خودآرائي زن براي
شوهرش
بسم الله الرحمن الرحیم
بسيارپسنديده استکه زن با سرمه وحنا و مواد
خوشبووديگروسايل زينتي و آرايشي خود را براي شوهرش آرايش و زينت دهد
احمد ازکريمه دخت همام روايتکرده استکه او به عايشهگفت: اي ام
المومنين درباره “حنا“ نظرت چيست؟ عايشهگفت: “محبوب من -پيامبر صلي
الله عليه و سلم ازرنگ “حنا“ خوشش ميآمد وبوي آن را نميپسنديد. حنا
بستن در ميان دو حيض يا بهنگام حيض و قاعدگي بر شما زنان حرام
نيست“.
خودآرائي و زينت نمائي زن
تبرج يعني زن افراطکند در آشکار نمودن و ظاهر ساختن اندامهائي که
پنهان کردن و پوشيدن آنها واجب است در اصل تبرج بمعني بيرون رفتن
ازقصر وکاخ ميباشد سپس درمعني بيرون رفتن زن ازحشمت و شکوه حال
زنانگي وآشکار ساختن اندامهاي هوس انگيز و فتنهگر و نشان دادن
زيبائيها بکار رفته است.
تبرج و خودنمائي زن در قرآن
کلمه تبرج در قرآن در دو مورد آمده است: اول در سوره نورکه خداوند
ميفرمايد:" والقواعد من النساء اللاتي لا يرجون نكاحا فليس عليهن جناح أن يضعن
ثيابهن غير متبرجات بزينة، وأن يستعففن خير لهن [زنان ازکار افتادهکه
جاذبه جنسي را از دست داده و ديگر اميدي به ازدواج ندارند، بر
آنهاگناهي نيستکه لباس رويين خود -حجاب -را بر زمين بگذارند وآن را
نپوشند به شرط آنکه در برابرمردم خودنمائي نکنند و خود را زينت ندهند
با اين حال اگرخود را بپوشانند وتعفف کنند براي آنها بهتر
است...]’’.
بار دوم درسوره احزابکه به سختي خداوند آن را زشت ميشمارد وازآن نهي
مي فرمايد: " ولا تبرجن تبرج الجاهلية الاولى [اي زنان پيامبر صلي الله عليه
و سلم بمانند زنان دوره جاهليت اول زيبائيهاي خويش را درمعرض ديد
مردم قرار ندهيد و آنچهکه بايد پوشيده شود، آشکار و ظاهر نسازيد]".
منافات تبرج و خودنمائي با دين و تمدن
براستي مهمترين چيزيکه موجب تمييز و جدائي انسان از حيوان شده است
پوشيدن لباس و بکار بردن وسايل زينتي و آرايشي استکه خداوند
ميفرمايد:" يا بني آدم قد أنزلنا عليكم لباسا يواري سوآتكم وريشا ولباس التقوى ذلك
خير ذلك من آيات الله لعلهم يذكرون [اي فرزندان آدم، ما براي شما آفريديم
لباسي راکه بدان خود را ميپوشانيد وهمچنين لباس زينتي وآرايشي را.
واينرا بدانيدکه اگربا لباس تقوي و پرهيزگاري آراسته بشويد بهتر است. و
اين از جمله آيات خداوند است، باشدکه مردم متذکرشوند وآگاهکردند]".
لباس وآرايش و زينت، براستي دو مظهر از مظاهر تمدن و انسانيت
ميباشند و بنابراين نپوشيدن لباس و بکار نبردن زينت و دوري ازآنها،
برگشتي است به حيوانيت و زندگي ابتدائي و توحش زندگي، در حاليکه راه
طبيعي خويش را طي ميکند، نميتواند بعقب برگردد، مگر اينکه حادثهاي
اتفاق افتد و توقفي پيش آيد،که موجب دگرگوني و تغييرات در آراء و
افکراگردد و زندگي را در مسير قهقري و برگشت به عقب قرار دهد و
انسان دستآوردهاي تمدن و پيشرفت انساني را فراموشکند با آن را
برخويشتن تحميل نمايد.
بنابراين اگر پوشيدن لباس از جمله لوازمات زندگي انسان پيشرفته باشد،
اين لزوم به نسبت زن از اولويت بيشتري برخوردار است، چون لباس استکه
دين و شرف وکرامت وعفت وحياء وآزرم اورا حفظ ميکند واين صفات براي
زن بيشتر آراستگي دارد تا مرد، پس حفظ حشمت وآبرو و شکوه زن را
بيشترسزاواراست تا مرد.
شرف و حياء و عفت گراميترين چيزي استکه زن دارد و حفظ و نگهداشت
آنها، حفظ انسانيت زن در بالاترين شکل آن است.
