در خانواده اى شلوغ وپر جمعيت به دنيا آمدم تا آنجا كه به ياد دارم
هميشه پدر و مادرم در حال جنگ و دعوا بودند پدرم در عين پولدارى خسيس وپولدوست است
خيلى فحاشى مى كند آنقدر فحشهاى ركيكى ميدهد كه از شرم وخجالت نمى توانيم جلويش راه
برويم مادرم زني بدبين است كه تا ما براى انجام كارى از خانه بيرون ميرويم ما را به
داشتن رابطه با جنس مخالف محكوم ميكند به خدا سوگند پاك پاكيم آنها اعتماد به ما كه
ندارند هيچ اعتماد را از ما هم گرفته اند جرات نميكنيم با هم جنس خود حرف بزنيم
يعنى آنقدر ما را ترسانده اند كه در هنگام حرف زدن با همجنس خود دچار واهمه شده و
بشدت ميلرزيم اين لرزش در صدايمان محسوس ميشود حرف زدن را فراموش ميكنيم تعداد دختر
در خانه مان بيشتر است همين ما را بيشتر نگران ميكند والدينمان بيشتر اهل دروغ كتك
فحش و ناسزا تهمت هستند اين در حاليست كه ما هيچكداممان دوست نداريم مانند آنها
باشيم ولي متاسفانه هستيم همه از وضع موجود ناراحتيم وكارمان جز گريه و زاري به
درگاه خدا چيزي نيست يعني همه ما از خودمان بدمان ميآيد از رفتارهايي كه داريم با
وجوديكه نماز در خانه زياد ميخوانيم ولي هميشه به درگاهش ميناليم كه ما چه گناهي
داريم چرا خدا پدر ومادر خوبي به ما نداده تا ما نيز خوب باشيم و مانند ديگران از
زندگي لذت ببريم؟ دو تا از خواهران ويكي از برادرانم در زندگيشان شكست خورده اند
حال ترس ما بيش از بيش شده انگيزه اي براي ادامه زندگي در ما نيست والدينمان مرتب
به آنها سركوفت ميزنند واوضاع را خرابتر ميكنند از آنها طلب پول ميكنيم تا به نزد
روانشناس برويم ولى دريغ از يك تومان ما وضعمان از آدم فقير بدتر است دوست داريم
خوب بخوريم وخوب بپوشيم ولي افسوس...نميدانيم از چه كسي كمك بخواهيم تو را به خدا
راهي به ما نشان دهيد يكي از خواهرانم دستش بسيار كج است دروغ بسيار ميگويد ولي
انگيزه واراده در او بسيار است اما چون تكيه گاهي ندارد وكسيكه به او اعتماد كند
كارش را به عقب مي ا ندازد خيلي نگرانيم و منتظر جواب.
الحمدلله،
پيامبر صلى الله عليه و سلم فرمودند:
« كُلُّكُمْ راعٍ، وكُلُّكُمْ مسئولٌ عنْ رعِيَّتِه، والأَمِيرُ
رَاع، والرَّجُلُ راعٍ علَى أَهْلِ بَيْتِه، والمرْأَةُ راعِيةٌ على بيْتِ زَوْجِها
وولَدِه، فَكُلُّكُمْ راع، وكُلُّكُمْ مسئولٌ عنْ رعِيَّتِهِ » (متفقٌ عليه)
" همهء شما شبانيد و همهء شما در مقابل رعيت خويش مسئول هستيد. مرد
بر خانوادهء خود و زن در خانهء شوهر و فرزندش شبان است، پس همهء شما شبانيد و همهء
شما از رعيت خويش مسئوليد ".
و فرمودند:
« كَفي بِالمرْءِ إِثْماً أَنْ يَحْبِسَ عَمَّنْ يملِكُ قُوتَهُ »
(صحيح مسلم)
" کافيست براي شخص اين گناه که باز دارد نفقهء کسي را که بر دوش
اوست ".
