توبه ی زنا کاران و حکم ازدواج با آنها بعد از توبه
بسم الله الرحمن الرحیم
توبه، گناهان پیش از خود را محو میسازد
هرگاه مردان و زنان زناپیشه و بدكاره ازكرده خود پشیمان شوند و باخلاص
از روی نیت پاك، توبه واستغفاركنند وازگناه و زشتكاری بكلی منصرف
شوند، و زندگی پاك و بدور ازگناه و آلودگی را، از سرگیرند و در
اینكار مصمم باشند، خداوند توبهشان را میپذیرد و برحمت و مهرگسترده
خویش، آنان را در زمره بندگان صالح و شایسته خود داخل میكندكه
میفرماید:" والذين لا يدعون مع الله إلها آخر، ولا يقتلون النفس التي حرم الله إلا
بالحق، ولا يزنون ومن يفعل ذلك يلق أثاما.یضاعف له العذاب يوم القيامة ويخلد فيه
مهانا.إلا من تاب وآمن وعمل صالحا فأولئك يبدل الله سيئاتهم حسنات،وكان الله غفورا
رحيما " فرقان/68 [بندگان خداكسانی هستندكه معبود دیگری را با خداوند
نمیخوانند و توحید خالص دارند، و انسانی راكه خداوند قتل او و ریختن
خونش را حرام شمرده است، به قتل نمیرسانند، جز بحق و در اجرای
فرمان خدا. و زنا نمیكنند و دامان عفت خود را هرگز آلوده نمیسازند،
هركس اینگناهان بزرگ را مرتكب شود، گناهان بزرگی را مرتكب شده و
مجازاتش را خواهد دید. عذاب چنینكسی در قیامت چند برابر و مضاعف
میگردد و با خواری همیشه درآن خواهد ماند. مگر كسیكه توبهكند و
ایمان آورد و عمل صالح انجام دهدكه خداوندگناهان اینگروه توبهكننده را
به حسنات تبدیل میكند و خداوند بسیارآمرزنده و مهربان است]".
مردی به نزد ابن عباس آمد وگفت: من پیش زنی میرفتم وبا وی عملی
را انجام میدادمكه خداوند بر من حرامكرده است. اكنون آن زن موفق
شده استكه توبه كند و من میخواهم با وی ازدواجكنم و مردم میگویند:
" إن الزاني لا ينكح إلا زانية أو مشركة ...[مرد زناكار تنها با زن زناكار
یاكافر مشرك ازدواج میكند]". آیا نظر شما چیست؟
ابن عباسگفت: این آیه شامل این زن نمیشود چون او توبهكرده و
پشیمان شده است دیگر او “زانیه” نیست برو با وی ازدواجكن، هرگناهی
باشد بگردن من. بروایت ابن ابی حاتم. ازابن عمر سوال شدكه اگر مردی
با زنی مرتكب زنا شد، آیا میتوانند با هم ازدواج كنند؟گفت: اگر
توبه كنند و عمل صالح پیشه نمایند، میتوانند با هم ازدواجكنند.
و عبدالله بن جابر هم چنین جوابی داده است. ابن جریرگوید: مردی از
اهالی یمن، دریافت كه خواهرش مرتكب زنا شده است، لذاكارد بر
رگهایگردن وی كشید و رگهایش را قطعكرد و مردم نگذاشتندكه او را
بكشد، او را مداواكردند تا اینكه بهبودی یافت. سپس عمویش، خانواده
خویش را بمدینه منتقل نمود و این دختر با وی رفت، این دخترقرآن
خواند و عبادت را پیشهكرد تا اینكه از پارسارترین زنان خانواده
خویشگشت. چنان پیش آمدكه برایش خواستگاری پیدا شد و خواستگاری او را
از عمویشكردند. عموی او نمیخواست پنهانكاری و تدلیس كند و ازطرف
دیگر دوست نداشت به برادرزادهاش هم خیانتكند. لذا به نزد عمر خطاب
رفت و داستان برادرزادهاش را برای او نقل كرد. عمرگفت: اگر سابقه
این دختر راكه توبهكرده است بازگوكنی، ترا سخت مجازات میكنم، هرگاه
مرد درستكاری به نزد توآمد و توازاو رضایت داشتی، این دختررا بعقد
نكاح اودرآور. در روایتی دیگر آمده است كه عمرگفت: میخواهی از سابقه
او خبر دهی؟ میخواهی چیزی راكه خداوند پوشانده است آشكار سازی؟
بخدای سوگند اگر كسی را از حال او باخبر سازی، آنچنان ترا مجازات
خواهمكردكه عبرت و پند مردمان شهرها باشی، بروآن را همچون یك دختر
پاكدامن عفیفه مسلمان، عقدكن و بشوهری ده.
