اركان نكاح
بسم الله الرحمن الرحيم
براى صحت نكاح وجود چهار ركن لازم است.
(الف) ولى: عبارت است
از پدر زوجه، وصى و خويشاوند نزديك پدرى. زيرا رسول اللّه صلی الله علیه وسلم
مىفرمايد: «لاَ نِكاحَ إِلاَّ بِوَلِىٍّ» (اصحاب السنن). «هيچ نكاحى بدون حضور و
اشراف ولى معتبر نيست». و از عمر
رضی الله عنه
مروى است: «لاَ تُنْكَحُ الْمَرْأَةُ إِلاَّ بِإِذْنِ وَلِيِّهَا أَوْ ذِى الرَّأْى
مِنْ أَهْلِهَا أَوِ السُّلْطَانِ» (مالك در مؤطا). «هيچ زنى بدون اجازه ولى يا
صاحب نظر از خويشاوندانش و يا بدون اجازه حاكم به نكاح داده نشود».
از عايشه روايت است که پيامبر صلی الله علیه وسلم مى فرمود : (أيما
امرأة لم ينکحها الولي فنکاحها باطل، فنکاحها باطل، فنکاحها باطل، فإن أصابها فلها
مهرها بما أصاب منها، فإن اشتجروا فالسلطان ولي من لا ولي له)[
ابن ماجه]
«هر زني که ولي او را ازدواج ندهد ازدواجش باطل است، ازدواجش باطل
است، ازدواجش باطل است، پس اگر شوهرش با او نزديکي کرد بايد مهريهاش را به سبب
نزديکي با او پرداخت کند، و اگر با هم مشاجره کردند حاکم سرپرست کسي است که سرپرست
ندارد».
احكام ولى:
رعايت نكات زير براى ولى واجب است.
1- شايستگى ولايت را داشته باشد، يعنى مرد، عاقل، بالغ و آزاد
باشد.
2- از دختر درباره شخص مورد نظر براى ولايت كسب اطلاع شود، اگر
دختر باكره است ولى او پدرش مىباشد. ولى، اگر غير پدر است، بايد با اجازه طرف چه
ثيبه باشد چه باكره او را به عقد كسى در بياورد. زيرا رسول اكرم صلی الله علیه وسلم
مىفرمايد: «الأَيِّمُ أَحَقُّ بِنَفْسِهَا مِنْ وَلِيِّهَا وَالْبِكْرُ
تُسْتَأْذَنُ فِى نَفْسِهَا وَإِذْنُهَا صُمَاتُهَا» (مالك در مؤطا). «ثيبه
ولايتش بر خود بيشتر است تا ولى، از دوشيزه درباره نكاح كسب اجازه شود، خاموش بودن
او دال بر اجازه است».
3- ولايت قريب با بودن اقرب غير معتبر است. روى اين اصل ولايت
برادر پدرى با بودن برادر، پدرى و مادرى غير معتبر است. يا ولايت برادرزاده با بودن
برادر فاقد اعتبار است.
4- اگر زنى به دو نفر از خويشاوندانش وكالت ازدواج بدهد و هر كدام
از وكلا او را با شوهرى جدا ازدواج دهد آن زن همسر شوهرى است كه نكاحش اول انجام
گرفته است و اگر هر دو نكاح همزمان انجام گرفته باشند، نكاح باطل است.
ب) گواهان نكاح:
منظور از گواهان، اين است كه موقع عقد نكاح دو نفر مرد يا بيش از دو
كه عادل و مسلمان باشند حضور داشته باشند. خداوند مىفرمايد: «وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ
عَدْلٍ مِنْكُمْ »(الطلاق: 2). «دو نفر
عادل را از ميان خود گواه قرار دهيد». رسولاللّه صلی الله علیه
وسلم مىفرمايد: «لَا نِكاحَ إِلَّا بِوَلِىٍّ وَشَاهِدَىْ عَدْلٍ» «هيچ
نكاحى بدون حضور ولى و دو گواه عادل صحيح نيست». (بيهقى و دار قطنى).
احكام گواهان:
1- دو يا بيش از دو نفر باشند.
2- هر دو گواه بايد عادل باشند. عدالت در قالب اجتناب از تمام
گناهان كبيره و اغلب گناهان صغيره تحقق مىيابد. بنابر اين گواهى كسى كه مرتكب زنا،
شرب خمر يا ربا خوارى است، اعتبارى ندارد. خداوند مىفرمايد: « ذَوَيْ عَدْلٍ
مِنْكُمْ »گناه كبيره يا اصرار بر گناهان صغيره منافى عدالت است. در حديث آمده است،
«وَشَاهِدَىْ عَدْلٍ» دو گواه عادل.
