جامعهٔ غربی به فور قابل لمس است و مشاهدهٔ آن امری طبیعی است، اما مورد قبول جامعه واقع نشده و افرادی که آشکارا به این مسائل میپردازند منفور و بقیه نیز در خفا مشغولند. برای اثبات این امر دلیل خیلی سادهتر و محکمتری هم وجود دارد و آن اینست که اگر به واکنش یه بچهٔ کوچک چند ساله هنگام مواجه شدن با مثلا یک تصویر یا منظرهٔ جنسی آنهم خیلی ساده در حد یک بوسه، توجه کنیم خیلی واضح متوجه احساس شرم وحیای این بچهٔ کوچک خواهیم شد. چرا که انسان در زمان کودکی هنوز طبیعت و فطرت پاکش سالم است اما متاسفانه گرویدن به تعالیم نادرست و غلط بشری و اسرار بر خطا و گناه این فطرت پاک را خدشهدار میکند تا جایی که تشخیص زشت و زیبا و درست و نادرست از یکدیگر برای این انسان مقدور نخواهد شد.
بیبندوباری در مسائل جنسی و موارد مرتبط با آن دو مشکل اساسی را به وجود خواهد آورد که پیامدهای بسیار خطرناک و بزرگی در نهاد خانواده و نهایتا در جامعه به دنبال خواهد داشت. بسیاری از روشنفکران غربی براین باورند که این بیبند و باری در واقع جنبهای از آزادی است که هر انسان مستحق رسیدن به آن است و دوم اینکه این مسئله بهترین روش برای تعلیم و آشنا کردن جوانان با مسائل جنسی است. اما متأسفانه یک نکتهٔ خیلی مهم را فراموش کردهاند که آزادی، آنطور که از معنای لغویاش پیداست امری است که اکتساب آن به سعادت و خوشبختی جنس بشر منجر میشود. اما آنچه ما از سرانجام این آزادی میبینیم چیزی جز بدبختی و ایجاد بحران در جامعه نیست. مسئله تعلیم نیز به همین منوال است چرا که نوجوان در این تعلیم با تصویری از جنس مخالف، روبرو خواهد شد که بیشتر آرمانی وساختهٔ ذهن بشر است. به عنوان مثال اوصافی که به یک زن در داستانها و کتابهای جنسی داده میشود یا تصاویری که بوسیلهٔ انواع حقههای پیشرفته در عکسها و فیلمهای جنسی از زن ساخته میشود، در دنیای واقع وجود ندارند. و اینگونه است که جوان بیچاره در خیال خود به دنبال چیزی که در واقع وجود ندارد حیران و سرگردان است و در دنیای واقع چیزی را نمییابد که نظرش را جلب کند. و دیگر اینکه در اختلاط مسائل و اموری بین دوجنس در حال جریان است که با مسائل موجود در زندگی مشترک کاملا متفاوت است چرا که در اختلاط تنها هوس و شهوت جنسی مد نظر طرفین است و انتخاب جنس مقابل هم براین اساس استوار است که با دستیابی به این هدف ادامه این رابطه معنایی نخواهد داشت با این وجود که نقطه شروع و پایان یا بطور کلی هیچ اساس و قاعده و قوانینی هم ندارد و هیچ مسئولیتی هم نمیطلبد اما مسئله ازدواج امری کاملا مختلف است چون هدف طرفین برای شروع چیزی والاتر از یک هوس است و مسئولیتهایی که طرفین به نسبت یکدیگر باید بر عهده بگیرند آنان را وامیدارد تا در انتخاب یکدیگر دقت بیشتری به خرج دهند و این امر نیز خود ضمانتی بر نزدیکی و استحکام رابطهٔ بی زوجین است. در واقع خیلی از مردها یا زنها هستند که برای اختلاط و برقرای روابط صرفا هوسی، مناسب یکدیگر هستند اما برای تشکیل خانواده حتی یک هفته هم دوام نمیآوردند. چون اصولا مقولهٔ اختلاط و ازدواج دوچیز کاملا متفاوت از یکدیگر و متضاد هستند.