اين روايات نشاندهنده عظمت مسئوليت والدين در قبال فرزندان ميباشد،
و همانطور كه خداوند احترام والدين را واجب دانسته است، آنها نيز متقابلا بايد رحمت
و شفقت نسبت به فرزندان داشته باشند.
اما در مورد مسئله شما كه والدينتان حق شما را ادا نميكنند و از
رفتار آنها در رنج و عذاب هستيد، بايد بدانيد كه اين دنيا جاى ابتلا است و آخرت جاى
حساب و كتاب، و اين دنيا جاى فرار است نه جاى قرار.
و خداوند هر بنده ى را بر اساس حكمتش ابتلا ميكند، برخى به مرض،
برخى به فقر، برخى به مشكلات ديگر، ولى اين بدين معنا نيست كه ضرورتا خداوند از
آنها بيزار است، خداوند ميفرمايد:
" فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ
وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ * وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ
عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ * کَلّا ... " ﴿الفجر: 16-15﴾
«اما انسان، هنگامي كه پروردگارش وي را ميآزمايد» (با دادن
نعمتها) «پس گرامي داردش و نعمت دهدش» (با دادن مال و گسترده كردن روزي و
نعمت بر وي) «ميگويد: پروردگارم مرا گرامي داشته است» (لذا با اين پندار كه
بهرههاي دنيا گراميداشت الهي از وي است، بدانها شاد و مغرور ميشود،
بيآنكه در برابر آن نعمتها شكر گزارد و يا اين انديشه در خاطرش خطور كند كه
اين امتحاني براي او از جانب پروردگارش ميباشد) «و اما چون او را بيازمايد»
(به بلا و محنت) «و روزي او را بر او تنگ گرداند» (و بر او در آن گشايش و
فراواني ارزاني ندارد) «ميگويد: پروردگارم مرا خوار كرده است» (يعني: مرا به
خواري و حقارت درافگنده است،
اما كرامت و عزت در نزد مؤمن اين است كه خداوند او را با
بخشيدن توفيق طاعت و فرمانبرداري خويش، گرامي داشته و او را براي عمل
آخرت توفيق دهد پس مؤمن نه گشايش در كار دنيا را كرامت محض تلقي ميكند و
نه تنگي آن را اهانت؛ بلكه گشايش و توانگري را آزمايشي براي خود ميداند
كه آيا در قبال آن شكر و سپاس ميگزارد يا خير؟ وفقر را نيز آزمايشي براي خود
ميداند كه آيا بر آن شكيبايي ميورزد و صبر ميكند يا خير؟) «نه، چنين نيست»
(اين تنبيه و هشداري است به انساني كه در دو حالت مختلفه ياد شده در دو
آيه قبل، چنان سخناني ميگويد. يعني: اي انسان فروخفته در لاك باورهاي
ناصواب خويش! بدانكه نه توانگري و ثروت عزت و گراميداشت است و نه فقر و
تنگدستي تحقير و اهانت، بلكه گراميداشت انسان و عدم آن وابسته به طاعت و
معصيت است)
و در حديث صحيح پيامبر صلى الله عليه و سلم فرمودند:
« مَنْ يُرِدِ اللَّهُ بِهِ خَيْراً يُصِبْ مِنْهُ » (روايت
البخاري)
" کسي که خداوند ارادهء خير به او داشته باشد، او را به مصيبتي
گرفتار سازد" (بدني، مالي و يا زنداني شدن).
و ميفرمايد:
« إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بعبْدِهِ خَيْراً عجَّلَ لَهُ الْعُقُوبةَ
في الدُّنْيَا، وإِذَا أَرَادَ اللَّه بِعبدِهِ الشَّرَّ أمسَكَ عنْهُ بذَنْبِهِ
حتَّى يُوافِيَ بهِ يَومَ الْقِيامةِ »
" هرگاه خداوند به بنده اش ارادهء خير نمايد عذابي را در دنيا بر وي
عارض سازد، و هرگاه خداوند بر بنده اش ارادهء شر کند عقوبت خود را از او باز دارد
تا اينکه در قيامت او را به عذاب خويش گرفتار کند".
