Thu, 10 Apr 2025پنجشنبه 21 فروردين 1404
 
كليپهاي صوتي و تصويري: 599
تعداد كل مقالات : 2523
تعداد كل بازديدها تاكنون : 9465910
 
 
 

پيامبر صلی الله علیه وسلم  فرمود: (أيما امرأة لم ينکحها الولي فنکاحها باطل، فنکاحها باطل، فنکاحها باطل، فإن أصابها فلها مهرها بما أصاب منها، فإن اشتجروا فالسلطان ولي من لا ولي له) «هر زني که ولي او را ازدواج ندهد ازدواجش باطل است، ازدواجش باطل است، ازدواجش باطل است، پس اگر شوهرش با او نزديکي کرد بايد مهريه‌اش را به سبب نزديکي با او پرداخت کند، و اگر با هم مشاجره کردند حاکم سرپرست کسي است که سرپرست ندارد».ابن ماجه (1879)

******************

ابن عمر رضی الله عنه گفت : (نهي النبي صلی الله علیه وسلم  أن يبيع بعضکم علي بيع بعض، و لايخطب الرجل علي خطبة أخيه حتي يترک الخاطب قبله، أو يأذن له الخاطب). «پيامبر صلی الله علیه وسلم  از اينکه بعضي از شما بر معامله ديگري وارد شود، و يا اينه از زني خواستگاري کند که قبلاً برادرش (شخص ديگري) از او خواستگاري کرده، نهي کرده است مگر اينکه خواستگار اول منصرف شود يا به او اجازه دهد».بخاری (5142)

******************

از مغير بن شعبه روايت است: نزد پيامبر  صلی الله علیه وسلم رفتم و با او درباره زني که قصد خواستگاريش داشتم صحبت کردم، پيامبر صلی الله علیه وسلم  فرمود : (إذهب فانظر إليها، فإنه أجدر أن يؤدم بينکما) «برو او را نگاه کن چون اين امر رابطه بين شما را پايدارتر مي‌کند».نسایی (69/6) و ترمذی (1093)

******************

پيامبر صلی الله علیه وسلم ‌فرمود :(إذا ألقي الله في قلب امري خطبة امرأة، فلابأس أن ينظر إليها) «اگر خداوند خواستگاري زني را به قلب کسي القا کرد، باکي نيست که به او نگاه کند».ابن ماجه (1864)

******************

پيامبر صلی الله علیه وسلم  فرمود : (تزوجوا الودود الولود فإني مکماثر بکم الأمم) «با زنان محبت‌گر و بچه‌‌زا ازدواج کنيد؛ چون من در ميان امت‌ها به کثرت شما افتخار مي‌کنم».ابوداود (2035)

******************

پيامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: (تنکح المرأة لأربع: لمالها، و لحسبها و لجمالها، و لدينها، فاظفر بذات الدين تربت يداک)«زن بخاطر چهار چيز براي ازدواج انتخاب مي‌شود : مال و دارائي، اصل و نسب، زيبائي و ديانت؛ پس زن ديندار را انتخاب کن، دستهايت خاک‌آلوده شود».متفق عليه: بخاری (5090)، مسلم (1466)

******************

مشاهده كل احاديث

 
 
 

اسلام - قرآن و تفسیر
نوار اسلام
سایت جامع فتاوای اهل سنت
مهتدین
عصر اسلام
دائرة المعارف شبکه اسلامی
اسلام تيوب
اخبار جهان اسلام
سایت بیداری
کتابخانه
پاسخ به شبهات دینی
اسلام هاوس

مهريه

سلسلة خانواده ي خوشبخت – مهريه


مهريه (يا صداق): حق مادي زن بر مردي است که بواسطه ي يک عقد ازدواج صحيح او را به نکاح خويش درمي آورد. نه پدر و نه حتي نزديک ترين کسان آن زن حق ندارند که بدون اجازه و رضايت زن چيزي از آن را براي خود بردارند. خداوند متعال مي فرمايد: {وآتوا النساء صدقاتهن نحلة} [نساء: 4] يعني: «و مهر زنان را به عنوان هديه‏اى از روى طيب خاطر به ايشان بدهيد.» بدين معني که مهريه ي زنان را که بر شما فرض است به آنان بدهيد. همچنين خداوند متعال مي فرمايد: {فانكحوهن بإذن أهلهن وآتوهن أجورهن بالمعروف} [نساء: 25] يعني: «پس آنان را با اجازه خانواده‏شان به همسرى [خود] درآوريد و مهرشان را به طور پسنديده به آنان بدهيد.» مهريه باعث شادي و آرامش دروني زن شده، از طرفي نشانه ي عشق و صداقت مرد و روحيه و شور و شوق همکاري و مشارکت در زندگي زناشويي است.