یکی دیگر از جنبههای مخرب و منفی این نوع آزادی و تعلیم این است که نوجوان به طور دائمی با مسائل جنسی در ارتباط است یعنی 24ساعت و در طول روز شهوت جنسیاش برانگیخته است در خیابانها، محل کار، پارکها، دانشگاهها، سواحل دریاها، و خلاصه هر جا که انسان میتواند حضور داشته باشد با انواع و اقسام مناظر و صحنههای محرک مواجه است و حتی در خانه نیز تلویزیون و مجلات و فیلمهای ویدوئی و غیره این وظیفه را بر عهده دارند تا جایی که حتی از این مسئله برای تبلیغ کالاهای تجاری نیز استفاده شده و میبینیم کالاهایی که هیچ ربطی به جنس زنانه ندارند حامل عکسهایی محرک از زنها هستند. خوب طبیعتا هر وقت شهوتی جنسی برانگیخته شد لازمهاش این است که به نحوی این شهوت تخلیه شود چون درغیر اینصورت سوای دیگر مضرات، سلامت جسمی فرد نیز به خطر خواهد افتاد، و فرد از لابلای این آزادی و تعلیمات سادهترین و نزدیکترین و کم خرجترین روشها را که در عین حال در هر زمان وهر مکان هم قابل دسترسی هستند انتخاب میکند. غافل از اثرات منفی وحشتناک و تکان دهندهاشان چه بر سلامت روحی وجسمی خویش و چه بر جامعه.
با توجه به این مطلب که تمایلات جنسی برای برانگیخته شدن علاوه بر عوامل تحریک کننده، به قوای جنسی و جسمی بالایی نیز نیازمند است، تحریک و تخلیهٔ بیحد و حساب شهوت که شاید به چندین مرتبه در روز برسد و آنهم به صورتهای مضر ومخرب گوناگون مانند خود ارضایی و روابط نامشروع و غیره، امری است خارج از حد وتوان قوای جسمی و جنسی بدن انسان که علاوه بر ایجاد صدمات گوناگون باعث پایین آمدن سطح قوای جنسی در حد زیادی میشود اما بروز این مشکل در سنین نوجوانی (بین 15 تا 25 سالگی) که بدن از نشاط و توان بالایی برخوردار است زیاد قابل ملاحظه نیست ولی بعد از گذشت این مرحله یعنی تقریبا بعد از گذر از 25 سالگی این بحران شدت خواهد گرفت و قابل ملاحظه خواهد شد. که بیماری ضعف قوای جنسی یا سردی مزاج و عواقب دردناکش یکی از نتایج این بحران جنسی که سبب اصلیاش میتواند آزادی بی حد و مرز در مسائل جنسی و روشهای غلط ونادرست آموزش در این زمینه باشد.
اما از آنجایی که پرداختن به این مسائل یعنی غریزهٔ جنسی امری است بسیار مهم و حیاتی در زندگی نسل بشر و سعادت آن و با توجه به اینکه اسلام دینی است که الله برای خوشبختی انسان برنامهریزی و نازل کرده پس طبیعتا این دین باید همه جوانب زندگی انسان را تحت پوشش قررا دهد و برای هر مسئلهای چارهای داشته باشد از جمله اداره کردن و حفظ غریزهٔ جنسی که مطمئنا همین طور هم است. زیرا طراحی برنامهای برای سعادت و خوشبختی انسان نیازمند این است که طراح، با انسان و خلق و خوی و سرشت او کاملا آشنا و به آن آگاه باشد که یقینا هیچ کس نمیتواند در این مقام وجایگاه قرار گیرد مگر الله که خود خالق انسان میباشد.
از این رو اسلام میداند، نقاط ضعف و قوت انسان و نفس سرکشش کدامند و با درنظر گرفتن این نقاط، تعالیم خود را ارائه میدهد. درست است که انسان موجودی دارای عقل و فهم است اما این عقل چون تمام محاسباتش براساس اطلاعاتی است که از طریق حواس پنجگانه کسب میکند نمیتواند محاسباتی کامل و بیعیب ونقص داشته باشد چون خود حواس پنجگانهٔ انسان ناقص هستند. چون طول موجهایی نوری وجود دارند که بینایی انسان قادر به دیدنش نیست. وفرکانسهایی صوتی هستند که شنوایی انسان قادر به شنیدنش نیست و اموری هستند که حس لامسهٔ انسان نمیتواند احساسشان کند و ... از این رو انسان نمیتواند این ادعا را داشته باشد که به تنهایی راه نجات و سعادت را پیدا کند. بلکه نیازمند برنامهای کامل و بی عیبی چون اسلام است.
