حکم اسلام درباره ی
عَزْل
الحمدالله رب العالمين، والعاقبه
للمتقين، ولاعدوان الا علي الظالمين، والصلاه والسلام علي محمد الذي ارسله ربه رحمه
للعالمين و علي آله و صحبه اجمعين.
بعضی از مردان به دلایل
مختلف در هنگام همبستر شدن با همسر عَزْل می کنند. فقهاء در مورد حکم این موضوع
دچار اختلافنظر شدهاند. چنانکه عدّهای آنرا حرام و گروهی جایز و بعضی هم میان
همسر آزاد و کنیز فرق قایل شدهاند و گروهی دیگر آنرا موکول به رضایت همسر
میدانند.
تفصیل این اختلافات در
کتابهای فقهی آمده است و علّت آن فهم و برداشت مختلف از روایات و میزان حقوق زن و
شوهر در مورد مسایل زناشویی است.
چون تحقیق ابن القَیِّم
دربارهی حکم عَزْل و استدلات فقهاء در این زمینه کامل و جامع است ما به ذکر آن
بسنده میکنیم (زادالمعاد، ابن القیّم) :
حکم پیامبر (صلی الله
علیه وسلم ) دربارهی عَزْل:
بخاری و مسلم از
ابوسعید نقل کردهاند که : در جنگی تعدادی کنیز بدست آوردیم هنگام همبستر شدن با
آنها عَزْل میکردیم از پیامبر (صلی الله علیه وسلم ) در این مورد سؤال کردیم.
فرمود : «وَ إنّکُم لَتَفْعَلونَ»؟ یعنی آیا شما این کار را میکنید؟ و این سؤال را
سه بار تکرار نمود. و آنگاه فرمود : «مَا مِنْ نسمهٍ کائنهٍ إلی یومِ القیامه إلّا
وَ هِیَ کائِنَهٌ» «هر موجودی (انسانی) که تا روز قیامت باید بوجود بیاید حتماً
وجود خواهد یافت.»
در کتابهای سُنَن هم از
ابوسعید نقل شده که مردی به پیامبر (صلی الله علیه وسلم ) گفت : ای پیامبر خدا (صلی
الله علیه وسلم ) من کنیزی دارم هنگام همبستری با او عَزْل میکنم چون نمیخواهم
باردار شود و از طرفی هم نیاز مردانه دارم. شنیدهام که یهود میگویند عزل همان
زنده بهگور کردن فرزند در حدّی پایینتر است. پیامبر (صلی الله علیه وسلم ) فرمود
: «کَذِبَتْ یهودُ لوْ ارادَ اللَّهُ أنْ یَخْلُقَهُ مَااستطعْتَ أنْ تَصرفَهُ» :
«یهودیان دروغ میگویند، اگر خداوند بخواهد (نوزادی) آفریده شود تو نمیتوانی مانع
ارادهی او شوی.»
در کتابهای صحیح بخاری
و مسلم از جابر نقل شده که ما، در عصر پیامبر (صلی الله علیه وسلم ) عزل میکردیم و
پیامبر (صلی الله علیه وسلم ) هم مطّلع بود ولی ما را از آن منع نکرد. و همچنین در
صحیح مسلم از او نقل شده که مردی از پیامبر (صلی الله علیه وسلم ) پرسید : من کنیزی
دارم و هنگام همبستری با او عزل میکنم. پیامبر (صلی الله علیه وسلم ) فرمود :
«اِنَّ ذَلِکَ لایَمْنَعُ شَیْئاً أرادَهُ اللهُ»، «اگر خداوند ارادهی چیزی را
داشته باشد چنین کاری از آن جلوگیری نمیکند.»
چند روز بعد همان مرد
آمد و گفت : ای پیامبر (صلی الله علیه وسلم ) آن کنیزی که دربارهاش با شما سخن
گفتم باردار شده است. پیامبر (صلی الله علیه وسلم ) فرمود : من بنده و پیغمبر خدا
هستم.
