Sat, 27 Jul 2024شنبه 6 مرداد 1403
 
كليپهاي صوتي و تصويري: 599
تعداد كل مقالات : 2523
تعداد كل بازديدها تاكنون : 8549671
 
 
 

از انس بن مالک رضی الله عنه  روايت است : (أن عبدالرحمن بن عوف جاء إلي رسول الله صلی الله علیه وسلم  و به أثر صفرة فسأله رسول الله صلی الله علیه وسلم  فأخبره أنه تزوج امرأة من الأنصار، قال: کم سقت لها؟ قال : زنة نواة من ذهب، قال رسول الله صلی الله علیه وسلم  أولم ولو بشاة) «عبدالرحمن بن عوف نزد پيامبر صلی الله علیه وسلم  آمد در حاليکه آثار زردي (زعفران يا حنا) بر او ديده مي‌شد، پيامبر صلی الله علیه وسلم  از حال او پرسيد، (عبدالرحمن بن عوف) در پاسخ گفت که با زني از انصار ازدواج کرده است. پيامبر صلی الله علیه وسلم  فرمود : چقدر مهريه برايش قرار داده‌اي؟ گفت به اندازه وزن يک هسته خرما طلا، پيامبر صلی الله علیه وسلم  فرمود : وليمه بده اگرچه گوسفندي باشد». متفق عليه : بخاری (5153)، مسلم (1427)

******************

پيامبر صلی الله علیه وسلم وقتي ازدواج کسی را تبريک مي‌گفت مي‌فرمود : (بارک الله لکم و بارک عليکم، و جمع بينکما في خير) «خداوند خودتان و ازدواجتان را پربرکت و اجتماعتان را پرخير کند». ابن ماجه (1905)

******************

از ابن عباس روايت است: (أن جارية بکراً أتت النبي صلی الله علیه وسلم  فذکرت له أن أباها زوجها و هي کارهة، فخيرها النبي -صلى الله عليه وسلم). «دختري (بکر) نزد پيامبر صلی الله علیه وسلم  آمد وبه او گفت که : پدرش بدون رضايتش، او را به عقد کسي درآورده است، پيامبر صلی الله علیه وسلم  او را (در فسخ عقد) اختيار داد». صحیح ابن ماجه (4711)

******************

از خنساء بنت خدام أنصاري روايت است: (أن أباها زوجها و هي ثيب، فکرهت ذلک، فأتت رسول الله -صلى الله عليه وسلم- فرد نکاحها). «او بيوه بود و پدرش بدون رضايت او، او را به عقد کسي درآورد، نزد پيامبر صلی الله علیه وسلم  رفت و نکاحش را باطل کرد». مسلم (886)

******************

 پيامبر صلی الله علیه وسلم  فرمود : (لاتنکح الأيم حتي تستأمر، ولاتنکح البکر حتي تستأذن، قالوا : يا رسول الله و کيف إذنها؟ قال : أن تسکت) «بيوه تا از او دستور نگرفتند ازدواج داده نشود، و دوشيزه هم تا از او اجازه گرفته نشود، به ازدواج کسي داده نشود. گفتند : اي رسول خدا، اجازه (رضايت) بکر چگونه است؟ فرمود : اين است که ساکت بماند». صحیح ابن ماجه (2100)

******************

پيامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: (لانکاح إلا بولي و شاهدي عدل) «ازدواج بدون ولي و دو شاهد عادل صحيح نيست».صحیح ابن ماجه (7557)

******************

مشاهده كل احاديث

 
 
 

اسلام - قرآن و تفسیر
نوار اسلام
سایت جامع فتاوای اهل سنت
مهتدین
عصر اسلام
دائرة المعارف شبکه اسلامی
اسلام تيوب
اخبار جهان اسلام
سایت بیداری
کتابخانه
پاسخ به شبهات دینی
اسلام هاوس

روش تعامل با زنان

روش تعامل با زنان

پدربزرگ من همیشه به یک ضرب المثل قدیمی استناد می ‌کرد و می‌ گفت: «من غابت عن عنزه جابت تيس» یعنی هرکسی که زنش چیزی را در نزد وی نیابد که عاطفه‌ اش را ارضا نماید و او را سیر کند، نفسش او را وادار می‌ کند تا به کسی دیگر که دارای سخنان شیرین است، گرایش داشته باشد. منظور وی از این ضرب المثل معاذ الله تشبیه زن و مرد به بز نر و ماده نیست! زنان مانند مردان هستند و اگر الله تعالی به مردان نیروی جسم عطا نموده است، به زنان عواطف و احساسات قوی ارزانی داشته است و چه ‌قدر از پادشاهان و افراد دلیر بوده‌اند که در برابر قدرت عاطفی یک زن سر تعظیم فرود آورده‌اند.