همگی براین امر اتفاق نظر داریم که مسائلی در رابطه با غریزهٔ جنسی وجود دارد که یک نوجوان و یا یک فرد ناآگاه باید در این زمینه اطلاعاتی کسب کند، یعنی نیاز به تعلیم دارد اما این تعلیم نیازمند محیط و روشهای مناسبی است تا بتواند بهترین نتیجهٔ ممکن را بوجود بیاورد. در مطالب گذشته دانستیم که غریزهٔ جنسی هر فرد باید کاملا تحت کنترل فرد باشد تا شخص بتواند در عین بهرهمندی از مزایا و لذتهایش از مضرات و رنجهایش در امان باشد.
نکتهٔ اساسی در کنترل غریزهٔ جنسی، به کنترل درآوردن عوامل تحریک کننده هستند. چون این غریزه اگر تحریک شد کنترل کردنش بسیار سخت و در بعضی مواقع هم ناممکن خواهد شد و از قدیم گفتهاند که همیشه پیشگیری آسانتر و بسیار کم هزینهتر از درمان است و با توجه به این اصل مهم است که اسلام مسئله حجاب در جامعه را واجب دانسته، واجبی که نه تنها با آزادی فردی هر شخص تضادی ندارد بلکه در حفظ و برقرای آزادی نیز سودمند است. آیا میدانید که اقوامی در گذشته بودهاند که شرمگاه زنان را در نبود شوهرانشان میدوختند یا قفل بر آنها میزدند؟ و آیا می دانید که در تعالیم غلط این اقوام که در عصر حاضر هم معتقدانش کم نیستند، زن بعنوان عنصر اصلی شر و فساد شناخته میشده؟ آیا جز این است که در جوامع غربی که دم از آزادی زن میزنند، زن صرفا به کالایی تجاری و عمومی تبدیل شده؟ برای مثال مگر همین سارکوزی رییس جمهور فرانسه نبود که در همین اواخر فریاد زد: "ما خواهان برابری زنان با مردان نیستیم"؟
غریزهٔ جنسی به عوامل محرک نیازمند است و کسی هم منکر آن نیست اما نه آنقدر زیاد که فساد و خرابی نتیجهاش باشد. بلکه زمان، مکان، موقعیت و شرایط خاصی میطلبد تا این امر مفید واقع شود وحجاب نقشی اساسی در این زمینه ایفا میکند.
دوم اینکه با توجه به تعالیم قرآن در زمینهٔ مسائل جنسی و مسائل دیگر مرتبط با آن،متوجه خواهیم شد، زمانیکه احتمال تحریکات مخرب وجود دارد. قرآن از دو روش استفاده کرده تا غریزهٔ جنسی را بیفائده برانگیخته نکرده باشد، چیزی که متأسفانه در تعالیم غربی مغرضانه نادیده گرفته میشود. اول استفاده از الفاظ و کلمات مستعار و زیبا که در عین رساندن مطلب هیچگونه تحریکی به وجود نمیآورند. مانند «نِسَآؤُكُمْ حَرْثٌ لَّكُمْ فَأْتُواْ حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَقَدِّمُواْ لأَنفُسِكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّكُم مُّلاَقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ» (بقره 223). زنان شما کشتزار شما هستند، پس هرگونه که بخواهیید به کشتزار خود درآیید، و «توشهای» برای خود از پیش بفرستید، و از الله بترسید، و بدانید که شما او را ملاقات خواهید کرد، و به مؤمنان بشارت ده. و یا «أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ الرَّفَثُ إِلَى نِسَآئِكُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ» (بقره 187). آمیزش و نزدیکی با همسرانتان در شب روزه بر شما حلال گردیده است، آنان لباس شما هستند و شما لباس آنها. و یا «فَاعْتَزِلُواْ النِّسَاء فِي الْمَحِيضِ وَلاَ تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىَ يَطْهُرْنَ» (بقره 222). در حالت قاعدگی از زنان کناره گیری کنید، و با آنها نزدیکی نکنید؛ تا پاک شوند.
