Thu, 10 Apr 2025پنجشنبه 21 فروردين 1404
 
كليپهاي صوتي و تصويري: 599
تعداد كل مقالات : 2523
تعداد كل بازديدها تاكنون : 9465953
 
 
 

پيامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: (إذا دعا الرجل امرأته إلي فراشه فلم تأته فبات غضبان عليها لعنتها الملائکة حتي تصبح) «هرگاه مرد از همسرش خواست تا در بسترش حاضر شود و همسرش امتناع ورزيد و شوهرش از او خشمگين شد، ملائکه تا صبح او را لعنت مي‌کنند». متفق عليه : بخاری (5194)، مسلم (1436) و در حديثي ديگر مي‌فرمايد : (إذا دعا الرجل زوجته لحاجته فلتأته و إن کانت علي التنور) «هرگاه مرد همسرش را براي نيازش فرا خواند، بايد نزد او برود اگرچه بر تنور باشد (مشغول پخت و پز باشد)». ترمذی (1170)

******************

پيامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: (لايحل للمرأة أن تصوم و زوجها شاهد إلا بإذنه) «جايز نيست که زن در حضور شوهرش روزه بگيرد مگر به اجازه او».بخاری (5195)

******************

پيامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: (ولاتنفق امرأة شيئا من بيت زوجها، إلا بإذن زوجها، قيل و لا الطعام؟ قال : ذلک أفضل أموالنا) «زن نبايد از مال شوهرش مصرف کند، مگر اينکه شوهرش به او اجازه دهد، گفته شد حتي غذا؟ فرمود : آن بهترين اموالمان است».[صحیح ابن ماجه 1875]

******************

پيامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: (فحقکم عليهن ألا يوطئن فرشکم من تکرهون، و لايأذن في بيوتکم لمن تکرهون) «حق شما بر زنانتان اين است که ناموستان را حفظ کنند و کسي را که دوست نداريد به خانه‌هايتان راه ندهند»

******************

پيامبر صلی الله علیه وسلم  فرمود : (خير النساء من تسرک إذا أبصرت، و تعطيک إذا أمرت، و تحفظ غيبتک في نفسها و مالک) «بهترين زنان زني است که وقتي به او نگاه مي‌کني، تو را خوشحال ووقتي که به او امر مي‌کني تو را اطاعت کند و در غياب تو حافظ خود و مال شما باشد». [صحیح ابن ماجه 3299].

******************

پيامبر صلی الله علیه وسلم مي‌فرمايد : (والمرأة راعية في بيت زوجها و مسئولة عن رعيتها) «وزن در خانه شوهرش نگهدار و در برابر زيردستانش مسئول است». متفق عليه : بخاری (893)، مسلم (1829).

******************

مشاهده كل احاديث

 
 
 

اسلام - قرآن و تفسیر
نوار اسلام
سایت جامع فتاوای اهل سنت
مهتدین
عصر اسلام
دائرة المعارف شبکه اسلامی
اسلام تيوب
اخبار جهان اسلام
سایت بیداری
کتابخانه
پاسخ به شبهات دینی
اسلام هاوس

خانه هاي موفق

سلسلة خانواده ي خوشبخت – خانه هاي موفق

 
نمونه هاي جاوداني از خانه و خانواده هاي مسلمان و موفق هستند که حيات و زندگاني سعادتمند و آرامي در آن موج مي زند... آن ها خانه هايي هستند که بر تقواي و طاعت خداوند متعال بنا گشته و بر ارکان و پايه هاي صحيحي از انتخاب نيکو، تربيت فرزندان پايه ريزي شده است و در آن هرکس مي داند چه بر عهده دارد و آن را به جا مي آورد و چه حقوقي را دارد و آن ها را مي گيرد يا از آن ها درمي گذرد. تعدادي از اين خانه هاي نيکو در اين جا ذکر شده اند:

1- بيت نبوي:

پيامبر صلى الله عليه و سلم حضرت خديجه -رضي الله عنها- را که پنجاه سال سن داشت به نکاح خويش درآورد و با او زندگي سعادتمند و آرامي را سپري نمود. پيامبر صلي الله عليه و سلم حتي پس از وفات حضرت خديجه او را در دل مي خواست و بر عهد و پيمان خويش با وي مي ماند تا روزي که خود نيز از دنيا رحلت نمود. حضرت خديجه رضي الله عنها بهترين نمونه ي يک زن مسلمان و درستکار بود که بهتر از هر زن ديگري به شوهرش خدمت نموده و ياري رسانيده است.