و ميفرمايد:
« إِنَّ عِظَمَ الْجزاءِ مَعَ عِظَمِ الْبلاء، وإِنَّ اللَّه تعالى
إِذَا أَحَبَّ قَوماً ابتلاهُم، فَمنْ رضِيَ فلَهُ الرضَا، ومَنْ سَخِطَ فَلَهُ
السُّخْطُ » (روايت ترمذي)
" همانا پاداش بزرگ در برابر ابتلاي بزرگ است و چون خداوند گروهي را
دوست بدارد آنها را آزمايش مي کند و آنکه راضي شود به "ابتلاي خدا" خدا از او راضي
مي شود و هر که ناخشنود شود، خداوند از او ناخشنود گردد".
و ميفرمايد:
«مَا يُصِيبُ الْمُسْلِمَ مِنْ نَصَبٍ وَلاَ وَصَبٍ وَلاَ هَمٍّ
وَلاَ حَزَن وَلاَ أَذًى وَلاَ غم، حتَّى الشَّوْكَةُ يُشَاكُها إِلاَّ كفَّر
اللَّه بهَا مِنْ خطَايَاه » (متفقٌ عليه)
" هيچ خستگي و مرضي، غم و اندوه و اذيت و شکنجه به مسلمان نمي رسد
حتي خاري که بپايش مي خلد، مگر اينکه خداوند جل جلاله در برابر آن گناهانش را مي
آمرزد ".
و ميفرمايد:
« مَا يَزَال الْبَلاءُ بِالْمُؤْمِنِ وَالْمؤمِنَةِ في نَفْسِهِ
وَولَدِهِ ومَالِهِ حَتَّى يَلْقَى اللَّه تعالى وَمَا عَلَيْهِ خَطِيئَةٌ» (روايت
تِرْمِذي)
" مردان و زنان مؤمن هميشه در جان و فرزند و مال خويش مورد آزمايش
خداوند قرار مي گيرند، تا به خدا بپيوندند، در حاليکه گناهي ندارند ".
و پيامبران كه افضلترين مخلوقات بودند ابتلايشان از ديگران بزرگتر
بود، بطوريكه پيامبر صلى الله عليه و سلم رنجهاى زيادى از مشركين كشيد، و 3 تا از
فرزندان پسرش را در خردسالى از دست داد، و به دخترش عايشه رضي الله عنها كه
دوستارترين مردم به او بود تهمت فاحشه زدند، و عمويش حمزه را كشتند و جسدش را پاره
كردند، و خودش نيز در جنگ أُحُد به شدت زخمى شد، و بسيارى از ابتلائات ديگر.
و ايوب عليه السلام 18 سال به مرض سختى دچار بود و تمام اهل و
خانواده اش را از دست داد، تا اينكه خداوند او را شفا داد.
و همسر و پسر نوح عليه السلام با كفر از دنيا رفتند.
يوسف عليه السلام را به چاه انداختند و او را تهمت دزدى زدند.
يحيى و زكريا عليه السلام را سر بريدند.
و از اين قبيل ابتلائات كه نشاندهنده اينست كه اين دنيا جاى راحتى
نيست بلكه جاى امتحان و ابتلاست.
