Thu, 10 Apr 2025پنجشنبه 21 فروردين 1404
 
كليپهاي صوتي و تصويري: 599
تعداد كل مقالات : 2523
تعداد كل بازديدها تاكنون : 9465872
 
 
 

پيامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: (تنکح المرأة لأربع: لمالها، و لحسبها و لجمالها، و لدينها، فاظفر بذات الدين تربت يداک)«زن بخاطر چهار چيز براي ازدواج انتخاب مي‌شود : مال و دارائي، اصل و نسب، زيبائي و ديانت؛ پس زن ديندار را انتخاب کن، دستهايت خاک‌آلوده شود».متفق عليه: بخاری (5090)، مسلم (1466)

******************

 پيامبر صلی الله علیه وسلم  فرمود: (يا معشر الشباب من استطاع منکم الباءة فلتزوج، فإنه أغض للبصر و أحصن للفرج، و من لم يستطع فعليه بالصوم، فإنه له وجاء) «اي جماعت جوانان هر کس از شما توانايي ازدواج را دارد ازدواج کند؛ زيرا ازدواج بهتر چشم را (از حرام) مي‌پوشاند و بهتر فرج را (از حرام) محافظت مي‌کند، و کسي که نتوانست (ازدواج کند) بايد روزه بگيرد؛ چون روزه شهوت جنسي او را کم مي‌کند».متفق عليه: بخاری (5066)، مسلم (1400)

******************

از ابوهريره روايت است که: (أن امرأة جائت إلي النبي صلی الله علیه وسلم  فقالت : يا رسول الله، إن زوجي يريد أن يذهب بابني و قد سقاني من بئر أبي عتبة، و قد نفعني. فقال رسول الله صلی الله علیه وسلم  : هذا أبوک، و هذه أمک، فخذ بيد أيهما شئت. فأخذ بيد أمه، فانطلقت به) «زني نزد پيامبر صلی الله علیه وسلم  آمد و گفت : اي رسول خدا! شوهرم مي‌خواهد پسرم را از من بگيرد در حالي که پسرم از چاه ابي عتبه برايم آب آورده و به من کمک کرده است. پيامبر صلی الله علیه وسلم  به پسر فرمود : اين پدرت است و اين هم مادرت، دست هر کدام از آنها را که مي‌خواهي بگير، پس دست مادرش را گرفت، پس مادرش او را با خود برد».ابوداود (2260)

******************

از عمرو بن شعيب از پدرش از جدش روايت است که زني گفت: اي رسول خدا! شکمم ظرف حمل اين پسر بود، و پستانهايم برايش شيردان و آغوشم مأواي او بود، پدرش مرا طلاق داده و مي‌خواهد او را از من بگيرد. پيامبر صلی الله علیه وسلم  فرمود : (أنت أحق به مالم تنکحي) «تا زماني که ازدواج نکني تو سزاوارتر به پسرت هستي».ابوداود (2259)

******************

از ابن عباس رضی الله عنه  روايت است : زن ثابت بن قيس بن شماس نزد پيامبر صلی الله علیه وسلم  آمد و گفت : اي رسول خدا! من نسبت به دين و اخلاق ثابت ايرادي ندارم، ولي از کفران و ناسپاسي با او مي‌ترسم – چون او را دوست ندارم - پيامبر صلی الله علیه وسلم  فرمود: (فتردين عليه حديقته) «آيا باغش را به او پس مي‌دهدي؟ گفت : بله، پس باغ را به او پس داد، پيامبر صلی الله علیه وسلم  به ثابت دستور داد تا از او جدا شود».بخاری (5276)

******************

مشاهده كل احاديث

 
 
 

اسلام - قرآن و تفسیر
نوار اسلام
سایت جامع فتاوای اهل سنت
مهتدین
عصر اسلام
دائرة المعارف شبکه اسلامی
اسلام تيوب
اخبار جهان اسلام
سایت بیداری
کتابخانه
پاسخ به شبهات دینی
اسلام هاوس