از جمله هنگامي که پيامبر خدا صلى الله عليه و سلم پيش از بعثت چندين سال در ماه رمضان براي تأمل و تدبر در مورد جهان هستي خلوت مي گزيد، حضرت خديجه رضي الله عنها هرگز از دوري و هجران او بي تابي نمي کرد، بلکه آن را با کمال ميل مي پذيرفت و براي آن حضرت صلي الله عليه و سلم آب و غذا به غار مي برد.

 آن زمان که بر پيامبر صلي الله عليه وسلم وحي نازل شد به سوي حضرت  خديجه رضي الله عنها شتافت، در حاليکه مي فرمود: (زملوني، زملوني) يعني: «مرابپوشانيد، مرا بپوشانيد!» و تمام بدنش مي لرزيد. او نيز آن حضرت صلي الله عليه و سلم را پوشانيده و به او رسيدگي نمود تا آنگاه که لرزشش فروکش نمود. سپس برايش تعريف کرد که چه اتفاقي افتاده است، و چنين فرمود که من نسبت به جان خود، احساس خطر مي كنم. حضرت خديجه رضي الله عنها او را آرام ساخت و تمام تلاشش را بکار بست تا از رنج و دشواري وي بکاهد. او تمام نيرويش را جمع نمود و گفت: خداوند هرگز تو را ضايع و نابود نخواهد كرد، زيرا شما پاي بند صله رحم هستي، مستمندان را كمك مي كني، از مهمانان پذيرايي مي نمايي و در راه حق، مشكلات را تحمل مي كني. [بخاري]

خديجه رضي الله عنها به همين مقدار اکتفا ننموده و براي آرام کردن او به تحقيق و جستجوي توضيح و تفسير ماجرا شتافت و جريان را براي پسرعمويش ورقة بن نوفل  که يک راهب و عابد مسيحي بود عرضه کرد و گفت: پسرعمو! از برادرزاده ات بشنو. وقتي ماجرا را براي او تعريف کرد ورقة او را باخبر ساخت که او همان کسي است که پيش تر بر موسي و عيسي وحي فرومي آورد و به پيغمبري آن حضرت صلي الله عليه و سلم مژده داد.

خديجه -رضي الله عنها- نخستين کسي بود که به دعوت شوهرش حضرت مصطفى صلى الله عليه و سلم ايمان آورد. خديجه رضي الله عنها درد و رنجي را که آنحضرت صلي الله عليه و سلم از مردم مي ديد تسکين مي داد و تصديق و پشتيباني خويش را از او دريغ نمي کرد و به او يادآوري مي کرد که خداوند يار و مددکار اوست. حضرت پيامبر صلى الله عليه و سلم را قوت قلب داده و همراهي مي نمود، و از درد هايش مي کاست و تا سال سوم قبل از هجرت که دار فاني را وداع گفت با تمام مال و توان خويش او را حمايت مي کرد.

 يکي از مهم ترين مواردي که درباره ي حضرت خديجه رضي الله عنها ياد مي شود ايستادگي او، در سال هايي که قريش پيامبر صلي الله عليه و سلم و يارانش را تحت آزار و اذيت قرارداده و آنان را مورد تحريم قرار داده بودند، است که او در اين شرايط دشوار يار و غم خوار شوهرش بود و چنانچه مي خواست به راحتي مي توانست خود از آن حصار خارج شود؛ چرا که حضرت خديجه رضي الله عنها بانويي صاحب نفوذ بوده و از درجه و موقعيت اجتماعي بالايي برخوردار بود و درصورت انجام اينکار هم، عذر موجهي داشت، زيرا سن و سال زيادي از او مي گذشت.

پيامبر خدا صلى الله عليه و سلم خديجه -رضي الله عنها- را بسيار دوست مي داشت و اين دوستي و محبت وي حتي تا پس از وفات وي نيز ادامه مي يافت، چنانکه بسيار از وي ياد مي کرد و نزديکان او را مورد احترام و تقدير قرار مي داد و با دوستان وي نيک رفتار مي کرد.