بنابراين شما نيز بايد اين مسئله را مد نظر خودتان قرار دهيد و صبر
پيشه كنيد و از والدينتان هر چند زجر ببينيد باز هم بايد احترام قائل شويد، و براى
حل مشكلتان ذكر: " انا لله و انا اليه راجعون " را فراموش نكنيد زيرا خداوند
ميفرمايد:
" وَلَنَبْلُوَنَّكُم بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ
مِّنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ *
الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ
رَاجِعُونَ * أُولٰئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ
وَأُولٰئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ " ﴿البقرة: 157-155﴾
«و قطعا شما را به چيزي از ترس» (چون آسيب دشمن يا غيرآن) «و
گرسنگي» (وقحطي) «و كاهش در اموال» (به سبب بلاياي طبيعي و غير آن، و نيز
بهسبب آنچه كهخداوند بر اموالتان از زكات و مانند آن فرض گردانيده است)
«و كاهش درجانها» (با مرگ و كشتهشدن در جهاد) «و كمبود محصولات» (بهسبب
رسيدن آفات، يا به سبب مرگ فرزندان) «ميآزماييم» (و امتحان ميكنيم) «و
مژده بده صابران را» (كه در بلاها صبر و شكيبايي پيشه ميكنند) «كساني كه
چون مصيبتي به آنان رسد» (مصيبت: نكبت و سختياي است كه انسان از آن
آزرده و رنجور ميشود، هرچند كه آن پيشآمد كوچك باشد) «ميگويند: ما از آن
خداييم و به سوي او بازميگرديم» «برآنان» (يعني: بر آن مصيبترسيدگان صابر)
«صلواتي است از سويپروردگارشان» (صلوات: در اينجا بهمعناي آمرزش و ستايش
نيكوست) «و رحمتي» (يعني: بر ايشان بهصورت پيدرپي رأفتي است پس از رأفتي
و رحمتي است پس ازرحمتي) «و اينانند كه راه يافتهاند» (به سوي حق و صواب
و خشنودي خداوند متعال).
پس رحمت و بركت بر اين اشخاص صبور نازل ميشود كه هنگام مشكلات صبر
ميكردند و اين كلام را به زبان ميآوردند.
و بهترين حل براى مشكلات شما و رفع غم و اندوه قرائت قرآن با تدبر و
ترك معصيت است، زيرا قرآن شفا بخش است، خداوند ميفرمايد:
" وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ ... " ﴿الإسراء:
82﴾
«و از قرآن فرود ميآوريم آنچه را كه شفاست» براي دلها از
بيماريهاي باطني آنها؛ با زوال جهل و ازبين رفتن شك و شبهه و گمراهي از
آنها. به قولي: اين شفا شامل امراض ظاهري نيز ميشود. چنانكه رسول خدا صلى
الله عليه و سلم طلب شفا با قرآن را تأييد كردند و در اينباره رواياتي صحيح
در دست است؛ از آن جمله تأييد رسول خدا صلى الله عليه و سلم از دم و دعاي
يكي از اصحاب است كه با خواندن سوره فاتحه شخص مارگزيده را درمان كرد.
و خداوند ميفرمايد:
" ... قُلْ هُوَ لِلَّذِينَ آمَنُوا هُدًى وَشِفَاءٌ ... " ﴿فصلت:
44﴾
«بگو: قرآن براي مؤمنان هدايت و شفايي است»
و ميفرمايد:
" يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُم مَّوْعِظَةٌ مِّن
رَّبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِّمَا فِي الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ *
قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذٰلِكَ فَلْيَفْرَحُوا
هُوَ خَيْرٌ مِّمَّا يَجْمَعُونَ " ﴿يونس: 58-57﴾
«اي مردم! به يقين كه براي شما از جانب پروردگارتان اندرزي
آمده است» يعني: براي شما كتابي آمده است كه مشتمل بر پند و اندرز به
شيوه بيم و اميد دهي است و اين يكي از ويژگيهاي قرآن است كه همه معاني
را به شيوه وعظ و اندرز مطرح ميكند «و شفايي است براي آنچه در سينههاست»
يعني: قرآن شكوك و شبهاتي را كه بر شكاكان چيره ميشود، درمان كرده و پوچي
و ناروايي عقايد باطل را اثبات ميكند. كه اين ويژگي ديگري از ويژگيهاي
قرآن است «وهدايتي است» يعني: ارشاد و رهنمودي است براي كساني كه از آن
پيروي كرده و در آن ميانديشند و راهنماي آنها بهسوي راهي است كه به
بهشت ميانجامد «و رحمتي است براي مؤمنان» پس قرآن براي مؤمنان سراسر
هدايت و رحمت است. اين نيز يكي از ويژگيهاي قرآن است كه انسان به
اندازه ايمان و استعدادش از آن بهره ميگيرد، اما كافران و منافقان را در
آن بهرهاي نيست.
