Thu, 10 Apr 2025پنجشنبه 21 فروردين 1404
 
كليپهاي صوتي و تصويري: 599
تعداد كل مقالات : 2523
تعداد كل بازديدها تاكنون : 9465836
 
 
 

پيامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: (فحقکم عليهن ألا يوطئن فرشکم من تکرهون، و لايأذن في بيوتکم لمن تکرهون) «حق شما بر زنانتان اين است که ناموستان را حفظ کنند و کسي را که دوست نداريد به خانه‌هايتان راه ندهند»

******************

پيامبر صلی الله علیه وسلم  فرمود : (خير النساء من تسرک إذا أبصرت، و تعطيک إذا أمرت، و تحفظ غيبتک في نفسها و مالک) «بهترين زنان زني است که وقتي به او نگاه مي‌کني، تو را خوشحال ووقتي که به او امر مي‌کني تو را اطاعت کند و در غياب تو حافظ خود و مال شما باشد». [صحیح ابن ماجه 3299].

******************

پيامبر صلی الله علیه وسلم مي‌فرمايد : (والمرأة راعية في بيت زوجها و مسئولة عن رعيتها) «وزن در خانه شوهرش نگهدار و در برابر زيردستانش مسئول است». متفق عليه : بخاری (893)، مسلم (1829).

******************

پيامبر صلی الله علیه وسلم  مي‌فرمايد : (إياکم و الدخول علي النساء، قيل يا رسول الله : أفرأيت الحمو – و هو قريب الزوج کأخيه و ابن أخيه و عمه و ابنعمه و نحوهم – قال : الحموالموت). «از داخل شدن بر زنان بپرهيزيد، گفته شد اي رسول خدا! نظرت درباره حمو (نزديکان شوهر مانند برادر و پسر برادر و عمو و پسر عمو و مانند آنها) چيست؟ فرمود : حمو مرگ است».متفق عليه : بخاری (5232)، مسلم (2172)

******************

پيامبر صلی الله علیه وسلم  مي‌فرمايد : (من أتي حائضا أو امرأة في دبرها، أو کاهنا فصدقه بما يقول فقد کفر بما أنزل علي محمد) «هر کس در زمان قاعدگي يا از غير محل نسل با همسرش آميزش کند يا نزد کاهني برود و آنچه را (کاهن) مي‌گويد تصديق کند، به آنچه بر محمد صلی الله علیه وسلم  نازل شده کافر شده است».ابن ماجه (639)

******************

پيامبر صلی الله علیه وسلم مي‌فرمايد: (والذي نفسي بيده، ما من رجل يدعوا امرأته إلي فراشه فتأبي عليه إلا کان الذي في السماء ساخطا عليها حتي يرضي عنها). «قسم به ذاتي که جانم در دست او است هر مردي که همسرش را به بسترش فراخواند و او سرباز زند، ذاتي که در آسمان است از او ناراضي مي‌شود تا وقتي که شوهرش از او راضي شود».مسلم (1436)

******************

مشاهده كل احاديث

 
 
 

اسلام - قرآن و تفسیر
نوار اسلام
سایت جامع فتاوای اهل سنت
مهتدین
عصر اسلام
دائرة المعارف شبکه اسلامی
اسلام تيوب
اخبار جهان اسلام
سایت بیداری
کتابخانه
پاسخ به شبهات دینی
اسلام هاوس

انتقاد نکن

انتقاد نکن

به ماشین دوستش سوار می‌شود. اولین کلمه‌ی که می‌گوید: اوه! خیلی ماشین فرسوده و از رده خارج است!

وقتی وارد خانه‌اش می‌شود و اثاثیه‌اش را می‌بیند می‌گوید: اوه هنوز اسباب خانه‌ات را عوض نکردی؟!

وقتی فرزندانش را می‌بیند می‌گوید: ماشاء الله. چه‌قدر قشنگ و زیبایند. اما چرا لباس‌های قشنگ‌تری به آن‌ها نمی‌پوشانی؟! وقتی همسرش به او غذا تقدیم می‌کند. حال آن که بیچاره ساعت‌ها برای تهیه‌اش زحمت کشیده است. انواع غذاها و رنگ‌ها را می‌بیند. باز می‌گوید: ای خدای من! برنج پخت نکردی؟ کم نمکند. این غذا مورد تمایل من نیست.

