فلسفه تحریم ابدی نسبی در ازدواج
بسم
الله الرحمن الرحیم
صاحب تفسیر المنارگوید [المنار ج 5/029.]:
خداوند پیوندهای گوناگونی را بین مردم برقرار كرده است تا مردم
ازاینراه با هم مهربورزند و دردفع مضاروجلب منافع، بهمدیگر یاری و
یاوریكنند ونیرومندترین این پیوندها پیوند خویشاوندی وپیوند حاصل از
ازدواج است، كه این دو پیوند هریك دارای درجات متفاوتی میباشند. در
میان پیوندهای خویشاوندی، نیرومندترازهمه پیوند قرابتی بین اولاد یا
والدین میباشد
كه سرشارازمهرو عاطفه است. اگردركنه و ژرفای عاطفه پدرنسبت بفرزند، تعمق
و تاملكند، درمییابدكه او یك انگیزه فطری و سرشتی دارد،كه او را به
تربیت و پرورش فرزندش وامیدارد، تا اینكه او هم مردی چون خود او شود
و او را چون یكی از اندامهای خود میداند و درآینده خویش به وی
اعتماد دارد و او را امید آینده خویش میداند و در نفس فرزند نیز،
این احساس بوجود میآید،كه پدرش را منشا زندگی و ممد حیات وزیربنای
پرورش و عنوان و سرلوحه شرف و افتخار خود میداند، و این احساس او را
به بزرگداشت و احترام پدرش وامیدارد و از راه همین عاطفه و احساس
مهرو شفقت استكه پدر بفرزند خویش مهرمیورزد و او را مساعدت و یاری
میكند، این بود آنچهكه استاد پیشوا محمد عبدهگفته است:
بدون شك عاطفه ومهر و مودت مادر نسبت به فرزند، بیش از عاطفه و مهر
و مودت پدر نسبت به فرزند میباشد و این امر بركس پوشیده نیست،كه
مهر مادر شدیدتر و ریشهدارتر و لطیفتر و نازكتر و باریكتر و
سوزناكتر است، چون فرزند جنینی بودهكه ازخون او پرورش یافته است و
خون مایه زندگی است، سپسكه به دنیا میآید، از شیرمادر تغذیه میكند
و با هر مكیدنیكه به پستان وی میزند، مهر وعاطفه جدید تازهای ازقلب
اوبیرون میجهد ولذا طفل دردنیا هیچكس را بیش از مادرش دوست ندارد، در
واقع با مهر او دیده بجهان میگشاید. سپس در مرتبه دوم به پدرش مهر
میورزد اگرچه مهر پدر بپایه مهر مادر نمیرسد، ولی پدر از احترام
بیشتری برخوردار است. آیا جنابت و خیانت برفطرت پاك انسان نیستكه
مهرومحبت و لذت شهوانی، مزاحم این مهربزرگ بین والدین و اولادگردد وآن
را تباه سازد و این بهترین دستمایه زندگی را از دست دهد؟!!
آری، ازاینجهت استكه تحریم ابدی نكاح امّهات = مادران درآیه تحریم
مقدم بر همه و شدیدتر ازهمه است و بدنبال آن تحریم نكاح دختران خود
شخص میآید. براستی اگر جنایت انسان بر فطرت پاك انسانی و بازیچه قرار
دادن و تباه ساختن آن، معهود و مشهود نبود و سابقه فراوان نمیداشت،
فطرت سلیم و پاك، حق داشتكه از تحریم ابدی مادران و دختران در شگفت
باشد، چون فطرتش به وی حكم میكندكهكشش و میل بدانان ازقبیل محالات
میباشد. (لیكن چون این جنایت معهود است تحریم ابدی آن جای شگفتی
نیست). پیوند بین برادران و خواهران، مانند پیوند بین والدین و
اولادشان میباشد، چون همه آنها بمنزله اعضاء یك جسم واحد هستند، چون
برادرو خواهریكه از یك اصل واحد هستند، نسبت بدان اصل با هم تفاوتی
ندارند. و غالباً در یك آغوش و بیك شیوه پرورش مییابند و عاطفه اخوت
بین آنان یكسان و بیك اندازه است و در هیچكدام قویتر از دیگری نیست.