بسود زن و بسود جامعه نيستکه زن اين صيانت ذاتي وآبرو و حشمت را
رها سازد، بويژهکه غريزه جنسي بطورکلي سختترين و شديدترين غريزه است .
پوشيدن لباسهاي نازک و اندام نما وکشف حجاب، تحريککننده اين غريزه
است و آن را از بند رها مينمايد. قرار دادن حدود و قيود و ايجاد
موانع دربرابر آن از شدت و حدت آن ميکاهد و شراره آن را خاموش
ميکند وآن را بگونهاي تهديب و پاکيزه مينمايد،که با انسان وکرامت و
شرافت او تناسب داشته باشد. از اينجهت است که اسلام نسبت به لباس و
پوشش زن، عنايت و توجه ويژهاي مبذول داشته است و قرآن برخلاف
ديگرمسايل جزئي، لباس وپوشش زن را به تفصيل مورد بحث قرار داده و
حدود آن را بيانکرده است، در صورتيکه درمسايل ديگر بجزئيات نپرداخته
است. اينستکه ميفرمايد:" يأيها النبي قل لازواجك وبناتك ونساء المؤمنين يدنين
عليهن من جلابيبهن، ذلك أدنى أن يعرفن فلا يؤذين [اي پيامبر به زنانت و
دخترانت و زنان مومنان بگوکه تن پوش و بالاپوش خويش را ازسر تا به
قدم بپوشند واينکار موجب ميگرددکه زنان آزاده از زنان غيرآزاده تشخيص
داده شوند وکسي مزاحم آنان نشود و آزار و رنج نبينند...]’’.
توجيه خطاب در اين آيه به زنان و دختران پيامبر صلي الله عليه و سلم و
زنان مومنين دليل بر آنستکه اجراي اين فرمان الهي بدون استثناء از
همه زنان خواسته ميشود هر اندازه پاک و عفيف باشند، حتي اگر در پاس
و عفت در مرتبه زنان و دختران پيامبر صلي الله عليه و سلم نيز باشند
موظف به اجراي اين فرمان هستند.
قرآن بدين وسيله اهميت فراوان داده و به تفصيل آن را بيان داشته و
اندامهائي راکه بايد پوشيده شوند و اندامائي راکه نبايد پوشيده شوند
معينکرده استکه مي فرمايد:" وقل للمؤمنات يغضضن من أبصارهن ويحفظن فروجهن، ولا
يبدين زينتهن، إلا لبعولتهن... الاية [به زنان باايمان بگو چشمان خود
را از نگاه هوس آلود فروگيرند و دامان خويش را حفظ کنند و آلوده
نسازند و زينت و اندام خود را جز آن مقدار که ظاهر است آشکار ننمايد
و اطراف روسريهاي خود را بر سينه خود افکنند (تاگردن و سينهشان
پوشانده شود) و زينت خود را آشکار نسازند مگر براي شوهرانشان...]".
حتي اگر زن پيرزن و عجوزهاي باشد که کسي بدان رغبت نکند وخود نيز رغبتي
نداشته باشد، بهتر است اين امر را مراعات کند. خداوند ميفرمايد:"
والقواعد من النساء اللاتي لا يرجون نكاحا، فليس عليهن جناح أن يضعن ثيابهن غير
متبرجات بزينة، وأن يستعففن خير لهن... [زنان ازکار افتادهاي که اميد به
ازدواج ندارند گناهي بر آنها نيستکه لباسهاي روئين بر زمين بگذارند و
حجاب نداشته باشند مشروط برآنکه در برابر مردم خودآرائي و خودنمائي
نکنند. و اگر خود را بپوشند و حجاب داشته باشند براي آنها بهتر
است...]".
اسلام آنقدر بدين مسئله اهميت داده است که پيامبر صلي الله عليه و سلم
سن مراعات حجاب و حفظ حشمت وآبروي زن را بيانکرده استکه ميفرمايد:"
يا أسماء: إن المرأة إذا بلغت المحيض لم يصلح لها أن يرى منها إلا هذا وهذا وأشار
إلى وجهه وكفيه [اي اسماء (دخت ابوبکر) براستي وقتيکه زن به سن
قاعدگي رسيد براي و شايسته نيستکه بغير از چهره وکف دستان او ديده
شود]".
براستي زن بيش ازهرچيزي ديگرمرد را وسوسه ميکند واو را مفتون ميسازد،
لذا پيامبر صلي الله عليه و سلم ميفرمايد:" إن المرأة إذا أقبلت أقبلت ومعها
شيطان، وإذا أدبرت أدبرت ومعها شيطان [براستي وقتيکه زن روي مينمايد يا
پشت ميکند شيطان حاضرميشود و در صدد وسوسهکردن مردان است يعني در
هر حال زنان براي مردان وسوسه انگيزند و شيطان از اين راه وارد
ميشود]".
