سوالم اين است که
آيامرد
ميتواند
مانع رفتن همسرش درفاکولته (دانشگاه) شود
يا
خير
بدليل
اينکه محيط سالم نيست؟
الحمدلله،
بر يك زن واجب است كه اطاعت شوهرش را بجاى آورد تا آنجاييكه دستور
شوهر خلاف شرع نباشد، و اين اطاعت زن از همسر در اسلام بسيار تأكيد شده است، پيامبر
صلى الله عليه و سلم فرمودند: "لو كنت
آمرا لأحد أن
يسجد لأحد لأمرت المرأة ان تسجد لزوجها" (روايت ترمذى 1159)، يعنى: "اگر قرار بود
كسى را امر كنم كه ديگرى را سجده كند، دستور ميدادم كه زن شورهرش را سجده كند" پس
اگر سجده براى بنى آدم جائز بود، بعلت حقوق عظيمى كه شوهر بر گردن زن دارد فقط براى
زن واجب بود كه براى شوهرش سجده كند !
اما در مورد خروج زن از خانه، ما اين مسئله را از چند جهت برسى
خواهيم كرد:
مسئله
اول: جايگاه اصلي کار کردن زن
در اين هيچ شکي نيست که جايگاه اصلي زن براي کار کردن خانه مي باشد، بدليل قول
خداوند كه ميفرمايد: "وقرن في بيوتکن" (الأحزاب:33)، يعنى: "و قرار گيريد در خانه
هايتان".
پيامبر صلى الله عليه و سلم فرموند:
"المرأة عورة، وإنها إذا خرجت
استشرفها الشيطان ، وإنها
لا تكون أقرب إلى الله منها في قعر بيتها" (روايت ابن حبان
وابن
خزيمة و ألباني در سلسة صحيحة برقم 2688)، يعنى: "زن عورت هست، و هنگامى كه خارج
ميشود شيطان در قبالش ميرود، و نزديكتر به خدا نميشود مگر در داخل خانه اش".
و حتى براى خروج از خانه براى نماز در مسجد نيز بهتر است در خانه
بماند و نمازش را بر پا كند، پيامبر صلى الله
عليه
وسلم در اين مورد فرمودند: "وبيوتهن خير لهن" (صحيح، روايت أبو داود 567)، يعنى: "و
خانه هايشان براى ايشان بهتر است".
وهمچنين پيامبر صلى الله عليه وسلم فرمودند: "إياكم والدخول على
النساء" قيل : يا
رسول الله أفرأيت الحمو؟
فقال: "الحمو الموت" (متفق عليه)، يعنى: "بپرهيزيد از وارد شدن به محيط زنان
(بيگانه)، از او سؤال شد: "در مورد نزديكان (قوم و خويش) همسر چطور؟" پيامبر صلى
الله عليه و سلم فرمودند: " (خطر) نزديكان همسر بمثابه مرگ است!"
و همچنين از خلوت كردن با زنان بيگانه نهى كرده است و فرمودند: "ما
خلا رجل بامرأة إلا كان الشيطان ثالثهما " (روايت احمد 26/1) ،
يعنى: "هيچ مردى نيست كه با زن (نامحرمى) خلوت كند مگر اينكه شيطان شخص سوم آنها
خواهد بود"،
همچنين فرموده است: "اتقوا الدنيا واتقوا النساء فإن أول فتنة بني
إسرائيل كان في النساء" (روايت مسلم 2742)، يعنى: "بپرهيزيد از دنيا و از زنان،
زيرا اولين فتنه بنى اسرائيل در زنان بود"
همچنين فرمودند: "ما تركت بعدي في أمتي فتنة أضر على الرجال من
النساء" (متفق عليه)، يعنى: "پس از خودم در امتم چيزى خطرناكتر از فتته زنان براى
مردان ترك نكردم".
در اسلام کفالت نفقه زن برعهده شوهرش مي باشد، خداوند در سوره نساء مي فرمايد:
"الرجال قوامون علي النساء بما فضل الله بعضهم علي بعض وبما انفقوا من اموالهم"
(النساء :
34)،
يعنى: "مردان بر زنان قيماند به سبب آن است كه الله برخي آدميان را بر
برخي برتري داده است و نيز به سبب آن كه مردان از اموال خويش خرج
كردند"
و فرمودند: "الا حقهن عليکم ان تحسنو اليهن في کسوتهن وطعامهن" (روايت ابن ماجة
1851)، يعنى: "اگاه باشيد كه حق آنها بر گردن شما (مردان) اينست كه پوشش و غذايشان
را به خوبى ادا كنيد"
بنابراين نفقه او به عهده شوهرش مي باشد و درصورت عدم ازدواج برعهده پدرش مي باشد،
پس هيچ دليلي براي خارج شدن از خانه اش براي کسب روزي ندارد.