عمر بن خطابگفت: تصمیمگرفتهام هركس راكه در دوره اسلام مرتكب زنا
شده است نگذارم با زن پاكدامن و عفیف ازدواجكند. ابی بنكعب بویگفت:
ای امیر مومنان بزرگترینگناه شرك بخداست و خداوند توبه از آن را
میپذیرد.
امام احمد میگوید: توبه زن وقتی صحیح استكه درمعرض امتحان قرارگیرد
بدینگونهكه درمعرض وسوسه قرارگیرد،كه اگراجابتكرد توبه او صحیح نیست و
اگرامتناع ورزید توبه او صحیح است. و دراین رای خویش از چیزی
پیرویكردهكه از ابن عمر روایت شده است. ولی یارانشگفتهاند [المغنی
لاین قدامه.]:
برای هیچ مسلمانی شایسته نیستكه زنی را بزنا بخواند و ازوی زنا
طلبكند. چون این درخواست باید در خلوت صورتگیرد وخلوت با زن بیگانه
جایزو حلال نیست، حتی اگربرای تعلیم قرآن هم باشد. پس چگونه حلال
استكه برای وسوسه زناكردن بزنی با وی خلوت كند و بدینگونه امتحانش
نماید؟!! بعلاوه اطمنان نیستكه اگر اجابت كرد، به معصیت برنگردد، پس
اینگونه امتحان جایز و حلال نیست. چون توبه از دیگر گناهان و در حق
دیگر مردمان و به نسبت دیگر احكام بدینگونه نیست كه امتحان شود پس
اینجا هم نباید چنین باشد.
امام احمد وابن حزم و ابن تیمیه وابن القیم میگویند پیش از توبه،
ازدواج با زن زناكارحلال نیست وامام احمد شرطی را نیزبتوبه افزوده است
وآن اینستكه باید عدهاش نیز منقضیگردد. پس اگركسی با زن “زانیه”
پیش از توبهكردن یا پیش از انقضای عده ازدواجكرد، این ازدواج فاسد
است و باید از هم جدا گردند. درباره اینكه: عدهاش سه بار حیض است
یا یك بار حیض دو روایت ازاو رسیده است.
بمذهب حنفی و شافعی ومالكی ازدواج مرد زنا پیشه با زن زنا پیشه و
ازدواج زن زناپیشه با مرد زناپیشه جایزاست وبرای آنان زنا مانع صحت
عقد نكاح نیست و ابن رشدگوید: این اختلاف در مفهوم " والزانية لا ينكحها
إلا زان أو مشرك وحرم ذلك على المؤمنين "، استكه این نهی برای ذم و نكوهش
است یا برای تخریم؟ و این تحریم به زن برمیگردد یا بنكاح؟ جمهور
علما معنی ذم و نكوهش را ازآیه فهمیدهاند نه مفهوم تحریم را، زیرا
در حدیث آمده استكه مردی بخدمت پیامبر صلی الله علیه و سلم آمد ودرباره
زنشگفت: زنم دست هیچكس را رد نمیكند ودست رد بر سینه كسی نمیزد
پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت: طلاقش ده. آن مردگفت: او را دوست
دارم. پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت: او را نگاه دار.