در شريعت اسلام نه حداقل و نه حداکثري براي مهريه وضع نشده است. معيار اندازه ي مهريه بنيه و توان مالي مرد مي باشد. بنابراين امکان دارد که مردي مهريه ي همسرش را يک (قنطار) رطل(93/44 کيلوگرم)  طلا معين سازد. شايد قرآن کريم به مباح بودن آن در اين آيه ي شريفه اشاره نموده باشد که مي فرمايد: {وإن أردتم استبدال زوج مكان زوج وآتيتم إحداهن قنطارًا فلا تأخذوا منه شيئًا أتأخذونه بهتانًا وإثمًا مبينًا} [نساء: 20] يعني: «و اگر خواستيد همسرى [ديگر] به جاى همسر [پيشين خود] ستانيد و به يكى از آنان قنطاري (مال فراوانى) داده باشيد چيزى از او پس مگيريد آيا مى‏خواهيد آن [مال] را به بهتان و گناه آشكار بگيريد.»


يک روز خليفه ي مسلمانان حضرت عمر -رضي الله عنه- در خطبه اي براي مردم بيان مي فرمود: "لا تزيدوا في مهور النساء على أربعين أوقية من فضة، فمن زاد أوقية جعلت الزيادة في بيت المال. فقالت امرأة: ما ذاك لك. قال: ولِمَ؟ فقالت: لأن الله تعالى يقول: {وآتيتم إحداهن قنطارًا} [نساء: 20] فقال عمر: اللهم عفوًا، كل الناس أفقه من عمر." يعني: «مهريه ي زنان را بيش تر از چهل اوقيه (هر اوقيه معادل هفت مثقال مي باشد) جواهر معين نسازيد، و هر کس اوقيه اي بر آن بيافزايد بايد مقدار اضاف را به بيت المال پر اخت نمايد. يک زن گفت: نمي تواني چنين بگويي. حضرت عمر گفت: براي چه؟ آن زن پاسخ دا: براي آنکه خداوند متعال فرموده است: {وآتيتم إحداهن قنطارًا} يعني: « و به يكى از آنان قنطاري (مال فراوانى) داده باشيد». حضرت عمر رضي الله عنه گفت: بارالها! از من درگذر، همه از عمر داناترند.» [ابويعلي]

 

با اينحال دين اسلام بر آسان گرفتن مهريه تأکيد نموده و خوش يمن ترين و بابرکت ترين زنان را کم مهريه ترين شان بر شمرده است. براي زن يا ولي او زيبنده نيست که مهريه ي سنگيني براي خواستگار تعيين نمايند که از او عهده ي پرداخت آن برنيايد. در عوض شرع راستين اسلام به سهل گيري در تعيين مهريه رهنمون گشته است تا جوانان را ازدواج ترغيب شده و جرأت اقدام به آن را بيابند و در نتيجه عفت پيشه نموده و زنان مسلمان نيز پاکدامن بمانند، نيز براي پيدايش خانواده که اسا يک جامعه مي باشد. بالا بردن مهريه ها عواقب وخيمي را بدنبال دارد؛ از جمله افزايش تعداد دوشيزگان سالخورده و محروميت آنان از ازدواج، از بين رفتن شانس جوانان براي ازدواج و در نتيجه موجب متلاشي شدن بنيان هاي اخلاقي جامعه و گسترش فساد و فحشا در آن مي گردد.