اختلاف جسمي بين زن ومرد، همچنين قدرت صبر وتحمل براي هرکدام از آنها، همچنين
تغييراتي که گاهي در بدن زن عارض مي شود از قبيل عادت ماهيانه وحاملگي ووضع حمل
وشير دادن به نوزاد.
زن در خانه داراي نقشي ميباشد که اگر از خانه خارج شود مرد از عهده آن بر نمي آيد.
کار در خانه براي زن شامل زحماتى ميباشد كه چنانچه
براى كار از خانه خارج شود
به کارهاي خانه نمي رسد.از يک زن انتظار مي رود که در خانه محيطي آرام براي شوهرش
فراهم کند تا موجب تسکين شوهر در خانه شود، همچنين بر زن لازم است که به فرزندانش
در محيط خانه رسيدگي کند تا آنها از غذا ونصيحت ومحبت مادرانه وهمچنين اعتماد به
نفسي که مادربه آنها مي دهد وهمچنين ديگر احتياجاتي که يک کودک از مادرش دارد محروم
نشوند.
همچنين بر زن لازم است که کارهاي خانه از قبيل آشپزي، نظافت، اتو كردن لباسها و
مسائل ديکرخانه داري را انجام دهد. خودتان قضاوت کنيد اگر زن اين کارها را در خانه
به بهترين نحو انجام دهد آيا ديكر وقتى براى كار در خارج از خانه براى او باقى
ميماند؟
مسئله
دوم: کارکردن مشروط زن در خارج از خانه
با توجه به نکات فوق الذكر، شايد زناني پيدا شوند که ضرورت آنها را به کار در بيرون
از خانه واداشته است؛ اين اموري است که به بيان آن مي پردازيم ولى اين کار کردن
بايد مقيد به امور پايين باشد :
امر اول: کار بر حسب ضرورت:
يک زن بيرون از خانه کار نمي کند مگر
ضرورت ايجاب کند ودو عامل باعث اين ضرورت مي شود:
عامل اول: او شديدا ً به پول احتياج داشته باشد تا خرج خود وبچه هايش کند واين
درصورتي است که او يا بدهکار باشد، و يا دچار مرض مزمني شده باشد، ويا سرپرست خود
را از دست داده باشد .
عامل دوم: کارهايي که فقط مختص زنان مي باشد از جمله پرستاري ومامايي وپزشک زنان
امر دوم: مقيد بودن به شروط وضوابط معين ازجمله:
همواره تقواي خداوند را پيشه کند ودر تمام حرکات وسکنات خدا را درنظر داشته باشد.
2- از ايجاد فتنه دوري گزيند
3- حجاب شرعي را رعايت کند
4- از اختلاط با مردان بپرهيزد
5- با راننده خلوت نكند
6- از سفر بدون محرم ببرهيزد
7- اجازه ولي امر و يا سرپرست شرط است زيرا آنها بهتر از او مصالح ومفاسد يک شغل را
درک مي کند زيرا ممکن است زن به شغلي وارد شود که مناسب حالش نباشد.
8- کار کردن زن نبايد مانع وظيفه ي اصلي اش که رسيدگي به خانه وشوهر وبچه هايش است
شود، در غير اين صورت بر اوست که کارش را رها کند.
9- کار زن با طبيعت زن در تضاد نباشد مانند رانندگي ماشينهاي سنگين؛ نجاري، کارهاي
راه وساختمان وآهنگري وغيره.