برهنگي زن و نشان دادن اندامهاي فتنهانگيز وي، او را از بزرگترين
ويژگيهايش که حياء وآزرم و شرف و عفت است، دور ميسازد و او را از
مقام انساني زن پايين ميآورد. و تنها جهنم ميتواند او را از اين
آلودگي پاک سازد. پيامبر صلي الله عليه و سلم ميفرمايد:" صنفان من أهل النار
لم أرهما: رجال بأيديهم سياط كأذناب البقر، ونساء كاسيات عاريات، مائلات مميلات، لا
يدخلن الجنة ولا يجدن ريحها، وإن ريحها ليشم من مسافة كذا وكذا [دوگروه از اهل
دوزخ را نديدم: مرداني که تازيانههائي چون دم گاو در دست داشتند -
شايد مراد کارفرمايان ستمکار باشد - و زناني که بصورت ظاهر لباس پوشيده
ولي تمام اندامهايشان پيدا است يعني زناني که لباسهاي نازک و تن نما
مي پوشند و حجاب را مراعات نميکنند.
که خود منحرف هستند وديگران را نيزبه انحراف ميکشانند اينگونه زنان
هرگزبه بهشت نميروند وبوي آن را نميشنوند درحالي که بوي بهشت در
مسافتهاي چنين و چنان شنيده ميشود و احساس ميگردد]’’. پيامبر صلي
الله عليه و سلم در زمان خويش پارهاي مظاهر تبرج و خودنمائي زنان را
ميديد، لذا بدانان گوشزد فرمود که اين کار نافرماني خدا است و فسق
بحساب ميآيد و آنان را برراه راست برميگردانيد و مسئوليت آن انحراف
را بگردن اولياء و شوهرانشان ميانداخت و آنان را به عذاب دوزخ تهديد
ميکرد:
1-موسي بن يسارگفته استکه: زني ازکنارابوهريرهگذشتکه بوي خوش از او
فراوان بمشام ميرسيد. به ويگفت: ايکنيز خداوند بکجا ميروي؟ او جواب
داد به مسجد، ابوهريرهگفت: خود را خوش بوکردهاي؟گفت: آري.گفت: برگرد
و خود را بشوي. چون من از پيامبر صلي الله عليه و سلم شنيدمکه
ميگفت:" لا يقبل الله صلاة من امرأة خرجت إلى المسجد وريحها تعصف حتى ترجع
فتغتسل [خداوند نماززني راکه به مسجد ميرود و خود را شديدا خوش بو
ساخته است نميپذيرد مگر اينکه برگردد و خود را بشويد و غسل کند]".
پيامبر صلي الله عليه و سلم بدينجهت دستور دادکه غسلکند تا بوي خوش و
تند او زايل گردد.
٢- ابوهريره گويد: پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت:" أيما امرأة أصابت
بخورا فلا تشهدن العشاء [هر زني که بخور کرده و خود را خوشبو نموده
است، براي نماز عشاء -نماز خفتن -در مسجد حاضر نشود]". بروايت
ابوداود و نسائي.
٣-ازعايشه روايت شدهکهگفت: درحاليکه پيامبر صلي الله عليه و سلم در
مسجد نشسته بود زني از قبيله مزينه که خود را آرايش داده بود با ناز
و تکبر، وارد مسجد شد. پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت:" يا أيها الناس:
انهوا نساءكم عن لبس الزينة والتبختر في المسجد، فإن بني اسرائيل لم يلعنوا حتى
لبس نساؤهم الزينة وتبختروا في المسجد [اي مردم زنان خود را منعکنيد
ازاينکه در مسجد خود را بيارايند و با تبختر و ناز راه بروند. براستي
قوم بنياسرائيل مورد لعن و نفرين قرارنگرفتند مگرزمانيکه زنانشان در
مسجد خود را آراستند و با تبختر و ناز و تکبر راه رفتند]". بروايت
ابن ماجه.
عمر بن خطاب از اين فتنه ويرانگر ميترسيد و بقاعده " الوقاية خير من
العلاج [پيشگيري بهتر از درمان است]”. پيش از آنکه چيزي و
فتنهاي روي دهد، خود رابراي مقابله با آن آماده ميساخت.گويند شبي
نگهباني ميداد ودرشهرميگرديد و شنيدکه زني اين بيت ميخواند:
هل من سبيل إلى خمر فأشربها أم هل من سبيل إلى نصر بن حجاج
[آيا مي پيدا ميشودکه بنوشم يا آيا راهي بوصلت نصر بن حجاج
دارم؟]. عمرگفت: تا عمرهست چنين چيزي براي توممکن نيست.