حضرت عمر بن خطاب -رضي الله عنه-  پيوسته به کاستن مهريه ها سفارش نموده و مي فرمود: "لا تغالوا في صداق النساء، فإنها لو كانت مكرمة في الدنيا، أو تقوى عند الله، كان أولاكم وأحقكم بها محمد صلى الله عليه وسلم. ما أصْدَقَ امرأة من نسائه، ولا أُصْدِقَتْ امرأة من بناته أكثر من اثنتي عشرة أوقية." يعني: «در مهريه ي زنان زياده روي نکيند. که اگر اين عمل در دنيا باعث افزودن ارزش و کرامت تقواي الهي مي گشت، از همه شما سزاوارتر و شايسته تر بدان محمد صلي الله عليه و سلم بود که نه براي زنان و نه دختران خويش مهريه اي بيش از بيست اوقيه تعيين ننمود. » [ابن ماجه]


پيامبر خدا صلى الله عليه و سلم نيز بر کم بودن مهريه ها تأکيد مي فرمود. مهريه ي زني را تنها بر آنچه مرد از قرآن حفظ داشت معين نمود. به اين ترتيب که يک روز زني نزد رسول الله صلي الله عليه و سلم آمده و گفت: يا رسول الله، من خودم را به تو هبه نمودم. آن حضرت صلي الله عليه و سلم مدت زيادي مکث فرموده و چيزي نگفتند. مردي بر خاست و گفت: يا رسول الله، چنانچه شما نيازي به او نداريد، او را به ازدواج من درآوريد. پيامبر صلى الله عليه و سلم فرمود: (هل عندك من شيء تُصْدقُهَا إياه؟) يعني: «آيا چيزي داري که به عنوان مهريه بدهي؟» گفت: چيزي جز همين ازار(لنگ يا چادر) ندارم. پيامبر صلى الله عليه و سلم فرمود: (إن أعطيتها إزارك جلست لا إزار لك، فالتمس شيئًا) يعني: «اگر ازارت را به او دهي، بدون ازار خواهي نشست. بگرد چيز ديگري پيدا کن.» گفت: چيزي نمي يابم. فرمود: (التمس ولو خاتمًا من حديد) يعني: «ولو انگشتري آهني را هم که باشد، جستجو نما.» آن مرد به دنبال آن گشت و چيزي نيافت. پيامبر صلى الله عليه و سلم به او فرمود: (هل معك من القرآن شيء؟) يعني: «آيا چيزي از قرآن از حفظ داري؟» پاسخ داد: آري. فلان سوره و فلان سوره و فلان سوره. يک يک سوره ها را نام برد. پيامبر صلى الله عليه و سلم فرمود:(قد زوجتكما بما معك من القرآن) يعني: «شما دوتا را به آنچه قرآن را ازبر داري به ازدواج هم درآوردم.» [متفق عليه]


از زنان کساني بوده اند که تنها به اسلام شوهرشان به عنوان مهريه اکتفا نموده اند. از حضرت انس -رضي الله عنه- روايت شده که ابوطلحه به خواستگاري ام سليم -رضي الله عنها- رفت و ام سليم گفت: قسم به خدا که چون تويي را نمي توان رد کرد. ليکن تو کافري و من مسلمان و براي من جايز نيست که با تو ازدواج نمايم. چنانچه اسلام را بپذيري همان مهريه ي من باشد و چيز ديگري از تو نمي خواهم. او نيز اسلام آورد و همان اسلام او مهريه ي ام سليم قرارگرفت.


مهريه احکامي دارد که بر اساس زمان نزديکي با عروس و تعيين و بيان مهريه ي زن فرق مي کند، و به قرار زير مي باشد:


1- مهريه ي تعيين شده با نزديکي شرعي مرد با همسرش بر او واجب مي شود، خداوند متعال مي فرمايد: {وإن أردتم استبدال زوج مكان زوج وآتيتم إحداهن قنطارًا فلا تأخذوا منه شيئًا أتأخذونه بهتانًا وإثمًا مبينًا. وكيف تأخذونه وقد أفضى بعضكم إلى بعض وأخذن منكم ميثاقًا غليظًا} [نساء: 20-21] يعني: «و اگر خواستيد همسرى [ديگر] به جاى همسر [پيشين خود] ستانيد و به يكى از آنان قنطاري (مال فراوانى) داده باشيد چيزى از او پس مگيريد آيا مى‏خواهيد آن [مال] را به بهتان و گناه آشكار بگيريد، و چگونه آن [مهر] را مى‏ستانيد با آنكه از يكديگر كام گرفته‏ايد و آنان از شما پيمانى استوار گرفته‏اند.»