در آیهٔ اول میبینیم که قرآن چگونگی جریانات جنسیی که بین زن و مرد رخ میدهد را بسیار زیبا و با رعایت جانب ادب واحترام بیان میکند و آنرا با مثال کشت و زراعت توضیح میدهد. چون یک کشاورز برای رسیدن به نتیجهای عالی باید چند نکته را در نظر داشته باشد اول انتخاب زمین مناسب برای کشت، دوم آماده کردن زمین برای کشت و باروری و حفظ سلامت زمین و دور نگهداشتن زمین از آفات و عوامل مخرب، سوم رعایت زمان و دفعات کشت و همچنین انتخاب زمان مناسب برای کاشتن بذر و رعایت دیگر نکات همچون آبیاری و ... تا برداشت محصول و اینکه یک کشاورز به خوبی میداند که انتخاب زمین نامناسب و آماده نکردن زمین و کشت پی در پی و بیش از حد یک محصول و رعایت نکردن دیگر نکات چه ضرر و زیانهایی را درپی خواهد داشت. ودر اینجا کشاورز همان مرد است و زمین هم زن.
و یا در آیهٔ بعد میبینیم که قرآن زن و مرد را به لباسی برای یکدیگر تشبیه میکند که برای این مثال وجه تشبیههای زیادی وجود دارد مثلا عجین شدن مرد و زن به هنگام همخوابی را به عجین شدن لباس با بدن صاحبش مثال زده یا همچنان که لباس برای صاحبش پوشاننده زشتیها و رازهای جسمی است مرد و زن را نیز به نسبت یکدیگر چنان مثال زده و یا اینکه مرد و زن برای پوشاندن بدن خود گزینههای زیادی دارند اما لباس بهترین و زیباترین گزینه است. هیمنطور هم آنها برای تخلیهٔ شهوت راههای مختلفی در پیش رو دارند که بهترین و زیباترین راه و در عین حال سالمترین روش نیز هست وآن ازدواج است و ... .
همچنین در آیهٔ سوم مشاهده میکنیم که قرآن در ضمن مطرح کردن یک مسئلهٔ بهداشتی و طبی زنانه در مورد مسائل زناشویی از واژهٔ نزدیک شدن یا نزدیکی استفاده کرده. در کل چنین مثالهایی را در قرآن بسیار میتوان یافت مانند: «فَلَمَّا تَغَشَّاهَا» (اعراف 189). وقتیکه او را در برگرفت یا «أَوْ لاَمَسْتُمُ النِّسَاء» (نساء 43). یا زنها را لمس کردید.
روش دوم قرآن، استفاده از عاملی قویتر از غریزه، خصوصا غریزهٔ جنسی در تعلیم و تربیت است که میتواند غریزهٔ جنسی را تحت کنترل داشته باشد و آن عامل چیزی جز نیروی ایمان قلبی نمیتواند باشد. یعنی بعد از مطرح کردن مسئلهای، موضوع را با هالهای از ایمان پوشش میدهد تا راه کجروی را ببندد.
بعنوان مثال در آیهٔ اول میبینیم که قرآن بعد از مطرح کردن مسائلی حول روابط زناشویی مستقیما پای ایمان را وسط میکشد و در این مورد دعوت به تقوای الهی میکند و خطاب به مؤمنان لذتهای اخروی را در حد اعلای خود یعنی ملاقات الله را متذکر میشود. که این امر همچون تشویقی برای کسب و تحذیری برای از دست دادن این لذت برای نفس انسان خواهد بود که او را از رفتن به سوی محرمات و بدبختی دنیا و آخرت دور نگه خواهد داشت.
کلام آخر
تمایلات غریزی انسان امری طبیعی و فطری است و لازمهٔ بقای نسل و سعادت انسان اما پرداختن به آن، راه و روش خاصی و حد و مرز معینی دارد که تجاوز از آن خطرات و عواقب سنگینی را در پی خواهد داشت از این رو انسان نیز در این زمینه همچون دیگر صحنههای زندگی نیازمند تعالیم خاص ودرستی است.
قرآن و تعالیم بیمانندش آنقدر ساده و قابل درک هست تا هر انسان مسلمان و مؤمن بتواند آنرا درک کند و بفهمد و دیگر نیازی به تعالیم ناقص و غلط ومسموم غربی نداشته باشد. تنها قلبی پاک و مؤمن و بینا میطلبد. چرا که به گفتهٔ خود قرآن هرکس هرآنچه از قرآن طالب باشد نصیبش خواهد شد. یعنی انسان مؤمن که طالب هدایت و خوشبختی است هدایت و سعادت نصیبش میشود و انسان فاسق که فقط وفقط بر گمراهی اصرار دارد همان نصیبش خواهد شد که در پی آن است.
تنظیم: ابوعبدالله مدنی
سایت خانواده خوشبخت
BlestFamily .Com |