«بگو: به فضل و رحمت خداست كه بايد شادمان شوند» يعني: بايد مؤمنان به فضل
و رحمتي كه خدا در قرآن برايشان داده و ايشان را از اهل قرآن گردانيده
است و نيز به غير آن از فضلهاي بيكران و رحمتهاي بيپايان الهي شادمان
شوند «اين از هر چه گرد ميآورند» از بهرههاي فاني دنيا «بهتر است»
و فراموش نكنيد كه بزودى اين ايام دنيوى سپرى خواهد شد و فقط اعمال
صالح يك فرد است كه بدردش ميخورد.
ولى نا گفته نماند كه هيچ كار خداوند متعال بى حكمت نيست، و خداوند
متعال از بندگاش داناتر است كه چه چيزى براى آنها خير خواهد بود و چه چيزى به خير و
صلاح بندگانش نيست و ميفرمايد:
" وَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئاً وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى
أَن تُحِبُّواْ شَيْئاً وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ
تَعْلَمُونَ " (البقرة: 216)
يعنى: "و چه بسا كه چيزى را ناپستند بداريد حال انكه ولى براى شما
خير و منفعت داشته باشد، و چه بسا كه چيزى را دوست بداريد، حال آنكه براى شما بد
باشد، و خدا مي داند و شما نمي دانيد".
و يك مسلمان نبايد درمسائل قضا و قدر خودش را ببازد، بلكه اگر كار
خيرى براى او ميسر شود بگويد:
" الحمدلله الذي بنعمته تتمّ الصالحات"
و اگر ميسر نشود بگويد:
" الحمدلله على كل حال "
و اگر مصيبتى بر او وارد شود صبر پيشه كند، پيامبر صلى الله عليه و
سلم فرمودند:
" وَمَنْ يسْتعْفِفْ يُعِفَّهُ الله وَمَنْ يَسْتَغْنِ يُغْنِهِ
اللَّه، وَمَنْ يَتَصَبَّرْ يُصَبِّرْهُ اللَّه، وَمَا أُعْطِىَ أَحَدٌ عَطَاءً
خَيْراً وَأَوْسَعَ مِنَ الصَّبْرِ " (مُتَّفَقٌ عَلَيْه)
" و کسي که سئوال نکند خداوند او را عفيف نگه مي دارد، و کسي که خود
را به صبر وادارد، خداوند به وي توفيق صبر مي دهد، براي هيچکس بخشش و عطائي بهتر و
وسيع تر از صبر داده نشده است ".
و فرمودند:
«عَجَباً لأمْرِ الْمُؤْمِنِ إِنَّ أَمْرَهُ كُلَّهُ لَهُ خَيْر،
وَلَيْسَ ذَلِكَ لأِحَدٍ إِلاَّ للْمُؤْمِن: إِنْ أَصَابَتْهُ سَرَّاءُ شَكَرَ
فَكَانَ خَيْراً لَه، وَإِنْ أَصَابَتْهُ ضَرَّاءُ صَبَرَ فَكَانَ خيْراً لَهُ »
(روايت مسلم)
" کار مسلمان انسان را به شگفتي و تعجب وا ميدارد. زيرا همهء کارش
براي او خير است، و اين امر براي هيچکس جز مسلمان ممکن نيست. اگر به وي فراخي و
آساني روي دهد شکر کند، برايش خير است، و اگر به او سختي برسد هم صبر کند برايش خير
است ".