در کتاب صحیح مسلم از
اُسامه بن زید روایت شده که مردی نزد پیامبر (صلی الله علیه وسلم ) آمد و گفت : من
هنگام همبستری با همسرم عزل میکنم. پیامبر (صلی الله علیه وسلم ) پرسید : چرا این
کار را میکنی؟ مرد جواب داد : دلم به حال کودکش (شیرخواره) میسوزد. پیامبر (صلی
الله علیه وسلم ) فرمود : اگر زیانی در پی داشت ایرانیان و رومیان به آن دچار
میشدند.
در مُسند احمد بن حنبل
و سُنَن ابن ماجه از عمر بن الخطَّاب (رضی الله عنه ) روایت شده : «پیامبر (صلی
الله علیه وسلم ) از عَزْل زن آزاده بدون اجازهی او نهی فرمود.»
ابوداود میگوید :
شنیدم ابوعبدالله حدیث ابن لهیعه از جعفر بن ربیعه از زهری از محرّر بن ابی هریره
از ابوهریره (رضی الله عنه ) را ذکر میکرد که گفت : «پیامبر (صلی الله علیه وسلم )
فرمود : عزل از زن آزاده باید با اجازهی او باشد.» ولی آنرا ردّ نکرد.
این احادیث در مورد
جواز عزل صریح هستند و ده نفر از اصحاب هم عَزْل را جایز دانستهاند : (علی بن ابی
طالب، سعد بن ابی وقّاص، ابوایّوب، زید بن ثابت، جابر بن عبدالله، ابن عبّاس، حسن
بن علی، خُباب بن الأرت، ابوسعید الخدری و ابن مسعود (رضی الله عنهم).)
ابن حزم میگوید : رأی
صحیح اینست که عزل مباح میباشد و این حکم فتوای جابر، ابن عبّاس، سعد بن ابی
وقّاص، زید بن ثابت و ابن مسعود (رضی الله عنهم) است.
عدّهای از جمله
ابومحمد بن حزم و ... آنرا حرام میدانند و گروهی هم نظرشان اینست که اگر زنِ آزاد
رضایت بدهد مباح بوده و در صورت منع او حرام است و کنیز هم در صورتیکه مالکش اجازه
دهد مباح و گرنه جایز نیست. و این رأی قاطع امام احمد است امّا فقهای مذهب حنبلی در
این مورد چند دسته شدهاند : جماعتی کلّاً حرام و جماعتی به کلّ مباح میدانند و
عدّهای هم آنرا منوط به اجازهی همسر کردهاند چه کنیز و یا آزاد و در صورت مخالفت
وی جایز نمیدانند. آن دسته از فقهاء که حکم مباح بودنش را دادهاند احادیث مذکور
را دلیل آوردهاند و استدلال میکنند که حقّ زن کامیابی جنسی است نه إنزال و در
مقابل طرفداران تحریم هم دربارهی حدیث روایت شده از عایشه (رضی الله عنها ) از
جدامه بنت وهب خواهر عکّاشه که نزد پیامبر (صلی الله علیه وسلم ) رفتم و او میان
چند نفر نشسته بود، از ایشان دربارهی عزل سؤال شد فرمود :
«ذلِکَ الوَأدُ
الخَفِیُّ» و هی قوله تعالی «وَ إِذَا الْمَوْءُدَهُ سُئِلَتْ (8)» (سوره تکویر)
یعنی : «عزل همان زنده بگور کردن در سطحی پنهانتر است» چنانکه خداوند میفرماید :
«و هنگامیکه از دختر زنده بگور پرسیده میشود.»
میگویند این حدیث،
اَخبار حاکی از مباح بودن عزل را نسخ میکند چون بیانگر حکم اصلی میباشد امّا
حدیثهایی که بر مباح بودن عزل دلالت دارند در اصل براساس قاعدهی إباحهی هر چیز
قبل از نزول حکم شرعی میباشند چنانکه در پاسخ به روایت جابر هم که گفته : در
هنگامیکه نزول قرآن ادامه داشت ما عزل میکردیم و هیچ حکمی دربارهی تحریم آن نازل
نشد. میگویند : کسی که قرآن بر او نازل میشد از آن نهی کرده است. و فرمود (صلی
الله علیه وسلم ) : «إنَّه المَوءُودَهُ الصُّغْرَی» یعنی : عزل، زنده بگور کردن
کوچکتر است. و هر شکلی از زنده بگور کردن هم حرام است.
