شرایط و احکام ازدواج
الحمدالله رب العالمين،
والعاقبه للمتقين، ولاعدوان الا علي الظالمين، والصلاه والسلام علي محمد الذي ارسله
ربه رحمه للعالمين و علي آله و صحبه اجمعين.
بعد از اینکه خواستگار،
شریک زندگی آینده و مونس و همدم عمرش را بر اساس دستورات اسلام رهنمودهای پیامبر
عظیمالشأن صلی الله علیه وسلم انتخاب کرد، زمان «عقد نکاح» و ایجاب و قبول فرار
میرسد. در این فصل بیان میکنیم که عقد ازدواج چیست؟ و شرایط و احکام آن چه
میباشد؟!
مقصود از انجام ایجاب و
قبول و عقد این است که مرد و زن شرعاً بر هم حلال میشوند و حق هر نوع استمتاع و
لذت جنسی را با انجام عقد پیدا میکنند، و به دنبال آن زن و شوهر با آرامش خاطر و
همفکری و همکاری یکدیگر زمینه و محیط مناسبی برای ایجاد خانواده مسلمان و ترتبیت و
پرورش فرزندان نیک و صالح، فراهم کنند.
عقد نکاح با صیغه ایجاب
و قبول انجام میپذیرد [و به عبارتی دیگر رکن تحقق ازدواج ایجاب و قبول است]
ایجاب:
لفظی است که برای نخستین بار از جانب یکی از متعاقدین صادر میشود و بیانگر ایجاد
پیوند زناشویی است: مثلاً پدر عروس بگوید: «دخترم را به نکاح تو دادم» یا داماد به
پدر زوجه بگوید: «دخترت فلانی را به ازدواج من درآورد».
قبول:
و آن عبارت از الفاظی است که پس از ایجاب از جانب طرف مقابل نکاح، صادر میشود، مثل
اینکه داماد در جواب پدر دختر بگوید: «ازدواج با دختر تو را قبول نمودم» یا اینکه
پدر زوجه، بعد از ایجاب، به داماد بگوید: «دخترم فلانی را به نکاح تو درآوردم».
[اگر ولی زوجه دارای چند دختر است، الزامی است نام دختر ذکر شود] شریعت اسلام،
ایجاب و قبول را دلیلی برای تراضی بر ازدواج وضع کرد.
چون رضایت خاطر و توافق
اراده چیزی قلبی و درونی است و کسی بر آن اطلاع پیدا نمیکند، پس باید کلمات و
عبارتی دالّ بر تصمیم طرفین بر ایجاد پیوند زناشویی در بین آنان باشد تا این رضایت
و تمایل درونی را بیان کند.
شرایط و احکام ازدواج
1- ازدواج مرد غیر با
زن مسلمان
ازدواج زن مسلمان با
مرد غیرمسلمان، چه کتابی و چه غیرکتابی یا مشرک جایز نیست. زیرا:
الف ـ
از نظر شریعت اسلام، ولایت و سرپرستی کافر بر مسلمان حرام است. خداوند متعال
میفرماید:
«زنان مسلمان را به عقد
مشرکین در نیاورید تا اینکه مسلمان شوند. (اگرچه ناچار شوید آنها را به همسری
غلامان با ایمان درآورید زیرا: یک غلام با ایمان، از یک مرد آزاد بتپرست، بهتر
است، هرچند (مال و موقعیت و زیبایی او) شما را به شگفتی آورد» [بقره: 221]
و در جایی دیگر فرموده:
«ای کسانی که ایمان آوردهاید! یهود و نصاری را ولی (دوست و تکیهگاه انتخاب نکنید،
آنها اولیای یکدیگرند! و کسانی از شما که با آنان دوستی کنند؛ از آنها هستند خداوند
گروه ستمکار را هدایت نمیکند.« [مائده: 51]
بدونشک ولایت و
سرپرستی شوهر بر زن امری مسلم است چرا که زن باید از شوهر اطاعت کند مرد است که
رئیس خانواده و مسلّط بر زن و مسؤول زندگی اوست.
ب ـ
دومین علت تحریم این
است که مردان غیرمسلمان قرآن را قبول ندارند و حضرت خاتم را بهعنوان پیامبر
نمیشناسند. اسلام را انکار میکنند، پس زن مسلمان توان این را ندارد که تحت سلطه
چنین شوهری آزادی دینی داشته باشد و عبادات و شعایر دینی خود را انجام دهد، چون
چنین شوهر کافری هیچ احترامی برای دین و عقیده او قائل نیست، و بر او فشار میآورد
که دین خود را رها کند و به دین او بگرود.
ج ـ
فرزندان معمولاً پیرو پدران خود هستند و دین او را برای خود برمیگزینند، در چنین
موقعیّتی زن مسلمان هیچگونه تسلّط و سیطرهای ندارد که عقیده صحیح اسلامی را
بیاموزد و بچهها را با تربیت دینی بار آورد و این مسئله او را آزار میدهد.