و اگر فكر ميكند نعمتى از او گرفته شده است بگويد:
" إِنَّا للَّهِ وَإِنَّا إِليهِ رَاجِعُون، اللَّهمَّ أجرني في
مُصِيبَتي، وَاخْلُف لي خَيْراً مِنْهَا "
و خداوند متعال نعمت بهترى از نعمتى كه از او گرفته شده است نصيبش
ميكند، همانطور كه براى ام سلمة اين مسئله رخ داد كه شوهرش ابو سلمة فوت كرد و او
را از دست ولى اين دعاء را خواند و تعجب ميكرد كه چه كسى ميتوانست بهتر از همسرش
باشد زيرا او را بسيار دوست داشت، ولى بهتر از او پيامبر صلى الله عليه و سلم بود
كه نصيبش گشت، لذا اين روايت را او بيان كرده است و گفت:
" سمعتُ رسول اللَّهِ صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم يقول: « مَا
مِنْ عبدٍ تُصِيبُهُ مُصِيبَة، فيقول: إِنَّا للَّهِ وَإِنَّا إِليهِ رَاجِعُون:
اللَّهمَّ أجرني في مُصِيبَتي، وَاخْلُف لي خَيْراً مِنْهَا، إِلاَّ أَجَرَهُ
اللَّهُ تعَالى في مُصِيبتِهِ وَأَخْلَف له خَيْراً مِنْهَا. قالت:فَلَمَّا
تُوُفِّيَ أَبُو سَلَمَة، قلتُ كما أَمَرني رسولُ اللَّهِ صَلّى اللهُ عَلَيْهِ
وسَلَّم فَأَخْلَفَ اللَّهُ لي خَيْراً منْهُ رسولَ اللَّهِ صَلّى اللهُ عَلَيْهِ
وسَلَّم ". ( روايت مسلم)
ترجمه: ام سلمه گفت: شنيدم که رسول اللَّهِ صَلّى اللهُ عَلَيْهِ
وسَلَّم مي فرمود: هيچ بنده اي نيست که به مصيبتي گرفتار شود و بگويد: إِنَّا
للَّهِ وَإِنَّا إِليهِ رَاجِعُونَ، "خدايا مرا در مصيبتم باداش بده و برايم بجاى
ان جيز بهتري را نصيبك كن"، مگر اينکه خداوند او را باداش داده و عوض بهتري براي او
مي دهد. ام سلمة گفت: چون ابو سلمه وفات يافت، چنانچه رسول الله صلي الله عليه
وسلم مرا امر کرده بود، گفتم: و خداوند عوضي نيکوتر از او رسول الله صلي الله عليه
وسلم را به من داد.
و براى فراموش كردن همّ و غمّ، دعاى زير خوانده شود:
" اللَّهُمَّ إِنِّيْ عَبْدُكَ، ابْنُ عَبْدِكَ، ابْنُ أَمَتِكَ،
نَاصِيَتِيْ بِيَدِكَ، مَاضٍ فِيَّ حُكْمُكَ، عَدْلٌ فِيَّ قَضَاؤُكَ، أَسْأَلُكَ
بِكُلِّ اسْمٍ هُوَ لَكَ، سَمَّيْتَ بِهِ نَفْسَكَ، أَوْ أَنْزَلْتَهُ فِيْ
كِتَابِكَ، أَوْ عَلَّمْتَهُ أَحَداً مِنْ خَلْقِكَ، أَوِ اسْتَأْثَرْتَ بِهِ فِيْ
عِلْمِ الْغَيْبِ عِنْدَكَ، أَنْ تَجْعَلَ الْقُرْآنَ رَبِيْعَ قَلْبِيْ، وَنُوْرَ
صَدْرِيْ، وَجَلاَءَ حُزْنِيْ، وَذَهَابَ هَمِّيْ "
اين دعاء را امام أحمد ( 1/391 ) روايت كرده است و شيخ ألباني رحمة
الله عليه آنرا صحيح دانسته است، و در اين حديث بيان شده است كه هر آنكس چنين دعايى
بخواند همّ و غمش از بين ميرود.
و دعاء ديگر اينست كه بگويد:
"اللَّهُمَّ إِنِّيْ أَعُوْذُ بِكَ مِنَ الْهَمِّ وَالْحَزَنِ،
وَالْعَجْزِ وَالْكَسَلِ، وَالْبُخْلِ وَالْجُبْنِ، وَضَلَعِ الدَّيْنِ وَغَلَبَةِ
الرِّجَالِ"
(بار الها! من از غم و اندوه، و ناتوانى و سستى، بخل و ترس، سنگينى
وام، غلبه ى مردان، به تو پناه مى برم).