يک روز آنحضرت صلى الله عليه و سلم نزد حضرت عايشه رضي الله عنها از او ياد کرد و حضرت عايشه رضي الله عنها بر سر غيرت آمد و گفت: مگر جز پيرزني بود که خداوند آن را برايت با کسي بهتر از او معاوضه نمود؟ پيامبر صلى الله عليه و سلم ناراحت شد و فرمود: (لا والله ما أبدلني خيرًا منها، آمنت بي حين كفر الناس، وصدقتني إذ كذبني الناس، وواستني بمالها إذ حرمني الناس، ورزقني منها الولد دون غيرها من النساء) يعني: « قسم به خدا که خداوند بهتر از اويي را به من ارزاني نداشته است؛ او آنگاه که مردم کفر ورزيدند به من ايمان آورد، وقتي سخنانم را دروغ پنداشتند مرا باور کرد، با مال و ثروت خود مرا ياري داد وقتي ديگران آن را از من دور داشتند، و خداوند در ميان ديگر زنان تنها از او مرا فرزند عطا فرموده است.» حضرت عايشه -رضي الله عنها- با خود گفت: بعد از اين ديگر هرگز از او ياد نخواهم کرد. [احمد]

 اينگونه بود که حضرت خديجه رضي الله عنها لياقت رضايت پروردگارش را از خويش کسب نمود همانطور که پيامبر صلى الله عليه و سلم از او راضي بود و به بهترين پاداش ها دست يافت.


از ابوهريره -رضي الله عنه- روايت شده که مي گويد: جبريل نزد پيامبر صلى الله عليه و سلم آمد و گفت: اي رسول خدا! او خديجه است كه با ظرفي از خورش يا غذا و يا آب مي آيد. پس هنگامي كه نزد تو آمد، از طرف پرودگارش و از طرف من به او سلام برسان و او را به خانه اي در بهشت بشارت بده كه از مرواريد ميان تهي، ساخته شده است و هيچگونه خستگي و سر و صدايي در آن، وجود ندارد._[متفق عليه]

اين نشانگر شأن و منزلت هر زن مسلماني است که درپي سعادت و آسايش شوهر خود و کاستن از درد و رنج هاي وي باشد تا او را راضي نموده و رضايت خداوند عزوجل را کسب کند. تمام همسران آنحضرت صلي الله عليه وسلم مانند حضرت خديجه -رضي الله عنها- بودند. پيامبر صلى الله عليه و سلم نيز با همسرانش نيک رفتار بود و با همه ي آنان با محبت و صميميت برخورد مي نمود، آهسته و بردبار بود و جز براي ضرورت سخن نمي گفت، عادل بود و يکي از همسران را بر ديگر در نفقه و خرج و مخارج برتري نمي داد، مژده بخش بود و نه بيزارکننده و هميشه اگر بين دو چيز حق انتخاب داشت، آسان ترين آن ها را چنانچه ناروا نمي بود برمي گزيد.

رسول خدا صلى الله عليه و سلم هرگز از هيچ غذايي عيب نمي گرفت، اگر دوست داشت مي خورد و اگر دوست نداشت آن را نمي خورد. معمولاً نان و روغن ميل مي نمود و اگر چيزي براي خوردن نمي يافت، مي گفت: من روزه ام. در خدمت اهل و عيالش بود؛ شير گوسفندان را مي دوشيد، نعلينش را وصله مي زد، لباس را پينه مي دوخت، خانه را مي روفت و کالاي خود را از بازار به خانه حمل مي کرد، و در کل نمونه اي کامل از يک مرد مسلمان در برخورد با همسرش بود.

 همسران رسول خدا صلى الله عليه و سلم زناني عابد و فرمانبردار بودند که سختي هاي روزگار و رنج هاي دعوت ديني را با آنحضرت صلي الله عليه و سلم تحمل نموده و زندگي شان چنان بود که با مقدار غذايي که گرسنگي را برطرف کند و آن ها را زنده نگه دارد مي ساختند. يکبار به فقر و تنگدستي خويش و اينکه آنان همسران رهبر و سرور اين امت صلى الله عليه و سلم بودند نظري افکنده و دلهايشان هواي کمي رفاه و راحتي کرد. وقتي که پيامبر صلى الله عليه و سلم از موضوع آن ها آگاه شد يک ماه از آنان کناره گيري کرد؛ تا آنکه خداوند متعال آياتي را درباره ي ايشان نازل فرمود.