د ـ
زن بر اثر طبیعت عاطفی و فطرت احساسات زنانه مخصوص به خود، احتمالاً سعی خواهد کرد
خود را هماهنگ و همجهت شوهرش کند، بدین منظور دین و اعتقادات همسرش را بپذیرد.
خصوصاً اگر شوهر اصرار کند یا با تهدید و ترغیب او را در جهت تغییر دینش اغواء
نماید.
2- ازدواج مرد مسلمان
با زن اهل کتاب
ازدواج با زنان اهل
کتاب مثل یهود و نصاری جایز است. چرا که خداوند متعال میفرماید: «امروز چیزهایی
پاکیزه برای شما حلال شده (همچنین) طعام اهل کتاب برای شما (مسلمانان) حلال است،
همانطور که غذای شما برای اهل کتاب حلال است و همین طور زنان پاکدامن آنانی که قبل
از شما دارای کتاب آسمانی بودند، حلال است به شرط اینکه مهریه آنان را پرداخت کنید»
[مائده]
فلسفه اباحت ازدواج با
زن کتابی به این دلیل است که:
الف ـ
با فراهم شدن زمینه برای زن کتابی، امید است وقتی از حقایق اسلام در زندگی با همسر
مسلمانش اطلاع حاصل کند با میل و رغبت و از روی اختیار، دین اسلام را بپذیرد و
مسلمان شود. زیرا ادیان آسمانی قبل از اسلام تحریف تبدیل شده است.
ب ـ
از آن جایی که مسلمان به تمامی انبیاء (ع) ایمان دارد و موسی و عیسی و دیگر
پیامبران را قبول دارد، لذا تصور اینکه به اعتقادات زنش توهین کند و دین و کتاب
آسمانیاش را خوار بشمارد، از بین میرود.
ج ـ شوهر اجازه ندارد
زن کتابیاش را اجبار به ترک دینش کند و او را واردار به پذیرفتن دین اسلام نماید.
زیرا خداوند متعال فرموده: «در قبول دین اکراهی نیست (زیرا) راه درست از راه
انحرافی روشن شده است.» [بقره: 256]
د ـ فرزندان این
خانواده تابع دین پدر میشوند زیرا، اولاً قانونا و عرفاً و شرعاً، دین پدران خود
را انتخاب میکنند.
3- زنانی که ازدواج با
آنان حرام است
الف ـ
زنانی که با مرد قرابت نسبی دارد: مانند دختر برادر یا دختر خواهر
ب ـ
زنانی که به وسیله مصاهره (ایجاد روابط زناشویی) ازدواج با آنها حرام است. مانند
مادرزن، ربیبه (دختر زنی که مرد با او همبستر شده). زن پسر یا زن پدر.
ج ـ
قرابت سببی (رضاعی): مانند خواهر شیری، برادرزاده یا خواهرزاده شیری که ازدواج با
آنها حرام است. در حدیث پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم آمده است «ازدواج با هر
زنی که از لحاظ نسب بر شخص حرام است در اثر رضاع (شیرخوارگی) هم حرام است.»
منظور از رضاع آن است
که؛ کودک را به علت کمبود شیر مادر یا به هر دلیل به زن دیگری که دارای شیر کافی
است و در اصطلاح بر او دایه گفته میشود، بسپارند تا تغذیه کند، در این صورت با
شرایطی آن کودک با خود آن زن و فرزندان او محرم میشود [مترجم]
د ـ
زنانی که حرام موقتی میباشند؛ مانند جمع نمودن دو خواهر در حبالهی نکاح یک شخص در
یک زمان و ازواج با زنان مطلقه یا زنی که شوهرش فوت نموده پیش از گذاشتن عده طلاق
یا عده فوت.
4- نکاح متعه (ازدواج
موقت)
ازدواج در اسلام، عبارت
از عقدی محکم و پیمان ناگسستنی است، که بر پایه نیّت زندگی مشترک دایمی و ابدی
ازدواج استوار است، لذا ازدواج موقت جایز نمیباشد.
نکاح موقّت یا صیغه،
عبارتست از ازدواج با مرد در مدت زمان معین و مشخص مثلاً ده روز معین با شهادت دو
شاهد که نتایج و آثار ازدواج دائم بر آن مترتب نمیشود.
آنچه امروز به نام نکاح
متعه مشهور است، نکاحی است در اوایل اسلام رسول خدا صلی الله علیه وسلم در غزوه
خیبر و اوطاس اجازه داد از نکاح موقت استفاده شود. ولی بعداً این نکاح را حرام ابدی
اعلام فرمود.