پدری که خواستگارهای دخترش را رد می کند، آیا دختر می تواند بدون اذن پدرش ازدواج کند؟

پدری که خواستگارهای دخترش را رد می کند، آیا دختر می تواند بدون اذن پدرش ازدواج کند؟

 

من يک سوال در مورد حق پدرم داشتم. ما چندين خواهر در خانه هستيم و همه ساکن اروپا هستيم . ‏وقتي‌ من دختر بچه بودم، پدر و عمويم با هم قرار گذاشتن که وقتي‌ اين دختر(من) و اين پسر ما بزرگ ‏شدند با هم ازدواج ميکنند. پدرم به اميد پسر برادرش هرچه خواستگار که براي من يا خواهري که از ‏من کوچکتر بود ميامد دست رد به سينه آنها ميزد تنها دليل پدرم اين بود که دخترم نامزد دارد،اما من ‏هيچ وقت متوجه نشدم که چرا پدرم به همه جواب منفي‌ مي‌‌داد، حتي کساني‌ که خواستگار خواهرم بودند. ‏تا اينکه چند وقت پيش به ما خبر رسيد که پسر  عمويم از همان محل اقامتش  به خواستگاري دختري ‏رفته و ازدواج کرده. وقتي‌ از پدرم در اين مورد گله کرديم پدرم ميگويد نمي‌خواهد در اين مورد صحبت ‏کند و اين که ما هيچ چيز نمي‌فهميم. ميدانم که طبقه اسلام دختر بدون اجازه پدر حق ازدواج ندارد و ‏رضايت پدر شرط هست. اما اگر پدري طوري که خود او تشخيص ميدهد کي‌ خوب يا بد هست و در ‏اين مورد مهم  نظر هيچ کسي‌ را نمي‌پذيرد و دلايلي که ميگويد معقولانه نيست، و بدون پرسيدن از ‏دخترانش و نياز آنها، جواب منفي‌ به خواستگار‌ها ميدهد و اين حق ازدواج را از آنها سلب مي‌کند. مثلا ‏وقتي‌ پدرم به پنج شش خواستگاري که در طول اين سالها براي خواهرم آمد جواب منفي‌ داد ديگر کسي‌ ‏به خواستگاري او نيامد در حالي‌ که من فکر ميکنم حق خواهرم اين نيست. خواهرم لياقت يک همسر ‏مؤمن را دارد و ميتواند همسري نمونه باشد اما پدرم اين حق را از او گرفت. فعلا هم به همين  خواهرم ‏ميگويد که تا تحصيلات دانشگاهيت را تمام نکني‌ تو را عروس نميکنم. همين مشکل در مورد ديگر ‏خواهرانم هست. چند وقت پيش يک پسر مؤمن به خواستگاري خواهر ديگرم آمد، پدرم به قدري ‏عصباني‌ شد و به مادرم گفت به هيچ عنوان به اينها جواب نميدهي چون که اين‌ها با ما فاميل نيستند.تنها ‏دليل پدرم اين بود که آنها بيگانه هستند، در حالي‌ که ما با اين خانواده در يک کشور زندگي‌ کرديم و ‏همديگر راه خوب ميشناسيم. تا کنون چندين بار احضار کردند که خواهران کوچکم را  همراه خود به ‏کشورمان ميبرند و براي آنها شوهري که از نظر خودشان کامل هست انتخاب ميکنند. و با آنها قرار ‏مي‌گذارند وقتي دخترانم بزرگ شدند زن شما خواهند بود. اما من مي‌خواستم بدانم آيا پدرام اين حق را ‏دارد که در اين موارد طبق خواستهٔ خود عمل کند،  آيا در امر ازدواج برادرانم ميتواند به جاي پدرم ‏رضايت به اين امر بدهند يا خير؟ من نگران آينده خواهرانم هستم؟؟؟ لطفا کمکم کنيد!!!