چنانچه شوهر قبل از نزديکي کردن فوت نمايد، و قبلاً بر روي مهريه اتفاق نظر پيدا کرده اند، باز هم مهريه ي تعيين شده بر مرد واجب مي آيد. در حالتي که مرد با زن نزديکي نموده و سپس به هر دليلي عقد ازدواج آن ها باطل گردد، پرداخت تمام مهريه بر مرد واجب مي شود. بصرة بن اكثم دوشيزه اي را نکاح کرد ولي فهميد که او آبستن است. موضوع را به پيامبر صلى الله عليه و سلم اطلاع داد، آن حضرت صلي الله عليه و سلم به او فرمود: (لها الصداق بما استحلْلت من فرجها) يعني: «مهريه حق اوست بخاطر آنکه شرمگاهش را بر خويش حلال کردي.»، سپس ميان آن دو جدايي افکند. [ابوداود]


2- چنانچه مردي زني را عقد نموده و مهريه اش را مشخص کند ولي پيش از آنکه با وي نزديکي نمايد او را طلاق دهد، نصف مهريه اش براي او لازم مي شود. گرچه براي هر مرد و زني مستحب است که به خاطر ارتباط و عاطفه اي که ميانشان بوده است از همه يا بخشي از حق خويش بگذرند. خداوند متعال مى فرمايد: {وإن طلقتموهن من قبل أن تمسوهن وقد فرضتم لهن فريضة فنصف ما فرضتم إلا أن يعفون أو يعفو الذي بيده عقدة النكاح وإن تعفوا أقرب للتقوى ولا تنسوا الفضل بينكم إن الله بما تعملون بصير} [بقره: 237] يعني: «و اگر پيش از آنكه با آنان نزديكى كنيد طلاقشان گفتيد در حالى كه براى آنان مهرى معين كرده‏ايد پس نصف آنچه را تعيين نموده‏ايد [به آنان بدهيد] مگر اينكه آنان (يعني زنان) خود ببخشند يا كسى كه پيوند نكاح به دست اوست (يعني شوهر) ببخشد و گذشت كردن شما به تقوا نزديكتر است و در ميان يكديگر بزرگوارى را فراموش مكنيد زيرا خداوند به آنچه انجام مى‏دهيد بيناست.»


3- اما چنانچه مردي زني را عقد نموده و قبل از نزديکي با او طلاقش دهد و مهريه اي برايش مشخص ننموده باشد، دادن مهريه بر او واجب نمي گردد بلکه بر او لازم است که در عوض آن و براي تسکين درد جدايي اش او را بهره اي (متعه) از مالش بدهد. خداوند متعال مى فرمايد: {لا جناح عليكم إن طلقتم النساء ما لم تمسوهن أو تفرضوا لهن فريضة ومتعوهن على الموسع قدره وعلى المقتر قدره متاعًا بالمعروف حقًا على المحسنين} [بقره: 236] يعني: «اگر زنان را مادامى كه با آنان نزديكى نكرده و بر ايشان مهرى [نيز] معين نكرده‏ايد طلاق گوييد بر شما گناهى نيست و آنان را به طور پسنديده به نوعى بهره‏مند كنيد توانگر به اندازه [توان] خود و تنگدست به اندازه [وسع] خود [اين كارى است] شايسته نيكوكاران.»

متعه (بهره): حد معيني براي اين متعه وجود نداشته و به فقر يا غناي مرد بستگي دارد.


4- اگر مردي با همسرش نزديکي نموده و ميزان مشخصي براي مهريه تعيين نکرده باشد، براي زن مهر مثل واجب مي گردد و آن برابر مهريه ي ديگر زن هاي مانند وي مي باشد.
اگر مردي زني را عقد کرد ولي با او نزديکي ننموده باشد و بر ميزان مهريه توافقي صورت نگرفته باشد، و آنگاه فوت نمايد، مهر مثل و ميراث براي زن واجب شده و مهر مثل در مذهب حنفي و شافعي بر اساس آنچه در خانواده ي پدري زن به زنان فاميل، از قبيل خواهر يا عمه ي وي، مي دهند تعيين مي شود و البته با رعايت مطابقت ظاهري و زيبايي، بکارت، سطح تحصيلات، اخلاق و دينداري آن ها و ساير خصوصياتي که در کل در مورد زنان مدنظر مي باشد. در مذهب مالکي: مطابقت خصوصيات اگرچه با زنان غير فاميل.  در مذهب امام احمد دو روايت وجود دارد: نخست به اعتبار خانواده ي در ي و دوم بر اساس اعتبار دادن به خانواده ي مادري زن در اين زمينه.


5- چنانچه در عقد ازدواج چنين شرط گذاشته شود که مهريه اي در کار نباشد، عقد واقع شده و شرط باطل مي گردد و زن همچنان حق مهريه ي امثال خويش را خواهد داشت و جمهور علما همين رأي را دارند.