اين دعاء را امام بخاري ( 7/158 ) روايت كرده است و رسول الله صلى
الله عليه و سلم اين دعا را بسيار مى خواندند (بخاري مع الفتح 11/173)
و بهترين وسيله براى درمان تمام مشكلات، تقواى خداوند و استغفار و
دعا ميباشد، زيرا تمام درمانها و حل مشكلات به دست خداوند هست:
(1) تقوا: خداوند متعال در قرآن ميفرمايد:
وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا (2) وَيَرْزُقْهُ
مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ
إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا (3)
(سورة الطلاق)
"و هر كس از خدا پروا كند (با توقف در برابر حد و مرزهايي كه او
براي بندگانش تعيين كرده است) خداوند براي او بيرونشدي پديد آورد (از آنچه
كه به آن در افتاده است).
و (هر كس از خداوند پروا كند، حق تعالي) او را از جايي كه گمان
نميبرد روزي ميدهد (يعني: از راهي كه هرگز به خاطرش نميگذرد و در حسابش
نميآيد.) و هر كس بر خدا توكل كند پس خدا او را كافي است (يعني: هر كس در
سختيها و حادثهها بر خداي عزوجل تكيه و اعتماد كند، حق تعالي او را در
نگراني و پريشاني وي كافي است و او را از تنگناهاي هر دو سرا به سلامت
ميرهاند) بيگمان خداوند به مراد خويش رسنده است (يعني: چيزي از وي فوت
نشده و هيچ مراد و مطلوبي او را عاجز نميگرداند و او سر رشتهدار كار خويش
است و احكام خويش را آن گونه كه خواهد، بر خلقش نافذ ميگرداند) به
راستيخدا براي هر چيزي اندازهاي مقرر كرده است" (يعني: خداي سبحان براي
سختيها و آسودهحاليها ميعاد و اندازهاي مقرر كرده است كه آن سختيها و
آسودگيها با آن ميعاد و اندازه به پايان ميرسند بنابراين، اگر انسان تقدير
الهي را در نظر گرفته و يقين داشته باشد كه همه چيز به تقدير و توفيق
اوست، در اين صورت جز تسليم به قضا و قدر حق تعالي و توكل بر او، راه
ديگري برايش باقي نميماند.)
بنابراين تقواى خداوند سبب گشايش مشكلات و همچنين يكى از اسباب رزق
و روزى هست مانند خوراك و پوشاك و صحت و سلامتى و همسر نيكوكار و فرزندان و غيره.
(2) استغفار: خداوند متعال ميفرمايد:
فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا (10)
يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا (11) وَيُمْدِدْكُمْ بِأَمْوَالٍ
وَبَنِينَ وَيَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهَارًا (12) (سوره
نوح)
"پس گفتم: از پروردگار خود طلب آمرزش كنيد (يعني: با اخلاص نيت
از او نسبت به گناهان گذشته خود آمرزش بخواهيد) هرآينه او بسيار آمرزگار است
(براي گنهكاران و مجرمان، آري! از پروردگار خود آمرزش بخواهيد؛) تا بر شما
باران را ريزان بفرستد (مدرار: بسيار ريزان، روان و پيگير. اين آيه دليل بر
آن است كه استغفار از بزرگترين اسباب نزول باران و حصول انواع رزق و
روزي است به همين جهت استغفار در دعاي استسقا (طلب باران) مشروع
گرديدهاست. شعبي ميگويد: «عمر رضي الله عنه به طلب باران بيرون آمد ولي بر
استغفار و آمرزشخواهي چيز ديگري نيفزود پس باران فرود آمد. اصحاب به عمر رضي
الله عنه گفتند: ما نديديم كه شما طلب باران كنيد؟! شما جز استغفار كار ديگري
نكرديد اما باران فرود آمد! عمر رضي الله عنه فرمود: من كليدهاي آن را كه
بهوسيله آنها فرود ميآيد، طلب كردم. سپس اينآيه را خواند: "اسْتَغْفِرُوا
رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا (10) يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا
(11) ". و (استغفار كنيد تا) به شما اموال و فرزندان را پيدرپي دهد و براي
شما باغها و جويبارها پديد آورد (يعني: اگر استغفار كنيد، حق تعالي اموال و
فرزندانتان را بسيار ميگرداند زيرا ايمانتان به خداوند علاوه بر بهره وافر
آخرت، فراواني و توانگري دنيا را نيز برايتان ارمغان ميآورد.)