 

الحمدلله،

رضايت و اذن ولي دختر شرط لازم براي صحت نکاح است، و ولي اصلي و نخست دختر همان پدرش است، و تا زماني که پدر دختر در قيد حيات باشد، برادر و يا پسر نمي تواند ولي دختر يا خواهر باشد، مگر آنکه پدر در دسترس نباشد و مثلا غايب بوده و در زندان باشد.

با اين وجود شريعت اسلام حکم کرده که ولي دختر بايد از زنان تحت تکفل خود قبل از ازدواج اجازه بخواهد، و اگر زن راضي به ازدواج نباشد، ولي وي نمي‌تواند او را مجبور به ازدواج کند، پس اگر بدون رضايت او (ولي) او را به عقد کسي درآورد، دختر مي‌تواند آن را فسخ کند :

از ابوهريره رضي الله عنه روايت است که پيامبر صلي الله عليه وسلم فرمود : «لاتنکح الأيم حتي تستأمر، ولاتنکح البکر حتي تستأذن، قالوا : يا رسول الله و کيف إذنها؟ قال : أن تسکت» يعني: «بيوه تا از او دستور نگرفتند ازدواج داده نشود، و دوشيزه هم تا از او اجازه گرفته نشود، به ازدواج کسي داده نشود. گفتند : اي رسول خدا، اجازه (رضايت) بکر چگونه است؟ فرمود : اين است که ساکت بماند». صحيح مسلم (869).

و از خنساء بنت خدام أنصاري روايت است : «أن أباها زوجها و هي ثيب، فکرهت ذلک، فأتت رسول الله -صلى الله عليه وسلم- فرد نکاحها». صحيح مسلم (886).

يعني: «او بيوه بود و پدرش بدون رضايت او، او را به عقد کسي درآورد، نزد پيامبر صلي الله عليه وسلم رفت و نکاحش را باطل کرد».

و از ابن عباس رضي الله عنه روايت است: «أن جارية بکراً أتت النبي صلي الله عليه وسلم فذکرت له أن أباها زوجها و هي کارهة، فخيرها النبي -صلى الله عليه وسلم». صحيح مسلم (866).

يعني: «دختري (بکر) نزد پيامبر صلي الله عليه وسلم آمد وبه او گفت که : پدرش بدون رضايتش، او را به عقد کسي درآورده است، پيامبر صلي الله عليه وسلم او را (در فسخ عقد) اختيار داد».

بنابراين بر طبق احاديث فوق؛ سرپرست و پدر دختر نمي تواند بدون اجازه و رضايت دخترش وي را به ازدواج مردي دربياورد، و اگر بدون رضايت او را به عقد پسري درآورد، دختر شرعا مي تواند نکاح را فسخ کند و براي اينکار مي تواند به محکمه شرعي رجوع کرده و از قاضيس شرع بخواهد که نکاح را فسخ کند.

البته دختر نيز نمي تواند بدون اجازه و حضور ولي و پدرش با مردي ازدواج کند، زيرا پيامبر صلي الله عليه وسلم فرمودند: «أيما امرأة لم ينکحها الولي فنکاحها باطل، فنکاحها باطل، فنکاحها باطل، فإن أصابها فلها مهرها بما أصاب منها، فإن اشتجروا فالسلطان ولي من لا ولي له». ابن ماجه (1879).

يعني: «هر زني که ولي او را ازدواج ندهد، ازدواجش باطل است، ازدواجش باطل است، ازدواجش باطل است، پس اگر شوهرش با او نزديکي کرد بايد مهريه‌اش را به سبب نزديکي با او پرداخت کند، و اگر با هم مشاجره کردند حاکم سرپرست کسي است که سرپرست ندارد».

پس هم دختر بايد با رضايت ولي خود ازدواج کند و هم ولي بايد رضايت و نظر دخترش را جلب کند و بدون رضايت دختر وي را به ازدواج پسري درنياورد.