همچنین بیان میدارند
که برداشت شیخ حسن بصری از حدیث ابوسعید خدری نَهی از عزل میباشد، چنانکه پیامبر
(صلی الله علیه وسلم ) فرمود :
«لاعَلَیکُمْ ألَّا
تَفْعَلُوا. ذاکم : إنّما هُوَ الْقَدَرٌ»
تولد کودک از اختیارات
شما نیست بلکه از تقدیرات خداوند است.
ابن عون میگوید : این
حدیث را برای حسن بصری خواندم او گفت : سوگند به خدا که نوعی إنزجار در آن به چشم
میخورد. و طرفداران تحریم میگویند : عزل سبب قطع نسل است و همچنین سبب کم مهری و
ناکامی از لذتهای طبیعی میشود حال آنکه انگیزهی اصلی ازدواج آوردن فرزند و دوام
نسل میباشد. و به فعلِ عبدالله بن عمر استناد میکنند که عزل را روا نمیدانست و
میگفت : اگر مطلع شوم یکی از پسرانم عزل میکند او را تنبیه خواهم کرد.
امام علی (رضی الله عنه
) هم عزل را مکروه میدانسته چنانکه شعبه از عاصم و او هم از زرّ بن حبیش این روایت
را ذکر کرده است. از عبدالله بن مسعود (رضی الله عنه ) هم به روایت صحیح نقل شده که
عزل را زنده بگور کردن پنهان میدانسته است. از ابوامامه هم به نقل صحیح روایت شده
که از ایشان در این باره سؤال شد پاسخ داد : من هیچ مسلمانی را سراغ ندارم که این
کار را کرده باشد.
نافع از عبدالله بن عمر
(رضی الله عنه ) روایت میکند که عمر (رضی الله عنه ) یکی از پسرانش را به دلیل عزل
تنبیه کرد. یحیی بن سعید انصاری از سعید بن مسیّب روایت کرده : «عمر (رضی الله عنه
) و عثمان (رضی الله عنه ) از عزل نهی میکردند.»
امّا این روایات با
آنهمه صراحت و صحّت سند در آن حدّ نیستند که با احادیث مباح بودن عزل مقابله و
معارضه نمایند.
در مورد حدیث جدامه بنت
وهب باید گفت هر چند امام مسلم آنرا روایت کرده امّا احادیث زیادی برخلاف آن وجود
دارند.
امام ابوداود نقل
میکند : موسی بن اسماعیل و اَبّان و یحیی روایت کردهاند که محمد بن عبدالرحمن بن
ثوبان از رفاعه و او از ابوسعید خدری (رضی الله عنه ) روایت کرده : مردی گفت : ای
پیامبر (صلی الله علیه وسلم ) من کنیزی دارم و هنگام همبستر شدن با او عزل میکنم
چون نمیخواهم باردار شود و علاقهی مردانه هم دارم و یهودیان میگویند عزل همان
زنده به گور کردن کوچکتر است. پیامبر (صلی الله علیه وسلم ) فرمود : «کَذِبَتْ
یهودُ، لوْ ارادَ اللَّهُ أنْ یَخْلُقَهُ مَااستطعْتَ أنْ تَصرفَهُ» : «یهودیان
دروغ میگویند، اگر خداوند بخواهد او (نوزاد) خلق شود تو نمیتوانی از آن ممانعت
نمایی.» کسانی که این روایت را نقل کردهاند همه ثقه و حافظ میباشند ولی بعضی حدیث
را مضطرب دانسته و در ثقه بودن یحیی بن أبی کثیر اختلاف کردهاند.
روایت مذکور به چند
طریق نقل شده که در اسامی راویان آن اختلاف وجود دارد از جمله روایت یحیی بن ابی
کثیر از محمّد بن عبدالرحمن بن ثوبان از جابر بن عبدالله که در کتابهای حدیث ترمذی
و نَسائی چنین است درجایی از ابومطیع بن رفاعه و در روایتی دیگر از ابو رفاعه و
همچنین از ابوسلمه از ابوهریره. و این موارد اِشکالی در متن حدیث بوجود نمیآورند
چون شاید نزد یحیی روایت از محمد بن عبدالرحمن از جابر و نزد دیگری از ابن ثوبان از
ابوسلمه از ابوهریره و نزد شخصی دیگر از ابن ثوبان از رفاعه از ابوسعید نقل شده
باشد.