چون شب روزشد، نصربن حجاج را احضارکرد واورا ديدکه مرد بسيارزيبائي است
لذا دستورداد،که موهاي او را بتراشند و دريافتکه زيباتر شده است لذا
براي اينکه زنان را وسوسه نکند اورا به شام تبعيد نمود.
چه چيز موجب اين انحراف بيحجابي شده است؟
جهل و ناداني و تقليدکورکورانه، موجب اين انحراف شده و مردم از خط
مستقيم منحرف گشتهاند، بگونهاي که براي مسلمانان عادي گشته است که
زنان خود را بيحجاب و نيمبرهنه ببينند و زنان مسلمان اندام هوس
انگيز خود را در معرض ديد مردم قرار دهند وآرايش و زينت خود را نشان
دهند و سينه وکمرو پشت و بازووساق پاي بلورين خويش را برهنه سازند
وموي خود را بيمحاباکوتاه کنند و بکار بردن مواد رنگي و خوشبو و
لباسهاي هوسانگيز و تحريککننده را
ضروري بدانند و براي بنمايش گذاشتن “مد" هاي لباس، موسمهاي ويژهاي
پديد آيد،که انواع لباسهاي فريبنده و شهوتانگيز درآن بنمايشگذاشته شود.
امروززنان رفت وآمد به اماکن فسق و فجورورقص ولهوولعب و تئاتروسينما
وانجمنها و باشگاهها وکابارهها را از جمله مظاهر افتخارات و تمدن و
پيشرفت ميدانند و اين پستي و انحطاط در پلاژها و سياحتگاههاي تابستاني
به انتها درجه خفت و پستي خود ميرسد.
و امروز بصورت يک امر عادي درآمده استکه مسابقات زيبائي برگزار ميشود
که زنان درآنها تمام زيبائي خود را در برابر مردان آشکار نموده و
تمام اندامهاي خويش را در برابرديدگان تماشاچيان و بينندگان در معرض
امتحان و مقايسه آنها با يکديگر قرار ميدهند و آنها را بنمايش
ميگذارند و تماشاچيان هوس باز بدانها مينگرند و روزنامهنگاران و
فيلمبرداران و ديگروسايل اعلام اين نمايشها را ضبط و ثبت ومخابره
ميکنند ووسيله ترويج اين بيعفتيها و پستيها وفريبندگيها ميگردند و
زنان را فريب ميدهند تا آنان را بدين سطح و درجه پست حيواني برسانند
و تجارت لباسها و پارچهها نيز در اين بازار فساد و بيشرمي، نقش
پراهميتي را بعهده دارند.
نتايج زيانبار اين انحراف و پستي
از جمله نتايج اين انحرافات عبارت است ازکثرت فسق و فجور وگسترش زنا
و فحشاء و بهم خوردن اساس خانواده و رها کردن و اهمال واجبات ديني و
عدم توجه به تربيت اطفال وکودکان و عدم رغبت به ازدواج و پيش آمدن
مشکلات ازدواج، زيرا دسترسي به معاشرتها و آميزشهاي حرام، بسيار
آسانتر است تا دسترسي به روابط مشروع وحلال -بطورکلي اين پرده دري
وبيبند وباري اخلاق و آداب و رسوم مورد پسند همه اديان و مذاهب را
نابود ساخته است.
اين انحرافات بدرجهاي رسيده است که هرگز بدل مسلمان خطور نميکرد که
داعيان اين فساد و مسخ شدگي انسان، براي ترويجکار خود، شيوههاي
متعددي براي زيبائي و بکار بردن وسايل زينت و آرايشي را، بکارگرفتهاند
و براي آن برنامه خاصي تنظيم نموده و درآموزشگاههاي خود، تدريس ميکنند
و براي آن به تبليغ ميپردازند براي مثال در روزنامه "الاهرام“ تحت
عنوان: “مع المراه = همراه با زن“ آمده برد:
“نخستين آموزشگاه براي آرايش موي زنان در اسکندريه“
بعد از يک ماه يک معلم آگاه آلماني در آموزشگاه بتدريس ميپردازد. براي
نخستين بار اتحاديه آرايشگاههاي موي زنان، در اسکندريه، آموزشگاه آرايش
و اصلاح موي زنان را تاسيس ميكند،
اين آموزشگاه بوسيلهکمکها و اعانات اعضاي اتحاديه بوجود آمده است،که
يکي سشوار و ديگري اطو و ديگري .... و .... بدان بخشيده است و اتحاديه
ساختمان کوچکي را براي آن اجاره کرده باميد اينکه زيربناي آموزشگاه
بزرگ آينده گردد.