اما هرگاه يک پسر مسلمان، نمازخوان، با ايمان و با اخلاق به خواستگاري دختري آمد، اما پدر وي بدون دليل و عذر شرعي خواستگار را رد کند، در اينحالت دختر مي تواند به محکمه شرعي مراجعه کرده تا قاضي شرع بعنوان وکيل و ولي دختر وي را به نکاح آن پسر مومن دربياورد.

استاد سيد سابق رحمه الله در کتاب "فقه السنة" مي آورد: « باتفاق علما ولي حق نداردکه مانع ازدواج موليه (زنان تحت تکفل خود) خودگردد و هرگاه شخص هم کف‌ء و مناسب‌ بخواهد با او ازدواج‌کند و به وي مهرالمثل بدهد، ولي حق ندارد که با منع او از ازدواج‌، به وي ظلم‌کند. اگر دراين حال ولي مانع از ازدواج دختر شد، دختر حق  دارد که به قاضي شرع مراجعه‌کند تا او را انکاح نمايد، اما در اين حالت ولايت  ازدواج  به ولي  ديگري‌ که در مرتبه بعد از اين ولي ظالم قرار دارد (مانند برادر يا عمو يا پسر) منتقل نمي‌شود بلکه ولايت مستقيماً به قاضي شرع منتقل مي‌گردد، چون اين ممانعت ظلم است و ولايت رفع  ظلم بدست قاضي است‌. وليکن اگر ممانعت ولي از ازدواج‌، بسبب  يک عذر مقبول و پسنديده  باشد،  مانند اينکه  شوهر مناسب وکف‌ء  نباشد يا اينکه مهريه‌، مناسب و به اندازه مهرالمثل نباشد تا اينکه خواستگار مناسبتري پيدا شود، در اين صورت او عاضل و مانع محسوب نمي‌شود و ولايت از او منتقل نمي‌گردد».

بنابراين بر طبق راي تمام علماي مذاهب اسلامي، اگر يک خواستگار مناسب و ديندار براي دختري آمد اما ولي او با آن – بدون داشتن عذر و دليلي شرعي – مخالفت کرد، دختر مي تواند به قاضي شرع مراجعه کند تا قاضي بجاي ولي او ، وي را بنکاح آن خواستگار درآورد.

و از آنجائيکه شما در اروپا زندگي مي کنيد و در آنجا محکمه شرعي يافت نمي شود، مي توانيد به نزد مجالس و هيئت اسلامي شهر يا کشور ساکن خود مراجعه کنيد، و رأي و نظر آنها بمنزله راي و حکم قاضي شرع محسوب مي شود، بعبارتي، آن هيئت يا مجلس اسلامي، بعنوان ولي شما در امر ازدواج جايگزين پدر شما خواهد شد.

اما توصيه ما اينست که از راهي مشکل را حل کنيد که کدورتي ما بين اعضاي خانواده ايجاد نشود، تا مبادا صله رحم قطع گردد و کدورت جاي مهر و محبت را بگيرد، مگر آنکه پدر شما بخواهد که شما يا ديگر خواهران تان را به ازدواج مردي بي دين يا بد اخلاق درآورد، در آنصورت بايد از طريق مراجعه به محکمه شرع يا هيئت اسلامي شهر خود مسئله را حل کنيد.

 

والله اعلم

وصلي الله وسلم علي محمد وعلى آله وأصحابه والتابعين لهم بإحسان إلى يوم الدين

سايت جامع فتاواي اهل سنت و جماعت

IslamPP.Com


بازگشت به ابتدا

بازگشت به نتايج قبل

 

ارسال مقاله به دوستان

چاپ مقاله

 

     

  معرفي سايت به دوستان  |   درباره ما   |  تماس با ما

All Rights Reserved For BlestFamily.com © 2010

كليه حقوق مادي و معنوي سايت محفوظ است.