اختلاف بر سر اسم
ابورفاعه میباشد که آیا او نامش ابورافع یا ابن رفاعه یا ابومطیع است؟ این اختلاف
اسامی هم نمیتواند تأثیری در شناخت رفاعه و احوال او داشته باشد آنچه برای ما
اهمیت دارد اینست که احادیث جابر بن عبدالله (رضی الله عنه ) همه به طور صریح و
دقیق بر جواز عزل دلالت دارند.
امام شافعی (رحمه الله)
میفرماید : ما از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه وسلم ) روایات زیادی دربارهی جواز
عزل داریم و آنان مشکلی در آن ندیدهاند.
بیهقی میگوید : سعد
بن ابی وقّاص، ابو ایوّب انصاری، زید بن ثابت، ابن عبّاس و ... قائل به جواز عزل
بودهاند.
مذاهب مالکی، شافعی،
اهل کوفه (رأی) و جمهور علماء بر مباح بودن عزل تأکید دارند.
در جواب حدیث جدامه هم
گفته شده که حکم آن کراهت تنزیهی میباشد. بعضی هم حدیث را ضعیف شمرده و گفتهاند
چطور قابل تصوّر است که پیامبر (صلی الله علیه وسلم ) نظر یهود را تکذیب نماید امّا
خودش بعداً همان نظر را تأیید نماید و چنین کاری از ایشان محال است.
گروهی هم بر این باورند
که حدیث تکذیب یهود توسط پیامبر (صلی الله علیه وسلم ) مضطرب است و حدیث جدامه صحیح
میباشد. عدّهای هم درصدد جمع دو حدیث بوده و گفتهاند : یهودیان میگفتند که عزل
به طور کلّی مانع بارداریست و تکذیب پیامبر (صلی الله علیه وسلم ) شامل این قسمت
گفتهی آنان است. و استدلالشان هم اینست که پیامبر (صلی الله علیه وسلم ) فرمود :
«اگر خداوند بخواهد (نوزادی بیافریند تو نمیتوانی مانع آن شوی» و عبارت «عزل همان
زنده به گور کردن پنهان است» دالّ بر این معناست که هر چند عزل مثل ترکِ همبستری،
مانع کلّی بارداری نیست ولی در کم کردن احتمال آن تأثیر دارد.
گروهی هم هر دو حدیث را
صحیح دانسته امّا حدیث تحریم را ناسخِ حدیث إباحه میدانند (ابومحمد بن حزم) و
گفتهاند حدیث تحریم تعیین کنندهی حکم اصلی بعد از اطلاق إباحه میباشد. ولی
ادّعای نسخ که اینان بیان میدارند لازمهاش شناخت تاریخ ورود هر دو نصّ است و آیا
چنین دانشی در دست میباشد؟
عمر (رضی الله عنه ) و
علی (رضی الله عنه ) اتفاق نظر دارند که تا وقتیکه جنین مراحل هفتگانهی خلقت را طی
نکرده نمیتوان حکم به زنده به گور کردن آن داد. قاضی ابویعلی و دیگران با سند
معتبر از عبید بن رفاعه و او از پدرش روایت میکند : «علی و زبیر و سعد و عدّهای
دیگر از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه وسلم ) نزد عمر نشسته بودند که بحث عزل به
میان آمد. گفته شد که هیچ منعی ندارد. مردی گفت : یهود گمان میکنند که زنده بگور
کردن کوچکتر است. علی فرمود : چون مراحل هفتگانه را طی نکرده نمیتواند چنین باشد و
سپس مراحل را بیان کرد : تخم نشأت گرفته از گِل، مَنی، خون لخته، نرم گوشتی (شبیه
آدامس)، تشکیل استخوان، رویش گوشتی و جنین کامل.
عمر فرمود : «راست
گفتی، خداوند طول عُمرت دهد.»
و این دعای طول عُمر
نشان از همرأی بودن با وی میباشد.