عموم اصحاب پیامبر اکرم
صلی الله علیه وسلم به جز ابنعباس رضی الله عنه بر نسخ شدن حکم نکاح متعه اجماع
کردهاند و معتقدند نکاح متعه در هیچ شرایطی حلال نیست و به صورت حرام ابدی درآمده
است. ابنعباس رضی الله عنه هم که عقیده داشت نکاح متعه در حال ضرورت جایز است،
هنگامی که اطلاع پیدا کرد پیامبر صلی الله علیه وسلم آن را تا روز قیامت حرام
نموده است، از فتوای خود پشیمان شده و آن را حرام نمود.
5- رضایت دختری که نکاح
میشود
یکی از شروط اساسی صحت
نکاح، جلب رضایت دختر است و دختر نباید علیرغم میل خودش به ازدواج کسی درآید. پس
چنانچه راضی نباشد، عقد باطل است هرچند دختر هم باشد، باید از او اجازه گرفته شود و
سکوت دختر باکره مادامی که دلالت بر رضایت او نماید، کافی است. اما برای ازدواج با
بیوهزن باید از او اجازه گرفته شود و وی به صراحت موافقت خود را اعلان کند.
پیامبر صلی الله علیه
وسلم میفرمایند «هنگام عقد نکاح از دوشیزه اجازه بگیرید و سکوت او بمنزلة اجازه
است، ولی زن بیوه به خودش از ولی و سرپرستش اولی و مقدمتر است. [شیخان و اصحاب
سنن]
و در حدیثی که «نسایی»
و «ابنماجه» روایت کردهاند، آمده است که پدری خواست دخترش را علیرغم میل و
علاقهاش به ازدواج برادرزادهاش درآورد تا بهوسیله آن خود را از فقر و ناداری
برهاند. دختر نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم شکایت کرد، پیامبر صلی الله علیه
وسلم فرمود: «هرکاری را که میخواهی انجام بده» [اختیار قبول یا فسخ نکاح را به او
سپرد] دختر گفت: به آنچه پدرم انجام داده، راضی هستم ولی من با این مخالف هستم که
زنان بدانند پدران اختیاری ندارند هرطور که بخواهند در باره ازدواج دخترانشان بدون
اجازه آنان تصمیم بگیرند.»
6- رضایت ولی زن در
نکاح
نزدیکترین شخص از نظر
نسبی به دختر، ولیّ اوست. مانند: پدر، پدربزرگ، برادر و عمو. ولیّ دختر باید با
ازدواج او راضی باشد و موافقت کند، در غیر این صورت عقد ازدواج صحیح نیست. برای
اینکه امکان دارد، دختر با کسی ازدواج کند که همتایش (مناسب حالش) نباشد یا کسی
باشد که قادر بر ادای حقوق زن نباشد و یا انسان فاسق و بیبندوباری باشد که ارزشی
برای حدود الهی قائل نیست.
به این خاطر است که
اسلام در عقد، رضایت ولی را شرط [صحت نکاح] اعلام نموده است. در حدیث نیز آمده است
که: «هر زنی که بدون اجازه ولیّ خود به ازدواج کسی درآید، آن ازدواج باطل است، باطل
است، باطل است.» [روایت اصحاب سنن، بجز نسایی] و در حدیثی دیگر آمده: «هیچ عقد
نکاحی درست نیست مگر با حضور ولی» [ترمذی و ابوداوود]
اما اگر حالتی پیش آید
که ولیّ دختر با لجاجت، بهانهگیری و از روی عناد [بدون سبب] از ازدواج دخترش (با
پسری که اهل دین و تقوا) جلوگیری کند، در این موقع دختر میتواند برای رفع مشکلش به
قاضی مراجعه کند، اگر قاضی مسلمان تشخیص داد که اظهارات ولیّ غیرمعقول است، به ولی،
امر میکند که دخترش را شوهر دهد. پس اگر ولی، نپذیرفت و بر ممانعتش اصرار ورزید،
در این صورت قاضی توجهی به مخالفت او نکرده و حکم به ازدواج دختر میدهد. چنانچه در
حدیث آمده که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: «اگر ولیّ دختر با او خصومت ورزید
و بیسبب مانع ازدواجش شد، او مانند کسی است که ولی ندارد و سلطان ولی اوست» [اصحاب
سنن بجز نسایی]
7- وجود دو شاهد برای
نکاح
یکی دیگر از شرایط صحّت
عقد، حضور دو شاهد است که سخن طرفین عقد را بشنوند و بدانند که مقصود طرفین عقد از
آن سخنان، عقد ازدواج است. از رسول خدا صلی الله علیه وسلم روايت شده که فرمودند:
«هیچ عقد نکاحی درست نیست، مگر با حضور ولی [دختر] و دو شاهد عادل.» [احمد و
دارقطنی]
شرایط ذیل برای گواهان
الزامی است:
مسلمان باشند، مرد
باشند، بالغ و عاقل باشند. [البته در مذهب حنفیه عدالت گواهان شرط صحت عقد نیست و
با حضور گواهان فاسق نیز عقد صحیح است، همچنین شهادت یک مرد و دو زن را معتبر
میدانند]
حکمت و فلسفه وجود دو
شاهد بر عقد نکاح، حفظ حقوق زوجین در صورت انکار نمودن یکی از آنهاست.