به میوه‌فروشی و میدان تره بار می‌رود، می‌بیند بازار مملو از انواع میوه‌هاست. می‌پرسد: انبه هست؟ صاحب مغازه می‌گوید:نه، این میوه در فصل تابستان یافت می‌شود. باز می‌گوید: هندوانه چطور؟ او می‌گوید: نه نیست، رنگ آن شخص عوض می‌شود و می‌گوید: شما هیچی نداری. پس چرا مغازه باز می‌کنید! و سپس بیرون می‌رود و فراموش می‌کند که در مغازه چهل نوع میوه دیگر وجود دارد.

آری! برخی مردم به علت انتقادهای بیش از حد عرصه را برای تو تنگ می‌کنند. از هیچ چیزی خوش‌شان نمی‌آید. لذا در غذا جز مویی که سهواً در آن افتاده و در لباس تمیز جز نقطه‌ی که جوهری که به طور اشتباهی بر آن جاری شده و در کتاب مفید جز اشتباه چایی که سهواً در آن واقع شده، چیز دیگری نمی‌بینند. لذا هیچکس از انتقادات آنان در امان نیست. همیشه ملاحظه‌کننده و نقطه‌گیر است، بر بزرگ و کوچک باریک‌بین است.

دوستی داشتم که از دوره دبیرستان و دانشگاه باهم رفیق بودیم و هنوزهم با همدیگر رابطه داریم، اما یادم نیست این دوستم از چیزی تعریف کند و بگوید: خوب است. در مورد کتابی که تألیف کردم و تعداد زیادی از آن اظهار خرسندی و ستایش نمودند و صدها هزار نسخه از آن به چاپ رسیده است، از وی پرسیدم: با یک خونسردی گفت: والله خوب است. اما در آن داستانی نامناسب وجود دارد، از خط درشتش خوشم نیامد و کیفیت چاپش نیز نامرغوب است و...

روزی از وی در مورد سخنرانی فلان شخص پرسیدم؟ امکان نداشت که از جنبه‌ی درخشان مثبت آن یاد کند، تا این که وی بر من از کوه نیز سنگین‌تر شد و چنان شدم که هرگز در مورد چیزی نظرش را نخواهم، چون از قبل او را می‌شناسم.

به همین شکل کسی که از همه‌ی مردم خواهان نمونه مثالی و الگو است. از همسرش می‌خواهد که خانه‌اش در طول 24 ساعت 100% تمیز باشد و نیز از او می‌خواهد تا در طول شبانه روز فرزندانش نظیف و آراسته باشند و اگر میهمانی برایش آمد بهترین غذا را پخت کند و هرگاه با او بنشیند لازم است زیباترین سخنان را به او بگوید. همین است برخورد و منش او با فرزندانش. در هرچیز باید 100% با او اینگونه باشند. همچنین با دوستان و هرکسی که در خیابان و بازار و... با او معاشرت می‌کند.

و اگر یکی از آنان کوتاهی کرد او را با زبانش می‌خورد و به شدت وی را مورد انتقاد قرار می‌دهد و مرتب از او نکته می‌گیرد تا این که مردم از او ملول و خسته می‌شوند؛ زیرا او در صفحه‌ی سفید جز سیاهی چیزی نمی‌بیند. هرکسی که در چنین وضعیتی است. حقیقتاً خودش را مورد شکنجه و تعذیب قرار داده است و نزدیکترین افراد از او خوش‌شان نمی‌آید و از همنشینی او اظهار تنفر و سنگینی می‌کنند.

إذا أنت لم تشرب مراراً على القذا
إذا كـنت فـي كل الأمور معاتباً      

 

ظمئت, وأي الناس تصفو مشاربه؟!
رفـيقك لن تلـق الـذي ستعاتبه

یعنی: «وقتی تو بار بار بر خاشاکی که در آب افتاده است، آب ننوشی تشنه می‌شوی؛ زیرا چه کسی است که کاسه‌ی آبخوری‌اش تمیز باشد؟»

«و وقتی تو در هر امر دوستت را مورد نکوهش قرار می‌دهی، هرگز دوستت را که مورد نکوهش قرار دادی ملاقات نخواهی کرد».

سبحان الله! خداوند می‌گوید: (وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا ) [الأنعام: 152] یعنی: «وقتی سخن می‌گویید در گفتارتان عدل و انصاف را مراعات نمایید».

مادرمان عایشه ل در حالی که تعامل آنحضرت (صلی الله علیه وسلم) را با مردم بیان می‌کند، می‌فرماید: «هرگز رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) از غذایی ایراد نمی‌گرفت اگر اشتها داشت از آن می‌خورد و الا آن را ترک می‌کرد»([1]).

آری، در هیچ چیزی مشکل درست نمی‌کرد.