اتحاديه، همه اعضاء صاحب شغل خود را، موظف نموده استکه براي اظهار و
ابراز نظريات و بيان تجارب و دروس علمي خويش، دربرابر هنرآموزان
آموزشگاه حاضر شوند. صبح ديروز يکي ازاعضاء اتحاديه با القاء خطابهاي،
درباره چگونگي کوتاهکردن موي و شيوههاي فني آن، درمحل اتحاديه، اين
آموزشگاه را افتتاح نمود سپس يک نوع آرايش موي را بنام“شعله“ که
ازابتکارات خودش بود، براي يکي از “مانکنها“ انجام داد و در حين
عمل، آن را شرح ميکرد.
دراين آموزشگاه هنر آرايش مو و بافتن آن و رنگآميزي و رنگها و
کوتاهکردن مو و ناخن گرفتن و ديگر مسايل مربوط به آرايش و پيرايش
تدريس ميشود.
رئيس اتحاديه قاهرهکه مهمان اتحاديه اسکندريه بود ميگويد:
اين آموزشگاه پنج ماه استکه در قاهره تاسيس شده و در اين مدتکوتاه
نتيجه آن درخشان بوده است، چون هنرآموزان مرد و زن درآنجا از تبادل
افکار بين اعضاء اتحاديه بهره ميبرند،که انواع آرايشها را برايشان
انجام ميدهند و شرح ميکنند و اينکار سطح و درجه اين شغل را بالا
ميبرد.
علاوه بر آن هنرآموزان از حضورکارشناسان آلماني و سخنرانيهاي علمي و
نظري آنان، استفاده ميکنند و در ماه آينده يککارشناس آلماني به
آموزشگاه اسکندريه ميآيد و درماه آينده اتحاديه مسابقهاي را در فن
آرايش مو برگزار ميکند و به برنده آن “جايزه جمهوري درفن آرايش
مو“ را اعطا مينمايد. و درآغاز تدريس در آموزشگاه هفتگي خواهد بود“.
پايان آنچه که اهرام انتشارداده بود.
اينها بعلاوه اموال سرسامآوري است،که براي خريدن وسايل آرايش و
زيبائي مصرف ميشود، تنهادر قاهره يکهزار سالن آرايش و زيبائي قرار
دارد و در سال دهها ميليون قلم روژلب و عطرو پودرمخصوص توزيع ميگردد.
اين فساد و بيبند و باري به ناحيه و منطقه خاصي اختصاص ندارد بلکه
بهمه جا سرايت کرده و از دانشگاهها و دانشسراهاي تعليم و تربيت و
دانشکدههاي مختلف سر درآورده است، در حاليکه ميبايست اين اماکن از
اين انحطاط وپستي مصون باشند تا حرمت وآبروي خويش را حفظ کنند.
در روزنامه “اخبار اليوم“ بتاريخ 29/9/1962 چنين آمده بود:
“دختران جوان دانشگاه بين حريم دانشگاه و سالن نمايش لباس فرقي قائل
نيستند“: در اين روزها هر سالکه دانشگاه، درهاي خويش را بر روي
دانشجويان باز ميکند روزنامه و مجلات مقالاتي را درباره دختر دانشگاهي
انتشار ميدهند و پيرامون نوع لباس و نوع آرايش او جدلهائي
برميانگيزند..گروهي لباس يکسان و متحدالشکل پيشنهاد ميکنند وگروهي او
را از بکار بردن “مکياژ“ و غير منع ميکنند .
زن نويسندهايگفته بود: من اين نظرات را تاييد نميکنم چون ايمان دارم
باينکه انتخاب نوع لباس شخصيت زن را افزايش ميدهد و به تکوين ذوق او
مساعدت ميکند... و دختران در بيشتر دانشگاههاي خارج لباس متحدالشکل
نميپوشند و از آرايش و پيرايش و بکاربردن “مکياژ“ محروم نميشوند
ولي با اين حال هم صاحبان اين آراء و نظريات افراطي را سرزنش
نميکنم... چه اين دختردانشگاهي ما استکه آنان را باظهار و ابراز اين
نظريات واداشته است چون او نميداند لباس و “مکياژ“ مناسب دانشجوئي
خويش را انتخابکند و در اين راهکوششي هم نمينمايد... در بيشتر مواقع
او بين حريم دانشگاه و سالن نمايش مدهاي لباس وکارناوال فرقي
نميگذارد، چه او با مد زود دامن آنچنان تنگي را باکفش پاشنه بلند
ميپوشدکه او را از حرکت بازميدارد... وقتيکه ميخواهد آن را تغيير
دهد آن را با دامن آنچنان گشادي عوض ميکندکه مانع رفتن رفيقهاش
ميشود و او را بيشتر بهيک “آباژور متحرک“ شبيه ميسازد.گذشته ازآن
اگر دفاتر وکتب خويش را فراموشکند محال است آرايشهايگوناگونگوش و
سينه و بازوان و موي خود راکه بسيار غيرمتناسب
و بيذوق است فراموش کند... سپس زن نويسنده بمقاله خويش ادامه ميدهد و
ميگويد: بنظر من منشاء همه اينکارها اينستکه دختر دانشگاهي ما تحصيلات
دانشگاهي را جدي نميگيرد... او بيشتر در فکر زيبائي و آرايش و جمال
خويش است... در حاليکه اگر فرهنگ زن بعاليترين درجه ارزش خود برسد
عکس اين مطلب صحيح است وکسب دانش بايد وجهه اصلي دختر دانشگاهي باشد...