3- كثرت گواهان بدليل قلت عدالت مطلوب و مستحب است.
ج) صيغه عقد:
شوهر يا وكيل شوهر در عقد ازدواج چنين گويد: «زَوِّجْنِىْ
ابْنَتَكَ أَوْ وَصِيَّتَكَ فُلَانَةُ» دختر يا وصيه خود فلانى را به عقد من
درآور، ولى، بگويد: «زَوَّجْتُكَ أَوْ أَنْكَحْتُكَ ابْنَتِىْ فُلَانَةَ»
دخترم فلانى را به ازدواج يا به نكاح تو درآوردم. شوهر گويد: «قَبِلْتُ
زِواجُهَا مِنْ نَفْسِىْ» ازدواج او را با خودم پذيرفتم.
البته قبل از شروع صیغه مستحب است خطبهاي خوانده شود، اين خطبه
خطبه حاجت نام دارد، لفظ خطبه اين است
:
(إن الحمدلله، نحمده، و نستعينه، و نستغفره، و نعوذ بالله من شرور
أنفسنا و سيئات أعمالنا، من يهده الله فلامضل له، و من يضلل فلا هادي له، و أشهد أن
لا إلا الله وحده لاشريک له و أشهد أن محمدا عبده و رسوله)
«براستي حمد و سپاس تنها لايق خدا است او را شکر ميگوييم و از او
درخواست کمک و آمرزش ميکنيم، و پناه ميبريم به خدا از شرور نفسهايمان واز بديهاي
اعمالمان، هر کس که خدا او را هدايت کند هيچ کس نميتواند او را گمراه کند و هر کس
که خداوند او را گمراه نمايد هيچ کس نميتواند او را هدايت دهد و شهادت ميدهم که
هيچ معبود بر حقي بجز الله نيست که تنها و بيشريک است، و شهادت ميدهم که محمد
بنده و فرستاده او است»
)
يَأْ
أيُّهَاْ الَّذِيْنَ آمَنُوْاْ اتَّقُوا اللهَ حَقَّ تُقَاْتِهِ وَلاَتَمُوْتُنَّ
إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُون
(
(آل عمران : 102(
«اي
کساني که ايمان آوردهايد آنچنانکه بايد از خدا بترسيد و نميريد مگر آنکه مسلمان
باشيد»
)
يَأْ
أيُّهَا النَّاْسُ، اتَّقُوْاْ رَبَّکُمُ الَّذِيْ خَلَقَکُم مِنْ نَّفْسٍ
وَّاحِدَةٍ وَّ خَلَقَ مِنْهَاْ زَوْجَهَاْ وَ بَثَّ مِِنْهُمَاْ رِجَالاً کَثِيراً
وَّ نِسَاءً وَّاتَّقُوْاْ اللهَ الَّذِيْ تَسَاءَلُوْنَ بِهِ وَالأرْحَاْمَ إِنّ
اللهَ کَاْنَ عَلَيْکُمْ رَقِيْبَاً ) (نساء : 1)
«اي مردمان از (خشم) پروردگارتان بپرهيزيد، پروردگاري که شما رااز
يک انسان بيافريد و (سپس) همسرش را از نوع او آفريد و از آن دو نفر مردان و زنان
فراواني منتشر ساخت. و از (خشم) خدايي بپرهيزيد که همديگر را بدو سوگند ميدهيد، و
بپرهيزيد از اينکه پيوند خويشاوندي را گسيخته داريد (وصله رحم را هم ناديده گيرد)،
زيرا بيگمان خداوند مراقب شما است»
)
يَأْ
أَيُّهَا الَّذِيْنَ آمَنُوْاْ اتَّقُوا اللهَ وَ قُوْلُوْاْ قَوْلاً سَدِيْداً
يُصْلِح لَکُمْ أَعْمَاْلَکُمْ وَ يَغْفِرْلَکُمْ ذُنُوبَکُم وَمَن يُّطِعَ اللهَ
وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فَاْزَ فَوْزاً عَظِيْما) (احزاب : 70)
«اي مؤمنان از خدا بترسيد و سخن حق و درست بگوييد. در نتيجه خدا
(توفيق خيرتان ميدهد و) اعمالتان را بايسته ميکند و گناهانتان را ميبخشايد.