انس t می‌گوید: «به خدا قسم! نه سال مشغول خدمت رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) بودم هیچگاه به یاد ندارم که کاری انجام دهم و بگوید: چرا چنین و چنان کردی؟ و از هیچ کاری بر من ایراد نگرفت و به خدا قسم که هرگز به من اُفْ نگفت».

او اینگونه بود و ما نیز باید اینگونه باشیم. با این وجود من دعوت به ترک نصیحت یا سکوت در مواقع اشتباه نمی‌دهم. بلکه در هر کاری باریک‌بین نباش، به خصوص در امور دنیوی، عادت کن در امور همنوا باشی.

اگر میهمانی دروازه‌ات را زد و تو از او استقبال کردی و وی را به داخل میهمان خانه‌ات تعارف نمودی و برایش چای آوردی، او استکان را برمی‌دارد وقتی به چایی نگاه می‌کند می‌گوید: چرا استکان را پر نکردی؟ شما می‌گویی: اضافه‌اش کنم؟ می‌گوید: نه. نه. کافی است. آب می‌خواهد و شما برایش آب می‌آوری. وقتی آب‌ها را می‌خورد می‌گوید: آب‌هایتان چه‌قدر گرم است. سپس به کولر نگاه می‌کند می‌گوید: کولرتان سرد نمی‌کند! و از گرمی شکایت می‌کند. سپس آیا سنگینی حضور این انسان را در خانه‌ات احساس نمی‌کنی؟ آیا آرزو نمی‌کنی که از خانه‌ات بیرون شود و دو مرتبه برنگردد!؟

بنابراین، مردم از انتقاد زیاد خوش‌شان نمی‌آید؛ اما اگر به آن نیاز داشتی، پس به آن روکش زیبایی بکش و سپس آن را تقدیم افراد کن و آن را به صورت پیشنهاد، یا اسلوب غیر مستقیم، یا با الفاظ عامیانه تقدیم کن.

هرگاه رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) از کسی اشتباهی ملاحظه می‌کرد، هرگز با او تقابل نمی‌کرد، بلکه می‌گفت: چرا بعضی مردم چنین و چنان می‌کنند. یعنی به در بگو تا دیوار بشنود.

باری سه جوان پرجوش به مدینه نبوی آمدند و می‌خواستند کیفیت عبادت و نماز آنحضرت (صلی الله علیه وسلم) را بدانند، لذا از ازواج مطهرات از اعمال مخفیانه‌ی وی پرسیدند. همسران پیامبر به آن‌ها جواب دادند که وی گاهی روزه می‌گیرد و گاهی افطار می‌کند. بخشی از شب را به خواب و پاره‌ای را به نماز سپری می‌کند. آن‌ها با همدیگر گفتند: او رسول خداست و خداوند گناهان گذشته و آینده‌اش را بخشیده است. لذا هرکدام یک تصمیم گرفت. یکی گفت: من هرگز ازدواج نمی‌کنم و همواره به صورت مجرد می‌مانم و به عبادت خدا مشغول می‌شوم.

دیگری گفت: من به طور مداوم هر روز، روزه می‌گیرم. سومی گفت: من هرگز شب نمی‌خوابم و در طول شب به نماز و عبادت مشغول می‌شوم. رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) از تصمیم آن‌ها باخبر گردید. لذا بالای منبرش رفت و خداوند را حمد و ثنا گفت و سپس فرمود: چرا بعضی مردم! (به همین صورت مبهم. نگفت: فلانی و فلانی) چرا بعضی مردم چنین و چنان می‌گویند: اما من نماز می‌خوانم و می‌خوابم و روزه می‌گیرم و افطار می‌کنم و با زنان ازدواج می‌کنم. پس هرکسی از سنت و روش من اعراض نماید از من نیست([2]).

باری دیگر، رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) مشاهده نمود که افرادی همراه او نماز می‌خواندند و در حین نماز چشمان‌شان را به طرف آسمان بلند می‌کنند و در حقیقت این اشتباه است؛ زیرا اصل این است که به موضع سجده نگاه کنند. لذا رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) فرمود: چرا بعضی مردم در نماز چشم‌هایشان را به طرف آسمان بلند می‌کنند. باز آن‌ها از این کارشان باز نیامدند و همواره چنین می‌کردند. اما رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) آن‌ها را شرمنده نکرد و اسم آن‌ها را نگرفت. بلکه فرمود: یا از این کارشان باز آیند و یا چشم‌هایشان ربوده می‌شود.