البته مقصود من اين نيستکه دختر دانشگاهي درباره لباس و آرايش و
زيبائي خويش اهمال کند... بلکه مقصودم اين استکه او نخست بدروس خود
اهميت بدهد سپس به آرايش و زينت چهره خويش بپردازد، اگر حرمت دانشگاه
را مراعات نميکند "لااقل"، پوست چهره خويش را با بکاربردن مواد
آرايشي تباه نسازد وآن را مراعاتکند. چون او درسني استکه زيبائي و
طراوت طبيعي او بسيارزيباتر است از اين مواد آرايشي مصنوعي... سپس ازاو
ميخواهمکه بکار بردن وسايل زينتي را محدودکند و لباسهاي سادهاي
بپوشدکه رنگ و نوع آن با حال دختر دانشگاهي تناسب داشته باشد -چند
نوع مد را نام ميبرد -بهرحال بايد لباسي بپوشدکه سرو صداي دانشجويان
ديگر را سبب نشود... من از دختر دانشجو ميخواهم اينگونه رفتارکند و از
اولياي او ميخواهمکه درباره لباس و رفتار او مراقبت و نظارتکامل
داشته باشند. در دنياي امروز نبايد نخستين هدف دختر اين باشدکه با نوع
لباسي جلب نظر ديگران را بکند... بلکه او بايد با دانش و فرهنگ و ذوق
سليم خود را بيارايد نبايد آرزوي او اين باشدکه منشي و سکرتير شود تا
به تلفنهاي مديرکل پاسخ دهد، امروز ميدان عمل براي او باز است و
ميتواند برکرسي وزارت تکيه بزند...".
اين بود آنچهکه يکي از نويسندگان زن در “الاخبار“ نوشته و به جنس
خويش تاخنه و رفتار نکوهيده آنان را مورد انتقاد قرار داده است.
اين اوضاع و احوال لباس و آرايش زنان مصري موجب برانگيختن اهتمام زنان
بيگانهاي شده است که از قاهره ديدن کردهاند. چون زن غربي نميدانست
که زن شرقي تا چه اندازه دچار انحراف و پستي و تقليد شده است... در
“اهرام“ مورخه ٢٧ مارس ١٩٦٢ در موضوع “مع المراه“ اين عنوان آمده
است: “زن غربي خرسند نيست ازاينکه زن شرقي از او تقليدکند“. تحت اين
عنوان آمده استکه زنان سياح و جهانگرد غربيکه بقاهره آمدهاند، اهميت
دادن زنان عربي به مدهاي لباس زنان غربي و تقليدکردن ازآنها را درلباس
و رفتارو طبيعت، نميپسندند، و خيال نکنند که اين عمل بر شهرت وآوازه
آنها در خارج ميافزايد. اين راي يک زن روزنامهنگار انگليسي استکه
اخيرا از قاهره ديدن نموده و مقالهاي را در مجله خويش نوشته است که
در آن ميگويد:“.