10- کار زن طوري نباشد که او بر مرد تسلط داشته باشد، به عبارت ديگر
او نمي تواند حاکم، وزير، قاضي، و يا پليس شود، پيامبر فرموده است: "لن يفلح قوم
ولوا امرهم امرأة" (روايت بخاري)، يعنى: "رستكار نميشوند كروهى كه زمام امورشان را
زن بعهده بكيرد"
امر سوم: مقيد به کارهاي معين:
از عبارات بالا پي برديم که زن نمي تواند شاغل باشد، اما در کارهاي معيني مي تواند
فعاليت داشته باشد که براى او مباح و مناسب حال او مانند:
1- فعاليتهاي دعوي وامر به معروف ونهي از منکر
2- دانش اندوختن در علوم شرعي
3- تدريس در فضاي زنانه
4- درمان بيماريهاي زنان
5- پرستاري زنان
7- کارهاي اداري درمحيط کاملا ً زنانه
8- اداره کتابخانه هاي مخصوص زنان
9- فعاليتهاي اجتماعي همچون خواستگاري وشيردادن
10- کار کردن داخل خانه مانند خياطي، و سپس در بيرون از خانه آن را بفروشد ويا در
خانه آشپزي کند وآن را بيرون از خانه به فروش برساند.
مسئله
سوم: اشتغال مطلق زن خارج از خانه
منظور اين است که کار کردن او مقيد به ضرورت وشروط معيني نباشد ودر حرفه هاي مختلف
به فعاليت بپردازد، حتي اگر به آن شغل احتياج نداشته باشد، ويا کاري نباشد که زنان
به آن احتياج داشته باشند.
اين کار کردن بدون ضرورت مقصود اصلي ماست که آن را نمي پسنديم واسلام نيز آن را روا
نمي داند، اين همان چيزي است که "جمعيت حمايت از حقوق زنان" ندا مي دهند، و در اين
موضوع مقالات وکتب مختلفي را ارائه ميدهند؛ آنها روشهاي مختلفي براي اخراج زنان از
خانه به کار برده اند ودر اين هيچ شکي نيست که آنها با اين کارشان قصد به فساد
کشاندن زنان را دارند وبراي اينکه مردان بر آنها مسلط نباشند در تلاشند تا منبع
درآمدي را براي آنها به وجود بياورند تا از نظر اقتصادي به مرد محتاج نباشد واز
هرجهت زن آزاد باشد.
براي تحقق اين مورد روشهاي متفاوتي را تبليغ مي کنند که به ترتيب زير است:
1- آنها ادعا مي کنند اگر زن کار نکند نيمي از جامعه لنگ مي شود؛ ويا اين مطلب که
جامعه با يک ريه تنفس مي کند و با يک عصا حرکت مي کند، و با بسياري شعارهاي فريبنده
از اين قبيل قصد دارند مقاصد خويش را به پيش ببرند؛ آنها کار زن در منزل را شغل به
حساب نمي آورند.
پاسخ به آن: اولاً يک زن هيچ گاه بيکار نيست بدليل اينکه او در خانه اش مشغول به
کار است واين چيزي است که جامعه به آن احتياج دارد زيرا حتي يک مربي کودک يا
خدمتکارنيز نمي تواند کاري که يک زن در پرورش فکري کودک دارد را داشته باشد، دوماً
کار زن در بيرون از خانه باعث بيکاري مرداني مي شود که او جايش را اشغال کرده است،
لذا براي زن رسيدگي به کارهاي خانه اولي تر است.
سؤالي که مطرح ميشود اين است که کار زن در خانه همانند کار يک خدمتکاري است که در
قبال کارش هيچ دستمزدي نمي گيرد، پس چرا براي خدمتکارآن را شغل به حساب مي آورند
اما براي خانم خانه دار شغل محسوب نمي شود؟
2- آنها ادعا مي کنند كه کار در خانه براي زنان بي سواد وغير متمدن مي باشد واين
طرز فکر را تبليغ مي کنند تا نفرت از کار منزل را در بين زنان گسترش دهند.
پاسخ به آن: همانطور که گفتيم کار کردن زن در خانه در حقيقت چيزي است که جامعه نمي
تواند از آن چشم پوشي کند همچنين به نکات منفي خروج زن براي کار کردن نيز
مي پردازيم.
3- آنها مي گويند عدم اشتغال زن کوتاهي در آزادي زنان است ودرصورت اشتغال زن، او
احساس مي کند در جامعه داراي ارزش اجتماعي است.
پاسخ به آن : از آنها مي پرسيم آيا از نظر شما زن غير شاغل از نظر اجتماعي ارزش
ندارد، اگر جواب آري است پس زناني بي ارزش در جامعه وجود دارند زيرا غير ممکن است
که تمام زنان بتوانند کار کنند، پس اينکه بايد بين کار واشتغال تفاوت قائل شويم
زيرا زنان جامعه ما همگي داراي کار هستند حتي اگر شاغل نباشند، ديگر اينکه مگر
جامعه به نيروي انساني احتياج ندارد؟ پس چگونه يک جامعه مي تواند از نيروي انساني
خود نهايت استفاده را ببرد اگر آنها در محيطي سالم و پاک درتمام جوانب رشد نکرده
باشند؟!