همانگونهكه عاطفه مادری و پدری، قویتر از عاطفه بنوت و فرزندی
است، بنابراین اُنس واُلفت برادران و خواهران با همدیگر مساوی است و
هیچ موانست دیگری بپای آن نمیرسد. چون در بین افراد بشر، هیچگونه
پیوندی نیست،كه اینگونه مساوات را حاصل و عواطف مهر و اطمنان و
اعتماد متقابل در بینشان وجود داشته باشد. حكایت استكه زنی نزد حجاج
بن یوسف برای شوهروفرزند و برادرش شفاعت و میانجیگریكردكه حجاج
میخواست آنان را بكشد. حجاج گفت شفاعت شما را فقط نسبت بیكی ازآنان
میپذیرم، پس یكی را انتخابكن. او برادرش را برگزید، حجاج پرسید چرا
او را برگزیدی؟گفت: چون والدین من مردهاند، برادر عوض ناپذیر است و
دیگر برادری نخواهم داشت، ولی میتوان بجای شوهرو فرزند مانند آنان را
دوباره بدست آورد”. حجاج را ازآن خوش آمد و هرسه را به وی بخشید،
وگفت: “اگرشوهررا انتخاب میكرد، نه برادرش را، هرسه را میكشتم”.
خلاصه سخن: پیوند برادری پیوندی است فطری ونیرومند و معمولا و عادتاً
برادر و خواهر با هم تمایل جنسی ندارند. چون عاطفه اخوت، آن چنان
مسئولیت روحی میآفریند،كه دیگر مخالفت با فطرت جائی ندارد. پس شریعت
پاك به تحریم نكاح خواهر حكمكرده است تا برای بیماران فطری وكسانیكه
از فطرت خویش منحرف هستند، مجالی برای جایگزینی انگیزه شهوت بجای عاطفه
اخوت باقی نماند. و اما عمه و خاله از همان طینت و سرشت پدر و مادر
هستند. در حدیث آمده استكه " عم الرجل صنو أبيه [عموی هركس همتای
پدرش میباشد]". یعنی آنان مانند دو شاخه خرمایندكه از یك ریشه بیرون
میآیند.
چون عمو از جنس پدر و خاله از جنس مادر است گفتهاند: تحریم جدهها
مندرج در تحریم مادران و داخل در آن است. دینیكه از فطرت انسان
سرچشمه میگیرد شایسته استكه این پیوند را ملاحظهكند وآن را حفظ
نماید وبدان ایجاد تراحم و تعاونكند و مغلوب شهوت نگردد، لذا نكاح
عمّهها و خالهها را تحریم ابدیكند. دختران برادران و خواهران حكم
دختران خود شخص را دارند، چون هركس برادر وخواهرش را بمانند خود
میداند وكسیكه دارای فطرت سلیم و پاك باشد، چنین است.
مگراینكهكسی بداعیه فطرت بیمارش، عاطفهاش نیز به بیماری انحراف
دچارگردد، و از آن عدولكند. البته شكی نیستكه عاطفه هركس نسبت
بدخترش، نیرومندتر است، چون پارهای از او است و دركنف حفظ و عنایت
او پرورش یافته است وانس واُلفتش به برادرو خواهرش بیشتر است، تا
بدخترانشان. فرق بین عمّهها و خالهها و دختران برادران و خواهران،
آنستكه مهر و محبت عمّه و خاله، ناشی از عاطفه و ندای درونی است،
ولی مهر و محبت آن دیگرها ناشی از احترام و تكریم است، بهر حال از
نظر شهوانی، بیك درجه فطرت سالم، از تمایل بدانها دور است. در آیه
بدانجهت عمّات و خالات پیش از بنات الاخ و بنات الاخت آمده استكه
پیوند آنها از ناحیه پدر و مادر است و پیوند با پدر و مادر شریفتر و
برتر است. این بود انواع خویشاوندی بسیار نزدیككه مایه تراحم و تعاطف
و مودت و همكاری بین مردم است و خداوند مهر و عاطفه واحترام آن را
در روح و روان مردم آفریده است.
خداوند نكاح بین آنان را حرامكرده است تا پیوند زناشوئی و مهرآن،
متوجهكسانیگرددكه پیوند طبیعی یا نسبی سست و ضعیفی با شخص دارند،
مانند اجانب و بیگانگان وطبقات خویشاوندان دور، مانند فرزندان عموها و
عمّهها و فرزندان دائیها و خالهها، آنوقت بین افراد بشر پیوند
خویشاوندی، از راه ازدواج بمانند پیوند نسبی موجب مهر و مودت میگردد
ودایره تفاهم و مهر ورزی بین مردم،گسترش مییابد.
