اختيار فسخ نكاح برای
زوجین
بسم الله الرحمن الرحیم
در صورت بروز عيوب و نواقصى كه ذيلا ذكر مىشود، براى هر كدام از
زوجين (شوهر و همسر) حق فسخ نكاح محرز است.
1- عيب: مانند، ديوانگى، جذام، پيس يا بروز بيمارى در فرج
كه مانع از آميزش جنسى باشد. خصى بودن شوهر، ديوانگى و عدم توان بر آميزش جنسى نيز
عيب محسوب مىگردد.
در صورت تمايل به فسخ نكاح، اگر فسخ قبل از آميزش جنسى صورت بگيرد،
شوهر مىتواند مهريهاى را كه به همسر داده است، پس بگيرد، و اگر فسخ بعد از آميزش
باشد، شوهر حق پس گرفتن مهريه را ندارد، زيرا مهريه در عوض استفاده جنسى كه از همسر
حاصل كرده، در ملكيت همسر وارد گرديده است. بعضى از علماء مىگويند: كه اگر فرد يا
افرادى از خويشاوندان زن، باعث فريب شوهر بشوند، يعنى نقص و عيوب زن را كتمان كرده
و شوهر در نتيجه فريب آنان، اقدام به نكاح نموده است، مىتواند مهريه را بعد از
اينكه به همسر پرداخته از آنها پس گيرد، بدليل روايتى از عمر
رضی الله عنه
در مؤطا كه مىفرمايد: هر زنى كه بيمارى، ديوانگى، جذام و پيس
داشته باشد و فردى در اثر فريب فرد يا افرادى با وى ازدواج كند، شوهر بايد بعد از
همبسترى، مهريه كامل او را پرداخت نمايد، و بعد آن را از همان كسانى كه او را فريب
دادهاند پس بگيرد.
2- فريب: مانند اينكه با همسرى كه در ظاهر مسلمان است
ازدواج مىكند، ولى بعد ثابت مىشود كه آن زن اهل كتاب است و نه مسلمان، يا با
همسرى نكاح مىكند به گمان اينكه آزداه است و بعد ثابت مىشود كه كنيز است يا به
گمان اينكه زن تندرست و سالم از هر گونه بيمارى است ولى بعد ثابت مىشود كه بيمار
است، مثلا لنگ يا نابينا است. عمر
رضی الله عنه
دراين باره مىفرمايد: «أَيُّمَا امْرَأَةٍ غَرَّ بِهَا رَجُلٌ بِهَا جُنُونٌ أَوْ
جُذَامٌ أَوْ بَرَصٌ فَلَهَا مَهْرُهَا بِمَا أَصَابَ مِنْهَا وَصَدَاقُ الرَّجُلِ
عَلَى وَلِيِّهَا الَّذِى غَرَّهُ» (دار قطني).
«هر زنى كه موجب فريب مرد شود، و زن مبتلاء به جنون و جذام و
پیسی باشد
در عوض آميزش جنسى كه شوهر با وى نموده، مستحق مهريه است»، و در صورت فسخ نكاح
نمىتواند آن را پس بگيرد، البته كسانى كه موجب فريب او شدهاند مىتواند خساره خود
را از آنان بگيرد.
3- نادار شدن به نحوى كه شوهر قادر به پرداخت مهريه نباشد،
زن در اين شرايط مىتواند قبل از دخول نكاح را فسخ كند و اگر دخول انجام گرفته، حق
فسخ نكاح را ندارد، بلكله عقد نكاح به قوت خود باقى و مهريه بر ذمه او است، زن نيز
بايد به خواسته شوهر تن دهد.
4- نادار شدن به نحوى كه شوهر قادر بر تأمين نفقه نباشد،
هرگاه شوهر از دادن نفقه عاجز شد، زن به اميد توانگر بودن او در حد توان انتظار كند
و بعد مىتواند با توسل به مراجع ذى صلاح شرعى خواستار فسخ نكاح شود. حضرت عمر و
ابوهريره از صحابه و حسن بصرى، عمر بن عبدالعزيز، ربيعه و مالك از تابعين همين
فتواى را دادهاند.
5- هرگاه شوهر براى مدت مديدى (در مذهب امام احمد شش ماه و امام
مالک یکسال)غايب شد و آدرسش مشخص نبود و مالى براى نفقه همسر نگذاشته و كسى را براى
تأمين نفقه همسر توصيه نكرده باشد و كسى ديگر نيز مسئوليت نفقه را بر عهده نگيرد در
چنين حالتى زن مىتواند با توسل به مراجع ذى صلاح شرعى، خواستار فسخ نكاح شود. قاضى
او را نخست به صبر توصيه مىكند، اگر راضى نشد و تن در نداد، قاضى طلاق نامه را
مبنى بر غيبت شوهر تنگدست بودن همسرش در حضور گواهانى كه شوهر و همسر را مىشناسند
تنظيم مىكند، بعد حكم فسخ به اجرا در مىآيد، و اين فسخ يك طلاق رجعى محسوب
مىشود، اگر شوهر در ايام عدت پيدا شد و به خانه برگشت، رجوعش ثابت شده و به زندگى
خود ادامه بدهند.
6- آزاد شدن: در صورتى كه شوهر غلام و همسر او كنيز است،
اگر همسر آزاد شود، بلا فاصله بعد از آزادى اختيار فسخ نكاح را دارد و مىتواند
خواستار جدائى از همسر خود شود، بشرط اينكه بعد از علم و آگاهى از آزاد شدن خويش با
شوهر همبستر نشده باشد، اگر يك بار بعد از آگاهى از آزادى خويش با شوهر همبستر شده
است، اين حق ساقط مىگردد، امام مسلم روايتى در اين خصوص از عايشه نقل كرده است.
«إِنَّ بَرِيْرَةَ أُعْتِقَتْ وَكانَ زَوْجُهَا عَبْدًا فَتَخَيَّرَهَا رَسُولُ
اللّهِ صلی الله علیه وسلم وَلَوكانَ حُرًّا لَمْ يُخَيِّرْهَا»
«بريره آزاد شد و شوهرش عبد (غلام) بود، رسول اللّه صلی الله علیه
وسلم او را اختيار داد، و اگر شوهرش عبد نمىبود، رسول اكرم صلی الله علیه وسلم به
او اختيار نمىداد».
وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.
|