4- مي گويند: براي جلوگيري از ورود نيروي کار از کشورهاي ديگر لازم است زنان به
اشتغال روي بياورند زيرا شغلهايي وجود دارد که کارگران مهاجر آن را به دست دارند، و
اگر زنان به کار بپردازند پس ما از وارد کردن نيروي کار بي نياز مي شويم.
پاسخ به اين شبهه در هفت مورد قابل بررسي است:
الف: بازدهي زن: زن از نظر بازدهي در کار ضعيف تر از مرد است و اين به علت تغييرات
فيزيکي ومرخصي هايي است که زن به علتهاي مختلف به آن دچارمي شود، واين مقوله در
سطح بين المللي ثابت است، به خاطر همين آنها حقوق زن را کمتر از مرد تعيين کرده اند
حتي اگر در قوانين شان زن ومرد را مساوي قرار داده باشند.
ب: اگر زن شاغل باشد باعث بيکاري مردان در جامعه مي شود، به نظر شما کدام يک براي
کار کردن اولي تر مي باشد زن يا مرد؟
ج:
مشهور است که زنان از نظر پس انداز در وضعيت پاييني قرار دارند زيرا زنان اموالشان
را در اموري خرج مي کنند که بيهوده مي باشد، يا فايده اي برايشان ندارد، بسياري از
آنها اموالشان را در راه مُد و زيورآلات خرج مي کنند وعده اي ديگر نيز با چشم وهم
چشمي بر همنوعانشان شوهرانشان را مجبور مي کنند تا همان چيز را برايشان بخرند واين
خود باعث مي شود که پس انداز به شدت کم شود.
د: يک جامعه قبل از هر چيز به نيروي انساني سالم محتاج است، پس اگر مادر براي کار
کردن از خانه خارج شود چه کسي به تربيت نسل مفيد براي جامعه مي پردازد؟
ه: وقتي زن به جاي کارمند خارجي به کار بپردازد آيا او به خدمتکار يا مربي کودک يا
راننده احتياج ندارد؟ اگر ما به جاي يک کارمند خارجي زني را قرار دهيم در عوض چند
کارمند وخدمتکار ديگر را وارد خواهيم کرد.
و: بسياري از شغلهايي که کارگران خارجي ومهاجران انجام مي دهند کارهايي است که زنان
از انجام آن عاجزند از قبيل بنايي، آهنگري، مکانيکي وغيره.
ز: کارهايي که قرار است زنان اشغال کنند کارهايي ميباشد که توسط شهروندان اشغا ل
شده است نه مهاجران.
آنها ادعا مي کنند: زناني هستند که براي تهيه مخارج زندگي براي خود وخانواده اش
حتما ً بايد کار کنند.
پاسخ به آن: به نظر شما تعداد زناني که اين شرائط را دارند چند درصد جامعه مي
باشند؟ بدون شک آنها درصد کمي را از جامعه تشکيل مي دهند، پس چرا ازتمام زنان مي
خواهيد به کار بپردازند؟
کسي که اين شرايط را نداشته باشد نمي تواند کار کند مگر کارهايي که مقيد به حضور
زنان است، ديگر اينکه با زناني که احتياج به کار دارند در اولويت هستند و شغلهايي
وجود دارد که مي توان آنها را به کار گماشت. امر سوم، کساني که موقعيت شغلي مناسب
زنان را نمي يابند مي توانند در خانه به کارهاي توليدي بپردازند وآنها را به فروش
برسانند، مثلا ً11.8 مليون آمريکايي درمنزل به طور کامل به کار توليدي مي پردازند
واز اين طريق سود نيز مي کنند اما 26.6 مليون آمريکايي در کنار کاري که دارند در
منزل به اضافه کاري مي پردازند وسود مضاعفي نصيبشان مي شود.
5- ادعا مي کنند: زن با کار کردنش باعث مي شود که ديگر وقتي براي حرفهاي بيهوده
نداشته باشد.