یکی از مهارت‌های تعامل با زنان این است که شما ترفندی را بدانید که به وسیله آن در عاطفه‌ شان تأثیر بگذارید و با اسلحه‌ی خودشان با آن‌ها به نبرد بپردازید.

رسول الله r تو را به احسان و نیکی ‌کردن نسبت زن، و احترام به عاطفه‌ اش توصیه می‌ کند، تا این که با او خوشبخت شوید و به پدران توصیه می ‌کند تا با دخترانشان با نیکی و احسان رفتار نماید.

می ‌فرماید: «مَنْ عَالَ جَارِيَتَيْنِ حَتَّى تَبْلُغَا، جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَنَا وَهُوَ، وَضَمَّ أَصَابِعَهُ»([1]). یعنی: «هرکسی دو دختر را تربیت نماید، تا این که به سن بلوغ برسند. روز قیامت در حالی با من ملاقات می‌ کند که من و او اینقدر به همدیگر نزدیک می ‌شویم (و انگشتانش را جمع می ‌نمود)».

و فرزندان را به رفتار محبت‌ آمیز نسبت به مادران توصیه نموده است. چنانکه وقتی یکی از صحابه پرسید: چه کسی سزاوارتر است که من با او بیشتر خوش رفتاری و حسن معاشرت داشته باشم؟ گفت: مادرت، سپس مادرت، سپس مادرت، سپس پدرت([2]).

حتی شوهر را نسبت به حق زن نیز توصیه نموده است، و کسی را که بر زن خویش خشمگین شود یا با او بدرفتاری کند، مورد سرزنش و ملامت قرار داده است. ملاحظه فرمایید که رسول الله r در حجة الوداع در میان صد هزار نفر از حجاج ایستاده بود، که در میان آن‌ها هرگونه انسان، سیاه و سفید، بزرگ و کوچک، ثروتمند و فقیر بود، به همه آن‌ها فریاد زد و گفت: «أَلَا وَاسْتَوْصُوا بِالنِّسَاءِ خَيْرًا، أَلَا وَاسْتَوْصُوا بِالنِّسَاءِ خَيْرًا»([3] «آگاه باشید، من شما را نسبت به زنا‌نتان به خیر و خوبی توصیه می‌کنم».

در یکی از روزها زنان زیادی پیش همسران رسول الله r آمده و از بدرفتاری شوهرانشان شکایت نمودند. وقتی رسول الله r از این امر اطلاع یافت: برخاست و به مردم فرمود: «لَقَدْ طَافَ بِآلِ مُحَمَّدٍ صَلَى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَّلَم نِسَاءٌ كَثِيرٌ يشتكين أَزْوَاجَهُنَّ لَيْسَ أُولَئِكَ بِخِيَارِكُمْ»([4]) «زنان زیادی در اطراف آل محمد دور زده و از بدرفتاری شوهران خویش شکایت نمودند. این شوهران، بهترینان شما نیستند».

و نیز فرمودند: «خَيْرُكُمْ خَيْرُكُمْ لِأَهْلِهِ وَأَنَا خَيْرُكُمْ لِأَهْلِي»([5]) یعنی: «بهترین شما، بهترین‌ تان با اهل و خانواده‌اش است و من بهترین‌ تان نسبت به خانواده‌ام هستم».

حتی دین اسلام چنان احترامی به زنان گذاشته که به خاطر آبرو و ناموس یک زن، جنگ‌هایی به پاخاسته است و سرهای زیادی از تن جدا شده و به پرواز درمی‌آمدند.

یهودیان به همراه مسلمانان در مدینه زندگی می ‌کردند. نزول آیات حجاب و پوشش مسلمانان، آنان را بسیار خشمگین نمود و آن‌ها تلاش می ‌کردند تا فساد، فحشا و بی‌ حجابی را در میان صف‌های مسلمانان انتشار دهند، ولی نتوانستند.