8- مهر
مهریه قسمتی از مال
است، چه کم و چه زیاد که شوهر آن را جهت احترام وتألیف قلب زن به او میدهد تا
غریزه تملّک دوستی [حس مالک شدن و در اختیار داشتن] او را اشباع نماید و زن در
آستانه زندگی جدید، توانایی داشته باشد وسایل و نیازهای خود را فراهم نماید.
دلیل بر مشروعیت مهریه،
این قول خداوند است که میفرماید: «مهریههای زنان را بهعنوان هدیهای صادقانه و
فریضهای الهی به آنان پرداخت کنید.»
بنابراین چون مهریه
رکنی از ارکان عقد ازدواج است، نادیده گرفتنش به هیچوجه جایز نیست.
میزان مهریه:
عده زیادی از اهل حدیث
و شافعی و احمد قائلند که مهریه چه کم باشد و چه زیاد، جایز است. ولی فقهای حنفیه
اندازه و اقلّ مهر را معین کردهاند. در نظر ایشان «حداقل مهریه ده درهم یا معادل
آن میباشد.» زیرا در حدیثی از رسول اکرم صلی الله علیه وسلم روایت شده که «مهریه
از ده درهم کمتر، مهریه نیست».
با همه این موارد،
شریعت اسلام مقدار و میزان مشخصی برای مهریه تعیین نکرده است، اما تشویق و تأکید
کرده که مهریهها سبک و کم باشد تا زمینه برای ازدواج فراهم شود، و جوانان قادر بر
تشکیل خانواده باشند، حتی میبینیم که پیامبر صلی الله علیه وسلم به پدران و
اولیاء دختران توصیه کرده که در مورد مهریه دخترانشان آسان بگیرند و مهریههای
سنگین بر دوش جوانان نگذارند تا اینکه در جامعه ازدواج ترویج پیدا کند [و همه
ازلذّت جنسی حلال برخوردار گردند و این هم وقتی امکان دارد که راه ازدواج و وسیله
آن آسان و ساده باشد بهگونهای که فقیران و افراد تنگدست که اکثریت جامعه را تشکیل
میدهند از مهر آن برآید، لذا اسلام مهریههای سنگین و نامتعارف را مکروه میداند.]
در اینجا به رهنمودهای
کریمانة پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم در این رابطه توجه میکنیم:
-
«ابنحبان» از پیامبر
اکرم صلی الله علیه وسلم روایت کرده که: «خیر و برکت زنانی بیشتر است که مهریه
آنان سبکتر باشد».
-
«احمد و بیهقی» روایت
کردهاند که: «با برکتترین زنان، آنانی هستند که مهریههای آنها کمتر و سبکتر
باشد».
-
«آلوسی» از عایشه رضی
الله عنها روایت کرده است: «میمنت و مبارکی زن در کم بودن مهریه و آسان بودن نکاح
اوست.»
متأسفانه بیشتر مردم
این تعالیم بزرگ و هدفمند اسلام را نادیده گرفته و از آن تجاوز کرده و عادات و رسوم
دوران جاهلیت را پیش گرفته و آنچه را خداوند بر آنها آسان گرفته، برخود سخت
کردهاند، مهریه را سنگین میگیرند و صدها و هزاران سکّه بهار آزادی و یا مبالغی
سنگین مطالبه میکنند، گویی که زن بصورت کالایی درآمده که در معرض تجارت قرار گرفته
است. این کار سبب شده بسیاری از مفاسد و انحرافات شیوع پیدا کند و بازار ازدواج
کساد گردد و دسترسی به حلال از حرام سختتر باشد. راستی تو مسلمانی که خود را ملتزم
به سنّت نبوی و آداب اسلامی میدانی؛ آیا دختر تو از دختران پیامبر صلی الله علیه
وسلم برتر است که پیامبر صلی الله علیه وسلم هنگام ازدواج دخترانش مهریه کم و
سبک تعیین میکرد و با مراسمی ساده آنها را شوهر داد. بنابراین مسلمان باید این رسم
جاهلیت را که گذارد و منند سلف صالح خویش، به دنبال مال و دارایی مرد و میزان کابین
عقد نباشد، و فضیلت و کرامت را در اسلام، اخلاق، تدین و ... بجوید.
وصلی الله وسلم علی
نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.
وآخر دعوانا أن
الحمدلله رب العالیمن.
|