روايت شده است كه مردي نزد حسنبصري: از قحطي و تنگسالي
شكايت كرد، حسن بصري به او گفت: از خداي عزوجل آمرزش بخواه! فرد ديگري نزد
وي از فقر شكايت كرد، فرد ديگري از قلت نسل و فرد ديگري از قلت محصول زمين
خويش پس او همه آنان را به استغفار امر كرد. در اين ميان يكي از حاضران
به وي گفت: مرداني چند نزد تو آمدند كه هر يك نوعي از نياز را مطرح كرده و
از آن شكوه كردند ولي تو همه آنان را به استغفار دستور دادي! حسن بصري:
اين آيه را بر وي تلاوت كرد: "فقلت اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ
غَفَّارًا (نوح : 10) "پس گفتم: از پروردگار خود طلب آمرزش كنيد..." تا برشما
باران را ريزان بفرستد و به شما اموال و فرزندان را پيدرپي دهد و براي شما
بوستانها و جويبارها پديد آورد).
(3) دعاء: دعا بايد بر اساس قرآن و سنت و خالى از بدعت و شرك و گناه
باشد، و بهتر است اماكن و اوقات استجابت دعاء در نظر گرفته شود، خداوند ميفرمايد: "
وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ
إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ "
﴿البقرة: 186﴾، يعنى: «و هرگاه بندگانم درباره من از تو بپرسند (به ايشان
بگو) من نزديكم و دعاي دعاكننده را - به هنگامي كه مرا دعاء كنند – اجابت
ميكنم، پس آنان بايد براي من فرمان برداري كنند و به من ايمان آورند تا
اينكه كه راه يابند»، و در آيه اى ديگر ميفرمايد: " وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي
أَسْتَجِبْ لَكُمْ " ﴿غافر: 60﴾، يعنى: «و پروردگارتان فرمود: مرا دعاء كنيد تا
شما را اجابت كنم».
در ضمن لازم به تذكر است كه كسى كه از عبادت خداوند متعال كناره
گيرى كند زندگانى سختى هم در اين دنيا و هم در آخرت خواهد داشت، خداوند متعال
ميفرمايد: " وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا
وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَىٰ " ﴿طه: 124﴾، يعنى: «و هر كس از ذكر
من روبگرداند (يعني: هر كس از دين من، تلاوت كتاب من وعمل به آنچه كه
در آن است روى بگرداند) درحقيقت، زندگي تنگ و سختي خواهد داشت (يعني:
بيگمان در اين دنيا زندگي تنگ و دشواري خواهد داشت زيرا او از آرامش روان
و انشراح صدر بيبهره ميماند و هرچند ظاهرا متنعم و در رفاه باشد اما در
حقيقت امر، در نگراني و اضطراب و حيرت بهسر ميبرد) و روز قيامت او را نابينا
محشور ميكنيم (يعني: او را درحالي حشر ميكنيم كه بينايي چشمانش از وي
سلب شده است).
و روانشناس و پزشك نميتوانند بنى آدم گناهكار را توسط دارو از اين
مشكلات دنيوى نجات بدهد، بنابراين در حل مشكلات بايد در درجه اول به قرآن و سنت
پيامبر صلى الله عليه و سلم روى آورد و سپس اگر نياز باشد به پزشك و روانشناس و
غيره مراجعه كند.
اميدواريم خداوند متعال از فضل و رحمتش مشكلات شما و ساير اعضاء
خانواده را حل گرداند.
والله اعلم
وصلی الله وسلم علی محمد و علی آله و اتباعه الی یوم الدین
سایت جامع فتاوای اهل سنت و جماعت
IslamPP.Com
|