اصلاً هر کس از خدا و پيامبرش فرمانبرداري کند، قطعاً به پيروزي و کاميابي بزرگي
دست مييابد».
أما بعد : (فإن أصدق الحديث کتاب الله، و خير الهدي، هدي محمد صلی
الله علیه وسلم
و شر الأمور محدثاتها، و کل محدثة بدعة، و کل بدعة ضلالة و کل ضلالة في النار)
«اما بعد : راستترين سخن کتاب خدا، و بهترين روش، روش محمدr
است، و بدترين امور نوآوري در دين است، و هر تازه پيدا شدهاي در دين بدعت و هر
بدعتي گمراهي، و هر گمراهي در آتش است»
احكام عقد نكاح:
1- همسانى و همخوانى شوهر براى همسر، مثلا شوهر آزاد، داراى اخلاق
خوب، متدين و امانتدار باشد. رسولاللّه صلی الله علیه وسلم مىفرمايد: «إِذَا
أَتَاكُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ خُلُقَهُ وَدِينَهُ فَزَوِّجُوهُ إِلاَّ تَفْعَلُوا
تَكُنْ فِتْنَةٌ فِى الأَرْضِ وَفَسَادٌ عَرِيضٌ» (ابن ماجه).
«هر گاه كسى كه به لحاظ اخلاق و ديانت مورد پسند، شما است، براى
خواستگارى بيايد، او را پذيرفته نكاح بدهيد، و اگر چنين نكرديد، فتنه و فساد زمين
را فرا مىگيرد».
2- وكالت در عقد ازدواج صحيح است. شوهر هر كسى را كه خواسته باشد
بعنوان وكيل براى خود برگزيند. البته وكيل همسر ولى او است، همان ولى كه مسئوليت
عقد ازدواج او را بر عهده دارد.
د) مهريه:
مهريه يا صداق، همان چيزى است كه بمنظور حلال كردن استفاده جنسى به
زن داده مىشود. دادن مهريه واجب است. خداوند مىفرمايد: «وَآَتُوا النِّسَاءَ
صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً »(النساء: 4). «مهريه زنان را با طيب خاطر بپردازيد». و
رسولاللّه صلی الله علیه وسلم مىفرمايد: «وَالْتَمِسْ وَلَوْ خَاتَمُ
حَدِيْدٍ» يعنى نكاح همراه با مهريه باشد هر چند كه مقدار مهريه كم باشد،
مانند، يك انگشترى از فلزى.
پس مهريه حقي است که زن بر مرد دارد، و (زن) مالک آن است و براي هيچ کسي حلال نيست،
- پدر باشد يا غير پدر – چيزي از آنرا براي خود بردارد مگر اينکه زن بر اينکار راضي
باشد.
احكام مهريه
1- در شريعت حداقل و حداکثري براي مهريه در نظر گرفته نشده ولي کم
بودن و زيادهروي نکردن در آن مورد تشويق قرار گرفته است تا ازدواج به آساني
امکانپذير باشد وجوانان به خاطر مهريه و مخارج زياد آن از ازدواج روي نگردانند.
تخفيف و كم بودن مهريه مطلوب است. رسولاللّه صلی الله علیه وسلم مىفرمايد:
«أَعْظَمُ النِّسَاءِ بَرَكَةً أَيْسَرُهُنَّ مَئُونَةً» (احمد، حاكم بيهقى).
«بزرگترين زنان با بركت آنانى هستند كه هزينه نكاح و مهريه آنان سادهتر باشد».
علاوه بر اين مهريه دختران رسولاللّه صلی الله علیه وسلم چهارصد الى پانصد درهم
بوده است. مهريه همسران رسولاللّه صلی الله علیه وسلم نيز، همين مقدار بوده است.
2- نام بردن و معين كردن مهريه در مجلس عقد سنت است.
3- مهريه بوسيله هر مال كه قيمتش اندكى بيش از يك چهارم دينار باشد
صحيح است. رسولاللّه صلی الله علیه وسلم مىفرمايد: «وَالْتَمِسْ وَلَوْ
خَاتَمُ حَدِيْدٍ»
از انس بن مالک رضی الله عنه روايت است : (أن عبدالرحمن بن عوف جاء
إلي رسول الله صلی الله علیه وسلم و به أثر صفرة فسأله رسول الله صلی الله علیه
وسلم فأخبره أنه تزوج امرأة من الأنصار، قال: کم سقت لها؟ قال : زنة نواة من ذهب،
قال رسول الله صلی الله علیه وسلم أولم ولو بشاة)[
متفق عليه] «عبدالرحمن بن عوف نزد پيامبر صلی الله علیه وسلم آمد در حاليکه آثار
زردي (زعفران يا حنا) بر او ديده ميشد، پيامبر صلی الله علیه وسلم از حال او
پرسيد، (عبدالرحمن بن عوف) در پاسخ گفت که با زني از انصار ازدواج کرده است. پيامبر
صلی الله علیه وسلم فرمود : چقدر مهريه برايش قرار دادهاي؟ گفت به اندازه وزن يک
هسته خرما طلا، پيامبر صلی الله علیه وسلم فرمود : وليمه بده اگرچه گوسفندي باشد».