در یکی از روزها یک زن مسلمان در کمال عفت و حجاب به بازار یهودیان «بنی قینقاع» رفت و در کنار یک زرگر یهودی نشست. یهودیان از پوشش اسلامی و عفت وی به خشم آمدند و دوست داشتند از نگاه‌ کردن به چهره‌ی وی یا لمس ‌کردن و بازی‌ کردن با او لذت ببرند! همانگونه که قبل از بزرگداشت اسلام نسبت به زنان چنین می ‌کردند. لذا از وی خواستند تا چهره ‌اش را آشکار نماید و او را به کشف حجاب فریب می ‌دادند، اما آن زن از این مورد انکار و امتناع ورزید. زرگر در حالی که زن مسلمان غافل و بی ‌خبر نشسته بود، گوشه‌ ی پیراهنش را از پایین گرفت و آن را از پشت به چادرش آویزان کرد! وقتی زن مسلمان بلند شد، قسمتی از بدن او ظاهر شد و اندام‌هایش آشکار گردید! یهودیان از این کار به خنده درآمدند. زن مسلمان و پاکدامن فریاد کشید. وی دوست داشت او را می‌ کشتند، ولی عورتش را ظاهر نمی ‌کردند! وقتی یکی از مسلمانان این صحنه را مشاهده نمود، شمشیر کشید و به زرگر حمله کرده و وی را به قتل رسانید و در مقابل، یهودیان به آن مسلمان حمله کرده و او را به شهادت رساندند.

وقتی رسول الله r از این ماجرا و از این که یهودیان عهدشکنی نموده و به یکی از زنان مسلمان تعرض نمودند، باخبر شدند آن‌ها را محاصره نموده تا این که آنان تسلیم شدند و تحت فرمان آن حضرت قرار گرفتند.

چون رسول الله r خواست آن‌ها را تنبیه نمایید و انتقام آبروریزی آن زن عفیفه را از آنان بگیرد، یکی از لشکریان شیطان، یعنی سرکرده منافقان عبدالله بن ابی بن سلول کسی که آبرو و ناموس زنان مسلمان برایش اهمیت نداشته و صیانت زنان محترم برایشان مهم نبود، بلکه فقط هم و غم وی شهوت و شکم بود برخاست و گفت: ای محمد! ای محمد! به موالی یهود احسان کن «زیرا آنان در جاهلیت انصار و یاران او بودند». اما رسول الله r از وی روی گرداند و از پیشنهاد وی امتناع ورزید.

چون او برای کسانی عفو و بخشش می ‌طلبید که می‌ خواستند فساد و فحشا را در میان مؤمنین رواج دهند. دوباره این منافق برخاست و گفت: ای محمد! بر این‌ها احسان کن. و بارها این جمله را تکرار نمود و می‌ گفت: به موالی من احسان کن. رسول الله r به خشم درآمد و رویش را به سوی او بازگردانده و فرمودند: مرا بگذار، باز منافق از خواسته خود باز نیامد و همواره رسول الله r را سوگند می ‌داد تا از کشتن آن‌ها صرف نظر کند، رسول الله r رویش را به سوی او بازگرداند و گفت: آن‌ها به خاطر تو آزاد شدند و از کشتن آن‌ها صرف نظر کرد، اما آن‌ها را از مدینه اخراج نموده و از سرزمین‌شان آن‌ها را بیرون راند. آری، اهمیت زن مسلمان پاکدامن حتی بیشتر از این است.

«خوله بنت ثعلبه» یکی از اصحاب صالح و نیک پیامبر r بود. شوهرش «اوس بن ثابت» پیرمردی کهن سال بود که زود خشمگین می ‌شد. روزی که از مجلس قومش برگشته بود، نزد «خوله» آمد و در مورد چیزی با وی درگیر شد. خوله هم به او واکنش نشان داد، لذا باهم درگیر شدند. اوس بن صامت خشمگین شد و گفت: تو مانند پشت مادرم که هستی و در حالی خشمگین بود بیرون رفت.

در زمان جاهلیت اگر مرد به زنش چنین جمله‌ای می‌گفت، طلاق محسوب می ‌شد. ولی خوله حکم آن را در اسلام نمی ‌دانست. اوس به خانه‌ اش بازگشت، ولی دید زنش از او دوری می ‌کند، خوله گفت: سوگند به ذاتی که جان خوله در قبضه اوست، به سبب آن کلمه ‌ای که گفته‌ ای نزدیک من نیا، تا الله و رسولش با حکم خویش در این مورد قضاوت کنند، سپس خوله نزد رسول الله r رفت و آنچه را که بین او و شوهرش اتفاق افتاده بود را بیان نمود و از بداخلاقی و رفتار شوهرش شکایت می ‌کرد، و رسول الله r همواره او را به صبر و شکیبایی دعوت می ‌نمود و می ‌گفت: ای خوله! پسر عموی تو پیرمرد کهن سالی است، پس در حق او از الله بترس! در حالی که خوله اشک‌ هایش را پاک می‌ کرد و می ‌گفت: یا رسول الله! جوانی‌ام را به پایش پیر کردم، شکمم را به او اختصاص دادم، تا این که پیر شدم و از فرزند بازآمدم با من «ظهار» کرد! پروردگارا! من به سوی تو شکایت می‌ کنم و رسول الله r منتظر بود، تا الله عزوجل در مورد این دو حکمی از جانب خودش نازل فرماید.