خداوند متعال در قرآن کريم مي فرمايد: {يا أيها النبي قل لأزواجك إن كنتن تردن الحياة الدنيا وزينتها فتعالين أمتعكن وأسرحكن سراحًا جميلاً. وإن كنتن تردن الله ورسوله والدار الآخرة فإن الله أعد للمحسنات منكن أجرًا عظيمًا} [احزاب: 28-29]

 يعني: «اى پيامبر به همسرانت بگو اگر خواهان زندگى دنيا و زينت آن هستيد بياييد تا مهرتان را بدهم و [خوش و] خرم شما را رها كنم. و اگر خواستار خدا و فرستاده وى و سراى آخرتيد پس به راستى خدا براى نيكوكاران شما پاداش بزرگى آماده گردانيده است.» رسول الله صلى الله عليه و سلم آنان را ماندن در حالتي که در آن بودند و پاداش آن بهشت مي باشد و طلاق مخير ساخت ولي همگي خدا و رسول او و آخرت را برگزيدند... به اين ترتيب بازايستادن در برابر اوامر و نواهي خداوند متعال به زندگي زوجين سعادت و آرامش و اطمينان مي بخشد و هدف اصلي همانا رضايت خدا و رسولش مي باشد.


2- خانه ي على و فاطمه -رضي الله عنهما-:

حضرت علي بن ابي طالب رضي الله عنه براي خواستگاري حضرت فاطمه رضي الله عنها محبوب ترين دختران پيامبر صلى الله عليه و سلم نزد ايشان رفت. حضرت علي رضي الله عنه تنگدست بود و مال و ثروتي نداشت که زنان بدان رغبتي نشان دهند، ولي از لحاظ ايمان و تقوا و جهاد در راه خدا بسيار ثروتمند بود. رسول خدا صلى الله عليه و سلم دخترش فاطمه را از علاقه ي علي براي ازدواج وي باخبر نمود و حضرت فاطمه رضي الله عنها به نشانه ي رضايت و قبول سکوت اختيار نمود. پيامبر صلى الله عليه و سلم نيز او را به ازدواج حضرت علي رضي الله عنه درآورد و مهريه ي دخترش زره علي -رضي الله عنهما- بود و حضرت علي رضي الله عنه به جز آن زره چيز ديگري نداشت، آن را هم پيامبر صلى الله عليه و سلم قبلاً به او هديه کرده بود.

حضرت حمزه -رضي الله عنه- در تهيه ي مخارج اين ازدواج مبارك سهمي به عهده گرفت و در شب عروسي گوسفدي را ذبح نموده و وليمه ي عروسي را مهيا ساخت و صحابه را به آن دعوت نمود. سپس پيامبر صلى الله عليه و سلم برايشان بهترين دعايي را خواند که مي شود در مبارکباد شب عروسي براي عروس و داماد خواند، و فرمود: (بارك الله لك، وبارك عليك، وجمع بينكما في خير) يعني: « خداوند بر تو برکت دهد و بر تو برکت دهد و به خير و نيکي پيوندتان دهد.» [ابوداود]

 

حضرت فاطمه رضي الله عنها به شوهرش حضرت علي -رضي الله عنهما- خدمت مي کرد و کارهاي خانه را به عهده داشت. وقتي مشقت هاي زندگي شدت گرفت دلش مي خواست کنيزي را براي کمک در کارهايش داشته باشد، ولي حضرت علي رضي الله عنه تنگدست بود و توان خريد خدکتکار يا اجاره ي آن را نداشت، بنابراين از پيامبر صلى الله عليه و سلم خواست تا خدمتکاري را به آنان بدهد. آنحضرت صلي الله عليه و سلم آنان را به بهترين توشه ها رهنمون ساخت و فرمود: (ألا أخبركما بخير مما سألتماني؟) يعني: «آيا شما را از چيزي بهتر از آنچه از من درخواست مي کنيد راهنمايي نکنم؟» گفتند: بلى يا رسول الله! آنحضرت صلى الله عليه و سلم فرمود: (كلمات علمنيهن جبريل: تسبحان دبر كل صلاة عشرًا، وتحمدان عشرًا، وتكبران عشرًا، وإذا أويتما إلى فراشكما: تسبحان ثلاثًا وثلاثين، وتحمدان ثلاثًا وثلاثين، وتكبران ثلاثًا وثلاثين) يعني: «کلماتي است که جبرئيل به من آموخت: پس از هر نماز ده بار سبحان الله، ده بار الحمدلله و ده بار الله اکبر بگوييد و زماني که به بستر رفتيد؛ سي و سه بار سبحان الله، سي و سه بار الحمدلله و سي و سه بار الله اکبر بگوييد.» [متفق عليه]