امام احمدگوید: این حدیث منكر است ابن الجوزی آن را در ضمن احادیث
موضوع و ساختگی آورده است و ابوعبیدگوید: این حدیث خلاف قرآن و سنت
مشهور پیامبر است چون خداوند تنها عقد نكاح زنان پاكدامن را اجازه
داده است و در باره قذف كننده آیه "لعان"، نازل شد و پیامبر(ص)
بین آنان جدائی همیشگی انداختكه هرگز با هم جمع نمیشوند. پس چگونه
نگاه داشتن زنی بدكارهائی راكه دست رد به سینهكسی نمیزند جایز
میداند و این حدیث مرسل است و ابن القیم میگوید
این حدیث با مفهوم احادیث محكم و صریحكه ازدواج با زنان بدكاره را
ممنوع میدارند تعارض دارد.
كسانیكه ازدواج با زن زناپیشه را جایز میدانند درباره عده آن تا
احترام نطفه پاك شوهرمحفوظ باشد ونسب پاك وآشكاراوبا ولد الزنا مخلوط
نشود اختلاف هست، امام مالك ازدواج با وی را تا عدهاش منقضی نشود،
ممنوع میداند و ابوحنیفه و شافعیگویند نیازی به انقضای عده نیست و
عقد جایز است. شافعی عقد را جایز میداند حتی اگر زن از طریق زنا
آبستن هم باشدگوید: این آبستنی احترامی و ارجی ندارد. ابویوسف و روایتی
از ابوحنیفه میگوید: اگرآبستن باشد تا وضع حمل نكند عقد نكاح وی
جایزنیست تا شوهر كاشته دیگران را آبیاری نكند. چون پیامبر صلی الله علیه
و سلم جماع با زن آبستن اسیرشده را، نهی كرد، تا اینكه وضع حملكند.
اگرچه بچهایكه درشكم او است، ملك او میباشد، بازجماعش جایزنیست. پس
زنیكه اززنا آبستن باشد، باید وضع حملكند و بوی مهلت داده شود تا
وضع حملكند، اگرچه این حمل احترامی ندارد. چون نطفه شوهر محترم است
نباید با آب زنا وگناه مخلوط و آمیختهگردد و اینكار جایز نیست.
چون پیامبر صلی الله علیه و سلم نفرینكرده استكسی راكه با جاریه اسیره
شده آبستن از
غیر، جماعكند، اگرچه بچه رابطه و پیوندی با پدر خود ندارد و برده و
ملك اسیر كننده میشود. بروایتی دیگر از ابوحنیفه عقد آن جایز است ولی
جماع با او جائز نیست تا اینكه وضع حملكند [تهذیب السنه ج 3.].
حالت ابتداء با حالت بقا فرق دارد
بعد از مساله ازدواج با زناپیشه دانشمندان گفتهاند: اگر زن شوهردار،
مرتكب عمل زنا شد نكاح وی فسخ نمیشود و همچنین اگر مردی كه زن دارد،
مرتكب این عمل شنیع شد، نكاح او با زنش فسخ نمیشود. چون حالت ابتداء
با حالت بقاء فرق دارد -یعنی اگر كسی پیش از ازدواج مرتكب این عمل
شود، عقد ازدواج با وی دچار اشكال میگردد، ولی اگر زن شوهردار با
مرد زندار، مرتكب زنا شد، بقای ازدواج دچار اشكال نمیگردد.
ازحسن و جابر بن عبدالله روایت شده است،كه اگر زن شوهردار مرتكب
زنا شد، باید بین او و شوهرش جدائی انداخته شود و پیوند زناشوئی بهم
بخورد. وامام احمد جدائی را مستحب دانسته وگفته: برای من نباید چنین
زنی را نگاه داشت، چون اطمنان نیست از اینكه بستررا آلوده نسازد و
فرزند دیگری را بوی ملحق نكند.
وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.
|