تاثیر پذیری کودکان از تربیت در مراحل زودهنگام
شکی در این نیست که تصاویر رنگین توجه کودکان را به خود جلب میکند، به همین سبب میتوان مرحلهی پیش از دبستان را مرحلهی تصاویر رنگارنگ دانست، چه تصاویر موجود در مجلات یا تصاویری که از تلویزیون پخش میشود.
کودک از مرحلهی برداشتن کتاب یا مجله به مرحلهی اشاره به تصاویر تا نام بردن اشیاء و سپس ربط میان تصاویر و کلمات و شناخت معنا و در پی آن پی گیری داستان و فهم خواندن و نوشتن منتقل میشود.
کودکانی که در مرحلهی سنی میان پنج سال و نه سال و دوازده سال هستند روزانه حجم بالایی از برنامههای تلویزیونی را تماشا میکنند که تاثیر آن را میتوان به طور آشکار در رفتار و طرز فکر و حتی گفتار کودک مشاهده کرد.
کودک در مراحل نخست سنی خود به تقلید گرایش دارد و قابلیت بالایی برای پیروی و الگوپذیری از خود نشان میدهد. چنانکه قدرت وی در تفکر مجرد بسیار خوب است. به همین سبب تربیت وی بر مبانی دین و حمایت او از افکار منحرف بسیار مهم است، به ویژه آنکه کودک آماده پذیرش و قانع شدن است.
پیدایش فیلمهای کارتون
پویانمایی قدمتی بیش از عکس برداری دارد که در سال ۱۸۳۵ میلادی اختراع شد. در حالی که تصاویر متحرک از سال ۱۸۳۴ میلادی [یا پیش از آن] بر روی استوانههایی با نام زوتروپ به نمایش گذاشته میشد. اولین نمایش سینمایی این فیلمها در «گرند کافه» فرانسه به سال ۱۸۹۶ بود.
اما در منطقهی ما، فیلمها کارتون با آغاز قرن بیستم راه خود را به جوامع مسلمان باز نمود، سپس با افتتاح تلویزیون مصر در سال ۱۹۶۰ وارد مرحلهی جدیدی شد.
پس از آن این هنر پیشرفت چشمگیری نمود، اما همچنان در سیطرهی تولیدات خارجی به ویژه آمریکا است که در برگیرندهی الگوهایی فاسد و ارزشهایی ویرانگر است. ارزشهایی که با آنچه شایسته است کودکان ما بر اساس آن تربیت شوند و دین و فرهنگ ما همخوانی ندارد.
فیلمهای کارتون و تاثیر آن بر کودکان
فیلمهای کارتون، داستانهایی مصور هستند که اندیشه و فرهنگ پدید آورندگان خود را منعکس میکنند و میتوان گفت این فیلمها در بر گیرندهی عقاید و اخلاق پدید آورندهی آن است که معمولا بینندهی اثر ـ خودآگاه یا ناخودآگاه ـ از آن تاثیر میپذیرد.
بر اساس پژوهشها، بیش از هفتاد درصد فیلمهای انیمیشن در ایالات متحده تولید میشود که نمیتواند تهی از اندیشه و فرهنگ سازندگان آن باشد. اندیشههایی که سازندگان آن به عمد در داستانهای خود تزریق میکنند.
بسیاری از این فیلمها به مثابهی جنگی فکری ـ عقیدتی علیه اسلام و مسلمانان و اخلاق و فرهنگ اسلامی است. جنگی که عقیدهی فرزندان مسلمانان و ثوابت دین و ایمان به خداوند و کتابها و پیامبران او را هدف گرفته است.
بر اساس تعدادی از پژوهشها، سنی که کودکان وابستهی رسانهها میشوند در پسران سن سه سالگی و در دختران سن پنج سالگی است و این مدت مهمترین مرحلهی رشد کودک و بنای افکار و عقاید اوست.
همچنین این تحقیقات بیانگر این است که تعداد بسیار زیادی از مادران و پدران از اهمیت نقش فیلمهای کارتون در تاثیرگذاری بر عقیده و اخلاق کودکان بی اطلاع هستند و این نشانگر اهمیت پرداختن به این موضوع است.
علاوه بر آنچه بیان شد، آسانی دریافت افکاری که در فیلمهای کارتون نهفته است و پذیرش آن از جانب کودکان، باعث میشود به اهمیت بررسی محتوایی که قرار است توسط کودک تماشا شود، پی ببریم.
همچنین تماشای مستمر کارتونهایی که هیچ ارتباطی با محیط فرهنگی و پوشش و اندیشهی جامعهی کودک ندارد باعث ضعیف شدن افتخار کودک به فرهنگ خود و سست شدن ارتباط او با دینش میشود چرا که این فیلمها نه محبت اسلام را در قلب کودکان میکارد و نه وی را از ارزش مسلمان و موحد بودن آگاه میکند.
آنچه پژوهشها آشکار میسازد این است که درصد بالایی از کودکانی مدت زمانی بیش از زمان حضور در مدرسه یا با خانوادههای خود را در برابر صفحهی تلویزیون سپری میکنند . چنانکه فیلمهای انیمیشن ۸۸٪ محتوایی که کودکان به تماشا مینشینند را تشکیل می دهد و ۶۱٪ آنچه توسط کودکان مشاهده میشود از طریق کانالهای ماهوارهای است.
|