امّا کسانیکه جواز آن
را موکول به اجازهی زن آزاد میدانند معتقدند که زن هم مثل مرد حقّی بر فرزند دارد
و به همین خاطر در شریعت اسلامی حقّ حِضانت به زن سزاوارترست. امّا کنیز چون حقّی
در سهم همبستری با مرد ندارد پس اجازهاش لازم نیست و اگر حقّی در این رابطه داشت
صاحبش به رعایت نوبتش مُکلَّف میشد. امّا در مورد همسر کنیز گفتهاند چون فرزند
دچار بردگی میشود شوهر میتواند بدون اجازهی زنش عزل نماید و اجازهی مالک کنیز
به این علّت شرط شده چون او هم حقّی در فرزند دارد و در اصل فرزندشان بردهی او
خواهد شد. پس مثل زن آزاد، مالِک کنیز هم حقوق خاصی دارد. و چون مَهر کنیز به مالکش
میرسد و مَهر زن آزاد به خود زن پس مثل زن آزاد، مالک کنیز هم باید اجازهاش لحاظ
شود.
روایت ابوطالب از امام
احمد در مورد همسر کنیز چنین است که : موقع ازدواج از صاحبش کسبِ اجازه شود چون
معمولاً صاحبان کنیزان خواهان فرزندانشان هستند و زن هم حقّ بچهدار شدن دارد. امّا
در مورد کنیز خودش نیازی به کسب اجازه نیست.
در روایات دیگر از امام
به نقل از صالح و ابن منصور و حنبل و ابوالحرث و فضل بن زیاد و مروزی چنین است که :
عزل از زن آزاد باید با اجازهی او باشد ولی کنیز نیازی به إذنش نیست. (کنیز خودش)
در روایتی هم از ابن هانی، ذکر شده : با وجود عزل هم امکان فرزند هست چنانکه شخصی
گفته است : همهی فرزندان من در حالت عزل متولد شدهاند. و در روایت مَروزی آمده
است که عزل از اُمّ وَلَد (کنیزی که از صاحبش فرزند دارد) به اختیار مالک است و اگر
کنیز بگوید : اجازهی عزل نداری فرقی نمیکند چون دارای چنین حقّی نیست.
هرچند دربارهی حکم عزل
زن آزاد و همسر کنیز اختلاف زیادی وجود دارد و در مورد کنیز هم از إباحه تا تحریم و
یا جواز با إذن و منع بدون رضایت وی فتوی داده شده امّا هیچکدام ربطی به کنترل
جمعیت ندارد. بلکه آنزمان انگیزههای متفاوت دیگری وجود داشته است. مثلاً ترس از
برده شدن فرزند به علّت تولد از همسر کنیز یا آزاد شدن کنیز (اُمّ ولد) به سبب
باردار شدن از صاحبش و از دست دادن حقّ مالکیت بر آن و هَدَر رفتن سرمایه که همهی
آنها در احادیث و روایات به طور مفصّل بیان شده است. در مورد همسر آزاد هم به
دلایلی چون ترس از بچّهی شیرخواره و یا عدم توان بارداری در زن به علّت بیماری و
یا ضعف که گاه موقّتی و گاهی هم همیشگی بوده و بسیاری دلایل دیگر که هیچکدام به
کنترل جمعیت مربوط نمیشوند.
واقعیت اینست که سلامتی
فطرت و ایمان خالص آن مردمان به خداوند و توکّل به او و علاقهی شدید به فرزند همه
عواملی بودند که آنان را از انجام کارهای غیرطبیعی باز میداشت و نسبت به آینده
امیدوار میکرد ترس از فقر و تنگدستی آنان را دچار گمان بد و حس بیچارگی نمیکرد و
به عبارت سادهتر تمسّک به دین و ایمان به روزی رسان بودن خداوند چنان در وجودشان
ریشه دوانده بود که اصلاً در فکر عزل به انگیزهی کنترل جمعیت نبودند و احادیث و
روایات هم هیچ جای شکّی در این باره نگذاشتهاند.
وصلی الله وسلم علی
نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.
وآخر دعوانا أن
الحمدلله رب العالیمن.
|