 

علي -رضي الله عنه- کارهاي خانه را ميان مادرش فاطمه بنت اسد، و همسرش فاطمه بنت رسول الله -رضوان الله عليهما- تقسيم مي نمود و به مادرش مي گفت: فاطمه دختررسول الله اينکه آب بياورد و دنبال احتياجات منزل برود و کارهاي داخل منزل، آسياب کردن و خمير گرفتن، براي تو باشد. يک روز ميان علي و فاطمه -رضي الله عنهما- اختلافي پيش آمد و هنگامي که پيامبر صلى الله عليه و سلم به ديدار آنان رفت، فاطمه برخلاف هميشه ناخرسند يافت. از او علت را پرسيد و او نيز جريان را بازگو نمود.

در آن هنگام حضرت علي رضي الله عنه بيرون از خانه بود. پيامبر صلي الله عليه و سلم پيش او رفت و او را ديد که در مسجد و بر خاک خوابيده است، به شوخي به او گفت: (قم يا أبا تراب) ِيعني: «برخيز اي ابوتراب(پدر خاک)» _[طبراني]

 و با او مزاح نمود و صفاي زندگي مشترکشان را با پيچيده تر کردن مشکل مکدر ننمود و درعوض حضرت علي را  براي تداوم زندگي مشترک و حل مشکل في مابين بدست خود آن ها به خانه اش برد. خداوند متعال به آن ها فرزنداني نيکوکار عطا فرمود، حضرت فاطمه ي زهرا رضي الله عنها صاحب حسن و حسين، ام كلثوم، و زينب و چندي ديگر از فرزندان شده و ذريه ي بسيار نيکو و شريف به بار آرود.


3- عثمان بن عفان و نائله -رضي الله عنهما-:

در شب زفاف پدر نائله به او سفارش نمود که: دخترکم، تو پيش زناني از قريش مي روي که توان استفاده از عطر خوشبويي بيشتري از تو را دارند، ولي از من دو چيز را به ياد داشته باش: سرمه بکش و با آب خود را خوشبو و پاک نگه دار، تا بويي نيکو داشته باشي. وقتي در شب عروسي بر حضرت عثمان رضي الله عنه وارد شد، حضرت عثمان رضي الله عنه پهلوي او نشست و دستي بر سرش کشيد و دعاي برکت را خواند.

عثمان -رضي الله عنه- اهل روزه و نماز شب بسيار و غذا دادن به مسکينان بود و نائله نيز زني صابر و شکيبا بود و او را به راستي و باور و يقين درست ياري مي داد. وقتي که شورشيان، بر اثر مکر و حيله ي عبدالله بن سبأ يهودي که خود را مسلمان نشان مي دادند، سر به شورش عليه حضرت عثمان -رضي الله عنه- برداشتند و خانه اش را محاصره کرده و درصدد قتل ايشان بودند، همسرش همراه وي ايستادگي شگرفي داشت؛ آنگاه که به داخل خانه ي ايشان هجوم آوردند، خود را بر روي همسرش انداخت تا ضربات شمشير بر وي فرود آيند، يکي از آنان ضربه ي شمشيري را بر سرين وي وارد آورد، نائله گفت: گواهي مي دهم که تو فاسقي بيش نيستي که براي خدا و رسولش خشم نگرفته اي. و اندکي از حضرت عثمان رضي الله عنه کنار افتاد و آن مرد با شمشيرش به سوي وي حمله ور شد، نائله دستش را پيش کشيد تا از شوهرش دفاع کند و شمشير دو انگشت وي را قطع کرد. بعد از شهادت حضرت عثمان -رضي الله عنه- مردان زيادي براي خواستگاري نائله -رضي الله عنها- رفتند ولي او همه ي آن ها را به خاطر وفايي که به حضرت عثمان رضي الله عنه داشت، رد مي نمود.