براستي وقتيکه در فرودگاه پياده شدم، شگفت زده شدم چون با چيز
غيرمنتظرهاي روبروگرديدم. من گمان ميکردم که زن شرقي را با ويژگيهاي
شرقيش خواهم ديد. البته مقصود زني نيستکه حجاب وروبند پوشيده باشد بلکه
مقصود زن متمدن استکه لباس مناسبکار خود را پوشيده و چهره و رنگ و
ويژگي شرقي خود را داشته باشد و بمانند مردم شرق رفتارکند ولي من
چنين چيزي را نديدم، آنجا همان زني را ديدمکه بوقت پياده شدن در
فرودگاههاي اروپائي ديده ميشود، با همان لباس و آرايش و مواد آرايشي،
حتي با همان شيوه گفتارو رفتار وگاهي با همان زبان اروپائي فرانسوي يا
انگليسي. براستي شگفت زده شدم و برايم غيرمنتظره بودکه دريافتمکه زن
شرقيگمان ميکند، تمدن و پيشرفت يعني تقليد و پيروي اززن غربي، و او
فراموشکرده استکه با حفظ چهره وويژگي شرقي زيباي خويش، ميتواند به
تمدن و پيشرفت و ترقي دلخواه خود برسد“. روزنامه “جمهوريه“ مورخه ٩
ژوئيه ١٩٦٢ تحت عنوان زن نويسنده آمريکائي ميگويد: از آميزش و اختلاط
جلوگيريکنيد وآزادي زن را محدود و مقيد سازيد“. مقالهاي را انتشار
داده و سخنان صريح وگرانبهائي را از قول آن زن بخوانندگان تقديم داشته
بود که گفته است:
“روزنامهنگار آمريکائي بانو “هيلسيان ستانسبري“ بعد از چند هفته
اقامت در قاهره آنجا را ترککرد. او درمدت اقامت خود در قاهره از
مدارس و دانشگاههها، اردوگاههاي جوانان و موسسات اجتماعي و مراکز
نوجوانان و زنان و اطفال و بعضي از خانوادهها در محلات مختلف شهر،
بمنظور يک برسي، تحقيقاتي درباره مشکلات جوانان و مشکلات خانوادهها،
در جامعه عربي ، بازديد بعمل آورد و ببرسي پرداخت. خانم "هيلسيان"
روزنامهنگار سياروجهانگردي است که با بيش از ٢٥٠ روزنامه و نشريه
آمريکائي، همکاري دارد و ملاقات روزانه او را تحت عنوان "مشکلات
جوانان زير بيست سال" هر روز ميليونها نفر ميخوانند. او روزنامهنگار
باتجربهاي است و بيش از بيست سال در راديو و تلويزيون و
روزنامهنگاري کار کرده است و او درسن پنجاه و پنج سالگي به همه
کشورهاي جهان مسافرت کرده است" بعد ازاينکه "جمهوريه" اورا چنين معرفي
کرده ويک ماه را درمصربسربرده است چنين ميگويد: براستي جامعه عربي
جامعه کامل و سالمي است و شايسته اين جامعه است که تقاليد و آداب و
رسوم خويش را که در حد معقول دختران و پسران جوان را محدود و مفيد
ميسازد، حفظ نمايد و آن را رها نسازد. اين جامعه و اجتماع با جامعه و
اجتماع اروپائي ، و آمريکائي ، تفاوت بسيار دارد. شما آداب و رسوم
موروثي داريد که محدود بودن و مفيد بودن زن و احترام نسبت بپدر و
مادررا لا زم و ضروري و واجب ميداند، علاوه بر آن پرهيز از بي بند
و باري جامعه غربي را که امروز جامعه و خانواده اروپائي، و
آمريکائي، را تهديد مي کند نيز واجب ميشمارد. لذا قيودات و محدوديتهايي
که جامعه عربي براي دختران جوان زير بيست سال لا زم و واجب ميداند،
شايسته و سودمند ميباشند با توجه بدين، مطلب من بسهم خويش به شما
-شرفيان -توصيه ميکنم که آداب ورسوم و اخلاق خويش را نگاه داريد و
از اختلاط و آميزش پسران با دختران جلوگيريکنيد و آزادي دختران جوان
را محدود و مفيد سازيد بله بدوران حجاب اسلامي ، برگرديد و مطمئن
باشيد که اين براي شما بهتراست از بيبند و باري و آزادي و هرزگيهاي
اروپا و آمريکا.
از اختلاط و آميزش دختران و پسران زير بيست سال جدا پرهيزکنيد چون
براستي ما در آمريکا از اين بابت با مشکلات فراوان روبرو شدهايم،
جامعه آمريکائي بصورت جامعه بسيار پيچيده و دشواري درآمدهکه سرشار از
انواع بيبند و باري و هرزگي و فساد است. قربانيان اين آميزش واختلاط
و آزادي پيش ازسن بيست سالگي، زندانها و پيادهروها وکافهها
وکابارهها و مراکز فساد پنهاني را مملو ساخته است.