6- در صورتيکه زن مهريه اش را به او ببخشد يا خود زن، بواسطه ي عيب و ايرادي که مانع از بهره بردن از وي شود، باعث جدايي گردد آنگاه مهريه از او ساقط مي شود.


7- زن حق دارد پيشاپيش و هنگام عقد نکاح يا بعد از آن درخواست مهريه اش را نموده يا بخشي را بستاند و بقيه را بعداً بگيرد. شوهر بايد بداند که مهريه ديني بر عهده ي اوست و شايسته است که آن را به محض استطاعت پرداخت کند و در هرکدام از مواقع فوت يا طلاق پرداخت آن واجب مي شود.


حلقه ي نامزدي:

بسيار ديده مي شود که خواستگار در حضور خانواده و نزديکان، خود حلقه ي نامزدي را وارد انگشت عروس مي کند، حال آنکه اين کار غير شرعي مي باشد، چه مراسم عقد شرعى صورت بگيرد و چه صورت نگيرد كه در اينصورت محرمش نيز بشمار نميرود، و در اسلام چيزى بنام حلقه نامزدى وجود ندارد بلكه اين عادت از كفار گرفته شده است كه بايد ترك شود.


جهيزيه و اثاث منزل:

مرد خودش مسئول تهيه ي منزل و فراهم ساختن اسباب و اثاثيه ي مناسب براي آن بوده و خانواده ي زن نيز بهتر است مرد را در به دوش گرفتن برخي خرجي ها ياري دهند، ليکن اين کار بر آن ها لازم و واجب نبوده و انجام آن تنها بر اساس عشق و علاقه ي آنان نسبت به او و ايجاد پيوند دوستي با وي مي باشد. از حضرت علي -رضي اللَّه عنه-  روايت شده که مي فرمايد: (جهَّز رسول الله صلى الله عليه وسلم فاطمة في خميل (ثوب له وبر؛ كالقطيفة)، وقِرْبَة، ووسادة حَشْوُها إذْخَر (نبات طيِّب الرائحة)._ يعني: «رسول الله صلي الله عليه و سلم با فاطمه يک قطيفه (يک نوع چادر)، يک مشک(آب) و يک بالش که پر از الياف کوم(نوعي گياه خوشبو) بود، جهيزيه همراه ساخت.» [نسائي]


گاهي هم شوهر مهريه را به خانواده ي عروس مي دهد تا آنان به تجهيز و مهيا ساختن منزل او به اسباب و لوازم خانگي با اين مهريه و مقداري از پول خودشان بپردازند و در اين حالت اسباب و جهاز منزل از آن خود زن بوده و شوهر با اجازه ي وي مي تواند از آن ها استفاده نمايد. اما چنانچه شوهر مهريه ي عروس را بپردازد و خود اقدام به آماده ساختن اسباب و لوازم منزل نمايد، اين اسباب و لوازم از آن وي خواهند بود و اگر هم هر دوي آنان در تهيه ي آن مشارکت نموده باشند، آنگاه هر دو به ميزان مشارکتي که در فراهم ساختن آن اثاثيه داشته اند در تملک آن ها شريک مي باشند.


در بعضي جوامع مرد با ولي زن بر سر تهيه ي اثاثيه ي منزل به شرط نپرداختن مهريه به زن در برابر آن جهيزيه توافق مي نمايند. مانند اينست که او مهريه را به صورت اسباب و لوازم خانگي به عروس مي دهد که در اين حالت اسباب منزل جزو دارائي هاي و به جاي مهريه ي وي  زن محسوب مي شود. گاهي نيز مسئوليت هاي به عهده گرفتن مخارج در هنگام ازدواج را بين دو طرف تقسيم مي کنند که اين وظيفه بر عهده ي زن نبوده و بر او لازم نيست ليکن در صورت توافق طرفين ايرادي ندارد.

 

ترجمه: مسعود

مصدر: سايت نوار اسلام

IslamTape.Com

 


بازگشت به ابتدا

بازگشت به نتايج قبل

 

ارسال مقاله به دوستان

چاپ مقاله

 

     

  معرفي سايت به دوستان  |   درباره ما   |  تماس با ما

All Rights Reserved For BlestFamily.com © 2010

كليه حقوق مادي و معنوي سايت محفوظ است.