این بود فلسفه روحی و روانی شریعت درباره تحریم ابدی محارم نسبی و
خویشاوندی سپس میگوید: از طرف دیگر یك فلسفه فیزیولوژی زندهای و
بزرگی در تن آدم وجود دارد و آن اینست كه پیوند ازدواج بین اقارب و
خویشاوندان نزدیك، موجب ضعف و ناتوانی نسل میگردد بگونهایكه
اگرتسلسلوار ادامه یابد بدرجهای میرسد كه نسل قطع میگردد و پایان
مییابد” و برای آن دو سبب برشمردهاند:
1-فقهاگویند: نیرو و توان نسل، برحسب نیرو و توان قوه انگیزه شهوت
جنسی بین زوجین میباشد، هر اندازه نیروی شهوانی و جنسی بین آنان
نیرومندتر باشد، نسلی قویتری از آن پدید میآید وگفتهاند:كه نیروی
شهوانی بین اقارب، سست است. لذا ازدواج با دختر عمو و دختر عمه و
... را مكروه دانستهاند.
درباره علت آنگفتهاند: شهوت جنسی احساس و شعوری منبعث و برخاسته از
روح و نفس انسان میباشد، شعور و احساس و عواطف خویشاوندی، مزاحم و
ضد آن است یا آن را ازبین میبرد یا متزلزل وسست میگرداند.
٢-سبب دوم آنستكه پزشكان ازآن آگاه هستند و برای تقریب مفهوم آن
ازذهن مردم عادی میگویند:كشاورزان میدانندكه اگر یك دانه پشت سر هم
چند بار در یك زمینكاشته شود، بتدریج هر بازكشت آن ضعیف و
ضعیفترمیگردد تا اینكه سرانجام از بین میرود چون مواد غذایی مناسب آن
رو بكاهش مینهد و مواد دیگریكه از آنها تغذیه نمیكند، رو بافزایش
میگذارند و مزاحم مواد غذایی آن میشوند. اگر همین نوع حبوبات را در
زمین دیگر و حبوبات دیگری را در همین زمین بكارند، هردو بخوبی رشد و
نمومیكنند.
حتی اگراین نوع حبوبات درجای دیگریكاشته شوند و نوع دیگر از همین
دانهها، در این زمینكاشته شود مفید خواهد بود، بنابراین اگر در
زمینیگندم بكارند و از محصول آن بذرگیریكنند و در همین زمین بكارند
رشد ونموآن اندك وبازدهیكمتری خواهد داشت ولی اگربذر را ازگندم دیگری
بگیرند و درآن زمین بكارند بهتررشد و نما میكند و بازدهی بیشتری خواهد
داشت.
زنان نیزكشتزاری هستندكه فرزندان درآنكاشته میشوند وگروههای مختلف
مردم، مانند انواع مختلف بذر هستند، بنابراین لازم است كه افراد هر
عشیره و تیرهای با افراد تیره و عشیرهی دیگری ازدواجكنند، تا
فرزندان، خوب رشدكنند و نیكوپرورش یابند، چون بچه ازمزاج ومواد جسمانی
والدین و ازاخلاق وصفات روحی آنان چیزهائی را به ارث میبرد ودرچیزهائی
با آنها تباین و اختلاف دارند، این توارث و تباین، دو سنت از سنتهای
آفرینش خداوندی هستند، باید هردو نصیب و حظ خود را دریافت دارند، تا
نسلهای بشری بموازات هم پیشرفت وترقیكنند وبهمدیگرهم نزدیك شوند
ونیرووقوت واستعداد را از همدیگركسب كنندكه در ازدواج با اقارب این
مزایا وجود ندارد و با این سنت همیشگی منافات دارد.
بنابراین ثابت شده استكه ازدواج با خویشاوندان جسماً و روحاً زیانآور
و منافی با فطرت و مخل به روابط اجتماعی و مانع پیشرفت و ترقی نسل
بشری است. امام محمد غزالی در “احیاء العلوم“ گفته است: از جمله
صفات و خصلتهائی كه مراعات آن در زن شایسته است، آنست كه نباید از
خویشاوندان بسیار نزدیك شخص باشد. چون اگر زن و همسر از خویشاوندان
نزدیك شوهر باشد، فرزندشان لاغر اندام خواهد بود و در این باره حدیثی
را ذكركرده است،كه صحیح نیست. لیكن ابراهیم حربی در غریب الحدیث خود
روایتكرده استكه عمر خطاب به “آل سائب”گفت: از مردمان بیگانه زن
بگیرید تا فرزندانتان لاغر و ضعیف و نحیف نباشند.