جواب آن
:زني
که خانه دار است ديگر وقتي براي کارهاي بيهوده ندارد
زيرا به اندازه کافي کارهاي خانه وتربيت فرزندان وقت او را پر کرده است،
پس در واقع او وقت بيهوده نخواهد داشت الا زناني که خدمتکار در خانه دارند که ما آن
را نيز به خاطر تبعات منفي که بر خانواده واجتماع دارد توصيه نمي کنيم.
بر فرض که زنان داراي اوقات فراغت باشند آيا تنها راه پر کردن اوقات فراغت آنها اين
است که روزانه هفت ساعت به کار مشغول شود؟
مسئله
چهارم: اثرات منفي کار کردن زنان در بيرون از خانه
کاهش زادوولد؛ زيرا او شاغل است واين اشياء باعث مي شود تا او از کارهايش عقب
بماند، درنتيجه او با شوهرش مشکل پيدا مي کند چو ن شوهر از او بچه مي خواهد.
از بين رفتن تربيت صحيح چه از نظرعقلي وچه از نظر اخلاقي، زيرا يک خدمتکار هيچ گاه
نمي تواند جاي مادررا پرکند لذا محيط خوبي براي انحراف فرزندان ايجاد مي شود. مادر
به علت شغلي که دارد بچه اش را شير طبيعي نمي دهد وهنگامي که مادر از سر کار برمي
گردد خسته وکوفته احتياج به استراحت دارد، بچه نيز از محبت مادر محروم است وبه گريه
وزاري مي پردازد؛ حالاخودتان قضاوت کنيد عکس العمل مادر در قبال رفتار بچه اش چيست؟
مگر نه اين است که به علت گريه بچه شايد اعصاب مادر خورد شود واحيانا ً به کتک
خوردن فرزند از مادر بيانجامد؟ اخيرا ً در غرب مرضي شيوع پيدا کرده است که به آن
مرض فرزند کتک خورده مي گويند. همچنين مادر شاغل هيچ وقت فرصت نمي کند تا از نظر
درسي به بچه هايش برسد ويا پاي درد و دل آنها بنشيند.
اشتغال زنان باعث بالا رفتن نرخ بيکاري مي شود که سابقا ً در مورد آن توضيح داده
شده است.
اشتغال زن باعث شيوع تجرد در بين دختران مي شود زيرا به بهانه ادامه تحصيل
خواستگاران را رد مي کند، و پس بعد از تحصيل نيز درجستجوي کار عمرش تلف مي شود، و
وقتي سنش بالا رفت ديگر خواستگاري به سراغش نمي آيد.
خستگي کار باعث مي شود که او انتظارات شوهر وفرزندانش را بر آورده نکند زيرا او
خسته از سر کار برمي گردد وحوصله کار ديگر را ندارد.
اشتغال زنان به غير از شروطي که براي کار کردن زنان ذکر کرديم باعث انحطاط اخلاقي
مي شود زيرا شاغل بودن زن باعث اختلاط با جنس مخالف مي شود، درنتيجه اين اختلاط
خيانتهاي زوجي وهتک حرمت واولاد زنا وسقط جنين نيز پديد مي آيد که اين را در غرب که
جامعه اي کاملا ً باز است را مشاهده مي کنيم، پس در جامعه اي بسته مانند جوامع ما
چگونه خواهد بود؟
از هم پاشيده شدن خانواده: زيرا مرد وقتي به خانه برمي گردد آن آسايشي که مد نظرش
است را نمي يابد وهمسرش نيز قبل از او خسته به خانه برگشته است و وقتي از او در
مورد مدير يا ديگر همکارانش سؤال شود چه بسا از کوره در برود.
اشتغال زن باعث مي شود که سرپرستش به تدريج از پرداختن نفقه به او دست بکشد وشايد
روزي برسد که اونيز همانند زن غربي براي لقمه ناني به هر دري بزند.
و بالاخره:
زنان امروز بيشتر از آنکه کارکردشان مورد توجه قرار گيرند، از نظر جسمي وقيافه مورد
توجه هستند، و در کارهايي همچون منشي گري وتبليغات وغيره که فقط ظاهر زن را نشان مي
دهند به کار گماشته ميشوند و به جوهر پاک و بي آلايش زن هرگز توجه نمي شود.
والله اعلم
وصلی الله وسلم علی محمد و علی آله و اتباعه الی یوم الدین
سایت جامع فتاوای اهل سنت و جماعت
IslamPP.Com
|