در آن حال که خوله در نزد رسول الله r بود، آنگاه جبرئیل از آسمان بر رسول‌ الله r با آیات قرآن که در آن حکم خوله و شوهرش بود، فرود آمد. آنگاه رسول الله r رو به خوله نمود و گفت: ای خوله! پروردگار در مورد تو و شوهرت آیات فرو فرستاد. سپس این آیه را تلاوت نمود:

(قَدْ سَمِعَ اللَّـهُ قَوْلَ الَّتِي تُجَادِلُكَ فِي زَوْجِهَا وَتَشْتَكِي إِلَى اللَّـهِ وَاللَّـهُ يَسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَا ۚ إِنَّ اللَّـهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ ) [المجادلة: 1] تا آخر آیات از سوره مجادله.

ترجمه آیات: «(ای پیامبر!) البته پروردگار سخن آن زن را که در باره شوهر خود با تو گفتگو می ‌کرد و پیش الله شکایت می ‌کرد، شنید و الله  گفتگوی شما را می ‌شنود، هرآیینه الله شنوا و بینا است».

سپس آن حضرت r به خوله گفت: به اوس بگو: یک غلام آزاد کند. گفت: یا رسول الله! غلامی ندارد که آزاد کند. گفت: بگو: دو ماه روزه بگیرد. گفت: به الله او پیرمردی است که نمی‌ تواند روزه بگیرد. گفت: پس به شصت مسکین به هرکدام یک «وسق»([6]) خرما بدهد. گفت: یا رسول الله! چیزی از خرما در اختیار او نیست. رسول الله r گفت: ما او را به یک سطل خرما کمک می ‌کنیم. خوله گفت: به الله سوگند! یا رسول الله من نیز او را به یک سطل خرما کمک می‌ کنم. رسول الله r گفت: تو کار درستی انجام دادی و خوب کردی. پس برو و آن را از طرف او صدقه کن. من تو را به پسر عمویت به خیر توصیه می‌ کنم([7]).

پاک است آن ذاتی که به رسولش مهرورزی و تحمل با همه مردم عطا نموده است. حتی در مورد مشکلات شخصی آنان نیز بر آن‌ها تأثیر می‌گذارد.

من خودم تعامل توأم با مهرورزی و مهارت‌های عاطفی را با دختر و همسرم، و قبل از آن با مادر و خواهرانم تجربه نموده‌ام و آن چنان تأثیر بزرگی مشاهده کرده‌ام که جز کسی که آن را اعمال نموده است، نمی‌تواند آن را تصور نماید. جز اشخاص محترم بزرگوار کسی به زن احترام نمی‌کند و جز اشخاص پست و فرومایه هیچ کس به وی اهانت روا نمی‌دارد.

وقفه...

«چه بسا زن، بر فقر و ناداری، زشتی، و گرفتاری‌های شوهر صبر می ‌کند، اما برایش خیلی دشوار است که بر بداخلاقی‌ اش صبر و شکیبایی نماید».

منبع: برگرفته از کتاب: از زندگی ات لذت ببر. تألیف: دکتر محمد بن عبدالرحمن العریفی. ترجمه: محمد حنیف حسین ‌زایی.

 

 

 



[1]- مسلم.

[2]- متفق علیه.

[3]- مسلم و ترمذی.

[4]- ابوداود با سندی صحیح.

[5]- ترمذی و ابن ماجه با سند صحیح.

[6]- نوعی پیمانه شرعی است.

[7]- احمد و ابوداود با سند صحیح.


بازگشت به ابتدا

بازگشت به نتايج قبل

 

ارسال مقاله به دوستان

چاپ مقاله

 

     

  معرفي سايت به دوستان  |   درباره ما   |  تماس با ما

All Rights Reserved For BlestFamily.com © 2010

كليه حقوق مادي و معنوي سايت محفوظ است.