4- شتاب در پرداختن مهريه و دادن آن همزمان با برگزارى عقد ازدواج
صحيح است و تأخير كل آن با بخشى از آن نيز جايز است. خداوند مىفرمايد:
«وَإِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَقَدْ
فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً » (البقرة: 237).
«و اگر آنان را پيش از آنكه با آنان نزديكى كنيد طلاق داديد، حال
آنكه مهرى براى آنها معين كردهايد».
البته دادن بخشى از مبلغ مهريه قبل از زفاف مطلوب و مستحب است. در
ابو داود و نسائى آمده است: رسول اكرم صلی الله علیه وسلم به على
رضی الله عنه
امر كرد تا قبل از زفاف چيزى به فاطمه زهراء بدهد. على
رضی الله عنه
گفت: من چيزى ندارم. رسول اكرم صلی الله علیه وسلم فرمود: ذره تو
كجاست؟ على ذره خود را به زهراء رضی الله عنها داد.
ميتوان مهريه را بطور نقد يا نقد و قسط يا تمام قسط عند المطالبه
پرداخت کرد، براي مرد جايز است قبل از آنکه مهريهاي پرداخت کند با همسرش آميزش
نمايد، اگر مقدار مهريه معين نشده، مهرالمثل و اگر معين شده باشد پرداخت مقدار
تعيين شده بر مرد واجب است، و از عدم وفا به شروط عقد جداً خودداري نمايد، چون
پيامبر صلی الله علیه وسلم فرموده است : (أحق ما أوفيتم من الشروط، أن توفوا به ما
استحللتم به الفروج)[
متفق عليه] «سزاوارترين
شروطي که بايد به آن وفا کنيد شروط نکاح است».
5- مهريه در لحظه انجام عقد بر عهده شوهر تعلق مىگيرد و با دخول و
زفاف واجب مىگردد. اگر بدليلى همسر قبل از زفاف مطلقه گرديد، نصف مهريه ساقط
مىگردد و نصف ديگر بر ذمه شوهر باقى مىماند. خداوند مىفرمايد: «وَإِنْ
طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَقَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ
فَرِيضَةً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ »(البقرة: 237).
«اگر پيش از دخول و خلوت صحيحه آنان را طلاق داديد و حال آنكه
مهريه براى آنان تعيين گرديده است، پس نصف مهريه از پيش تعيين شده به آنان مىرسد».
6- اگر شوهر قبل از تماس جنسى و بعد از انجام عقد نكاح فوت شود،
مهريه كامل و سهم ميراث باو تعلق مىگيرد، اگر مهريهاى تعيين شده است و اگر مهريه
از قبل تعيين نشده است، مهر مثل باو مىرسد و عدت وفات نيز بر وى واجب مىگردد.
از علقمه روايت است : (أتي عبدالله في أمرأة تزوجها رجل ثم مات
عنها، و لم يفرض لها صداقا، و لم يکن دخل بها، قال : فاختلفوا إليه، فقال : أري لها
مثل مهر نسائها و لها الميراث و عليها العدة فشهد معقل بن سنان أشجعي أن النبي صلی
الله علیه وسلم قضي فيبروع بنت واشق بمثل ما قضي)[
الإرواء 1939].
«از عبدالله درباره زني که مردي با او بدون تعيين مهريه ازدواج
کرده و قبل از آنکه با او رابطه زناشويي برقرار کند فوت کرده، سؤال شد، (علقمه)
گفت: درباره او اختلاف کردند، عبدالله گفت : به نظر من مهرالمثل به او تعلق
ميگيرد، ارث ميبرد و بايد عده را بگذارند، معقل بن سنان اشجعي در همانجا گواهي
داد که پيامبر صلی الله علیه وسلم درباره بروع بنت واشق مانند عبدالله حکم کرده
است».
وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.
|