بریره کنیزی در مدینه بود. می‌خواست از بردگی آزاد شود. لذا از آقایش درخواست آزادی نمود. آقایش به او شرط نمود تا مبلغی به او بپردازد. لذا بریره نزد حضرت عایشه آمد و از او خواست تا مبلغی به او کمک کند. عایشه گفت: اگر می‌خواهی من قیمت را به اهل تو پرداخت می‌کنم و تو آزاد می‌شوی، اما ولای تو برای من باقی باشد([3]).

کنیز این خبر را به خانواده‌اش اطلاع داد و آن‌ها از این کار امتناع ورزیدند و خواستند دو فایده بکنند یعنی قیمت آزادی و ولای او.

لذا عایشه از رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) پرسید: رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) از حرص آن‌ها نسبت به مال و جلوگیری این بیچاره از آزادی تعجب کرد، لذا به عایشه گفت: آن را خرید کن؛ زیرا ولاء از آن کسی است که برده را آزاد کرده است. یعنی ولاء از آن توست وقتی تو هزینه‌ی آزادی‌اش را پرداخت نمودی و به شروط آن‌ها توجه نکن؛ زیرا این‌ها شروط ظالمانه‌اند. سپس رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) بالای منبر رفت و گفت: «چرا برخی مردم (و نفرمود: بنی فلان) شروطی مقرر می‌کنند که در کتاب خدا وجود ندارند؟ هرکس شروطی مقرر نماید که در کتاب خدا نیست، چنین شرطی اعمال نمی‌شود اگرچه صد شرط مقرر نماید»([4]).

آری، بدین شکل، از دور با عصا اشاره کن و با آن نزن، پس چه زیباست که به همسرت که در مورد نظافت خانه سستی کرده است. بگویی: دیشب برای صرف شام نزد فلان دوستمان بودیم و همگی از نظافت او تعریف می‌کردند، یا به پسرت که در مورد نماز جماعت سهل‌انگاری و اهمال می‌کند، بگویی: من از فرزند همسایه‌ی مان چه‌قدر خوشم می‌آید یک بار ندیدم که از مسجد غایب باشد. یعنی به در بگو تا دیوار بشنود. شما حق دارید بپرسید: چرا مردم انتقاد را دوست ندارند. من می‌گویم: زیرا این امر نقص آن‌ها را وانمود می‌کند و همه‌ی مردم کمال را دوست دارند.

حکایتی کرده‌اند که شخص ساده لوحی خواست اندکی صاحب حکمرانی و فرمانروایی باشد. لذا دو لیوان سبز و قرمز را برداشت و آن‌ها را از آب سرد پر کرد و سپس در راه مردم نشست و با صدای بلند می‌گفت: آب سرد مجانی. لذا افراد تشنه نزد او می‌آمدند و لیوان را می‌گرفتند تا خودشان برداشته و آب بنوشند. وقتی این آقا می‌دید که لیوان سبز را قصد نموده‌اند. می‌گفت: نه از قرمز بنوش و او از قرمز می‌نوشید و وقتی کسی دیگر می‌آمد و می‌خواست از لیوان قرمز آب بنوشد او می‌گفت: نه از سبز بنوش و اگر کسی اعتراض می‌کرد که آن‌ها چه فرقی باهم دارند؟ او می‌گفت: مسؤلیت آب به عهده‌ی من است: می‌خواهی بنوش یا خودت آب تهیه کن. قطعاً این احساس همیشگی مردم نیاز به اعتبار و مهم‌بودن است.

زنبور عسل و مگس...

«مانند زنبور عسل باش که بر گل‌های پاکیزه می‌نشیند و از نجاست‌ها دوری می‌کند و مانند مگس مباش که همواره دنبال زخم‌هاست».

 

سایت خانواده خوشبخت

BlestFamily .Com 

=================

بر گرفته شده از کتاب: از زندگی ات لذت ببر، تألیف: دکتر محمد بن عبدالرحمن العریفی، مترجم: محمد حنیف حسین زایی.


 



[1]- متفق علیه.

[2]- متفق علیه.

[3]- بخاری.

[4]- ولاء یعنی هرگاه شخصی برده‌ای را آزاد نمود ولایش بر شخص آزادکننده می‌باشد به این معنی که شخص آزادکننده در ضمن وارثان این برده پس از مرگش قرار می‌گیرد و با اهل این برده در میراث شریک می‌شود.


بازگشت به ابتدا

بازگشت به نتايج قبل

 

ارسال مقاله به دوستان

چاپ مقاله

 

     

  معرفي سايت به دوستان  |   درباره ما   |  تماس با ما

All Rights Reserved For BlestFamily.com © 2010

كليه حقوق مادي و معنوي سايت محفوظ است.