امام غزالی در استدلال بر آنگفته است: “شهوت و تمایلات جنسی
برخاسته ازنظرو تماس جسمانی است و این دو معنی و احساس،در بیگانه
قویتر و شدیدتر است،“كسیكه هر روز و همواره در معرض دید شخص
میباشد، نگاه به وی احساس شهوانی را در او كمتر برمیانگیزد و كمتر وی
را درك میكند” این دلیل غزالی درهمه موارد صدق نمیكند وعمده همان
چیزی استكه ما گفتیم .
فلسفه تحریم از راه خویشاوندی بسبب ازدواج (مصاهره)
فلسفه تحریم بسبب خویشاوندی از راه ازدواج، آنستكه دخترهمسر و مادرش
سزاوارتراست باینكه برشوهر حرام باشند، چون همسر هركس با وی پیوند روحی
دارد و زیربنای ماهیت انسانی او است و وجودش بدون وجود همسر ناقص
مینماید، پس شایسته استكه مادرش بمنزله مادر خود او باشد و از همان
احترام برخوردار گردد.
و براستی زشت و قبیح استكه مادر زن هووی او باشد، چون براستی تار
و پود مصاهرت و خویشاوندی از راه ازدواج و دامادی، درست همانند تار
و پود خویشاوندی نسب است.
هرگاهكسی با زنی از تیرهای ازدواجكرد مانند یكی از افراد آن تیره
خواهد شد ودرروح او یك پیوند مهرو محبت تازهای نسبت بدان تیره پدید
میآید. آیا میشود سبب بهم زدن این پیوندگردد و بین مادرو دختر هوویی
برقرار سازد؟!! هرگز، چنین مباد، این مطلب براستی با فلسفه دامادی و
خویشاوندی دامادی، منافات دارد و نظام عشیره و تیره را بهم میزند و
تباه میسازد.
آنچهكه با فطرت ومصلحت ذاتی شخص تناسب و همگامی دارد، آنست كه مادرو
دخترهمسر، بمنزله مادرو دخترخود شوهر باشند و همسرفرزند شخص نیز لازم
استكه بمنزله دختر او باشد و همان عاطفهای نسبت باو داشته باشدكه
نسبت بدخترش دارد، همانگونهكه فرزند زن پدرش را بمنزله مادرش میداند.
هرگاه خداوند برحمت و حكمت خود جمع بین دو خواهرو امثال آن را
حرامكرده است تا تار و پود پیوند خویشاوندی دامادی به وسیلهای از
وسایل هوویی و تنفر بین آنها آلوده نشود، چگونه معقول خواهد بودكه
نكاح مادرودخترهمسروهمسر فرزند، برای پدر و همسر پدربرای فرزند حرام
نباشد؟!! (هرگز چنین چیزی معقول و خردپسند نیست).
خداوند فرموده استكه فلسفه ازدواج آرامش و اطمینان خاطر طرفین ازدواج
و ایجاد پیوند مهر و مودت بین آنان بوجود آوردن تار و پود پیوندی
بمانند پیوند نسبی است: " ومن آياته أن خلق لكم من أنفسكم أزواجا لتسكنوا
إليها، وجعل بينكم مودة ورحمة [ازجمله نشانهها وآیات خداوند آنستكه
ازجنس شما برایتان همسر آفرید تا بدانان اُنسگیرید و آرامش یابید و
در بین شما مهر و مودت قرار داده است]".
خداوند آرامش روحی را مقید به پیوند زناشوئی نموده و خاص زوجین است
ولی ایجاد عاطفه مهر و مودت بطور مطلق آمده، چون بین زوجین وكسانی
بوجود میآیدكه بنحوی ازطریق تاروپود نسبی به زوجین ارتباط پیدا میكنند
و با بدنیا آمدن فرزند افزایش یافته و تقویت میگردد. پایان سخن صاحب
تفسیر منار.
فلسفه تحریم ابدی رضاعی
فلسفه تحریم رضاعی آنستكه خداوند خواسته استكه دایره
خویشاوندی و پیوند قرابتی ما راگسترش دهد لذا پیوند شیرخوارگی را به
پیوند نسبی ملحق نموده است چون قسمتی از اندام بچه شیرخوار، از شیر
شیر دهنده پدید میآید پس چیزهایی را از طبیعت و اخلاق او به ارث
میبرد، همانگونهكه بچه خودش نیزچیزهائی را از مادر خود به ارث
میبرد.
وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.
|