اين آزادي که ما بدختران و پسران جوان خود دادهايم از آنان باندهاي
جوانان بيبند و بار و باندهاي “جيمز دين“ و باندهاي مواد مخدر و
بردگان را بوجود آورده است، براستي اين اختلاط و آميزش پسر و دختر و
اين بي بند و باري و آزادي باصطلاح آزادي - در جامعه اروپائي و
آمريکائي نظام خانوادگي و ارزشها و اخلاق را تهديد ميکند و در معرض
نابودي قرار داده است، دختران جوان زير بيست سال در اين جامعه جديد
ما با پسران اختلاط و آميزش ميکنند و “چاچا“ ميرقصند و شرابخوارگي
و ميگساري ميکنند و سيگار ميکشند و مواد مخدر مصرف مينمايند و اين
کارها را بنام تمدن و آزادي و بيبند و باري انجام ميدهند. شگفتتر
از آن در جامعه اروپا و آمريکا اين نوجوانان اين اعمال
ناشايستراباطلاع خانواده و جلو چشم آنان انجام ميدهند، بلکه با
والدين و معلمين و سرپرستان خود در اين باره دهنکجي ميکنند و بتحدي
ميپردازند و بنام آزادي و اختلاط و لااباليگري و بيبند و باري و
تمدن، اين دهنکجي را مرتکب ميشوند. در چند دقيقه ازدواج ميکنند
و بعد از چند ساعت طلاق ميگيرندو اينکار بيش از يک امضاء و مبلغ
اندکي پول وعروس يک شبه هزينه ديگري را برايشان ندارد. يا چند شبي طول
ميکشد آنگاه طلاق اتفاق ميافتد... و چه بسا ازدواج مجدد و بدنبال آن
بار ديگر طلاق براي اينگونه افراد پيش ميآيد“.
چاره اين وضع نابسامان و انحرافات
بدون شک بايد براي رهائي از اين اوضاع نابسامان و نابودکننده برنامه
قاطعي تدوين گردد و نکات زير مراعات شود:
1-افزايش آگاهي و بينش ديني جوانان و مردم و آگاه ساختن مردم از
خطرات واقع شدن در اين منجلاب فساد و دستخوش شدن اين امواج ويرانگر.
٢-تعيين سن قانوني براي حمايت ازاخلاق وآداب و رسوم و تنبيه و
مواخذت شديدکسانيکه خلاف آن رفتار ميکنند.
٣-ممنوع ساختن تصاوير برهنه و منافي عفت و جلوگيري از انتشارو چاپ
آنها در روزنامهها و مجلات و نشريهها وکنترل شديد دوزندگان لباس و
منع مدهاي سبک و خلاف اخلاق و دين.
٤- جلوگيري از مسابقات زيبائي و رقصهاي گناهآلود و تحقير و اهانت
اين چيزها و امثال آنها.
5-انتخاب وگزينش لباسهاي مناسب شبيه به لباس زنان راهبه - يا پوشش
اسلامي مناسب -و مجبور ساختن زنانکارمند به پوشيدن آنگونه لباسها.
٦-هرکس ازخويش شروعکند واول خود را بسازد و بعد ديگران را دعوتکند.
٧-تعريف وستايش ازفضيلت وآبرو و عفت و با حجابي زنان شايسته و الگو
قرار دادن آنها.
٨- ايجاد سرگرميهاي مناسب و آبرومندانه و پرکردن اوقات فراغت مردم تا
مجالي براي اين لهو و لعب و بيبند و باري نماند.
٩-عملي ساختن اينکار و راه چاره، زمان ميخواهد و برنامه درازمدت
براي آن تدوين شود چون اين راه چاره، نياز بوقت فراوان دارد.
پاسخ به يک شبهه
بعضي از مردم دوست دارند با اين امواج ويرانگر همآهنگ وبا قافله آن
همگام شوند، چون اينان ميپندارند،که اين امواج فساد ويرانگر، يک
دگرگوني حتمي برخاسته از تمدن جديد و لازمه آن ميباشد.
ما مخالف تغييرو تحول و دگرگوني صحيح نيستيم وخواهان آن هستيمکه اين
تحولات صحيح به منتهي درجه خويش برسد... ليکن ازاين ميترسيمکه مردم
اين تغيير و تحول و دگرگوني را درزمينه دين واخلاق وآداب و رسوم
تفسيرکنند، و دامنه آن را تا بدانجا بکشانند. زيرا دين و تعاليم اخلاقي
و آداب و رسوم وابسته بدان، از وحي الهي سرچشمه گرفته و خداوند آن
را براي هر عصر و زمان و مکاني بنياد نهاده است و قابل تغيير و
تبديل نيست. چنانچه تغيير و تبديل درکارهاي دنيائي جايز و روا باشد در
دين خدا جايز نيست.
اين دين استکه افقهايگسترده جهان را براي عقل انسانيگشوده و عقل را
به تفکر و نگرش درآن ميخواند، تا از نيرو و انرژي و برکات آن بهره
گيرد و زندگي خويش را دگرگون سازد وبه منتهي درجه پيشرفت وترقي ممکن
ومقدورخويش برسد... ما بايد بدين نکته توجهکنيمکه چه چيزي قابل تغييرو
تحول است وچه چيزي تغيير و تحول را نميپذيرد. دين بازيچهاي نيستکه
در فرمان هوا و هوسها باشد و شهوات و آرزوها آن را توجيهکنند[دامنه
سخن را بدینجـهت در این موضوع گسترش دادیـم چون از مشکلات اجتماعی
امروز میباشد. و شایان توجه است. ].
وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.
|