4- زبـير و أسماء دختر ابوبكر -رضي الله عنهم-:

اسماء درباره ي ازدواجش با حضرت زبير رضي الله عنه چنين مي گويد: زبير درحالي مرا تزويج نمود که بر روي زمين جز اسبش هيچ مال و منالي نداشت. من به اسب هايش علف مي دادم، کارهاي سختش را به عهده گرفته و مسئوليت بسياري از کارهايش به عهده ي من بود، هسته ها را آرد مي کردم، آب مي آوردم، خمير مي گرفتم ولي در پختن نان زياد مهارت نداشتم و زنان همسايه ي انصار من برايم نان مي پختند و زنان صميمي بودند و هسته ها را از زميني که پيامبر رسول الله صلى الله عليه و سلم به وي بخشيده بود بر روي سرم حمل مي کردم... [مسلم]


حضرت زبير در مورد خانواده اش بسيار غيرتي بود، همسرش نيز او را ارج مي نهاد. حضرت اسماء از ابتداي زندگي خود با حضرت زبير رضي الله عنهما مي کوشيد تا با نداري شوهرش بسازد، و در خرج و مخارج روزانه نهايت صرفه جويي را به خرج مي داد. يکبار اسماء -رضي الله عنها- از رسول خدا صلى الله عليه و سلم پرسيد: يا رسول الله، در خانه ام جز آنچه زيبر برايم با خود مي آورد چيزي ندارم، آيا گناهي بر من هست که از آنچه او مي آورد مقدار اندکي را انفاق نمايم؟ آنحضرت صلى الله عليه و سلم فرمود: (ارضخي ما استطعت، ولا توكي فيوكي الله عليك (أي لا تبخلي فيضيق الله عليك) يعني: « به اندازه ي توان خود، انفاق كن. دستت را محكم نگير( براي اينكه انفاق نكني)  تا خداوند بر تو سخت نگيرد.» [متفق عليه]

حضرت زبير با وجود اسماء زن ديگري را تزويج نمود و ازدواج مجدد وي هيچ تأثيري بر آرامش زندگي آنان نداشت. چرا که زن درستکار مي داند که شوهرش حق آن را دارد که تا چهار زن را به همسري بگيرد.

خداوند متعال به آن ها فرزنداني به نام هاي: عبد الله و عروه و منذر عطا فرمود. حضرت اسماء رضي الله عنها تا روزي که حضرت زبير رضي الله عنه در سال سي و شش هجري از دنيا رفت به وي وفادار ماند، و شاهد فوت پسرش عبدالله نيز بود و در سال هفتاد و سه هجري در حالي به ملاقات خداي خويش رفت که زني بسيار صابر و شکرگذار بود.


5- خانه ي عمر بن عبدالعزيز و فاطمه دختر عبد الملك:

عمر بن عبدالعزيز مردي زيباروي، دوستدار رفاه و وفور نعمت بود و بسيار به خانواده اش بذل و بخشش مي نمود و آنان را گرامي مي داشت. زمانيکه عهده دار امر خلافت شد اندکي همسرش را نگهداشت و او را بين ماندن با او و تحمل دشواري هاي کار خلافت و طلاق اختيار بخشيد، همسرش نيز ترجيح داد تا در هر حال و وضعي که باشد با او بماند.

همسرش فاطمه تمام طلاهايي را که داشت به بيت المال بخشيد. گاهي عمر بن عبدالعزيز نزد او مي آمد از او مي خواست که به او پول قرض بدهد. يکبار که مي خواست درهمي را از وي قرض بگيرد تا با آن مقداري انگور براي وي بخرد، ولي متوجه شد که او پولي ندارد و فاطمه به او گفت: تو اميرالمؤمنين هستي، با اينحال در خزانه ات چيزي نيست تا بتواني با آن مقداري انگور بخري؟ عمر بن عبدالعزيز پاسخ داد: اينگونه بهتر از آن است که فردا در دوزخ مجبور به چاره کردن بند و زنجيرها باشم.

يک روز همسرش فاطمه نزد او آمد و او در محل نماز خويش نشسته بود و دست بر روي خود نهاده و اشک هايش از گونه ها روان بود. به او گفت: ترا چه شده؟ گفت: واي بر تو اي فاطمه! من چه مسئوليت هاي گراني که در اين امت برعهده ندارم! به فقراي گرسنه، بيماران در حال مرگ، بچه هاي يتيم و دل شکسته، بيوه زن هاي تنها و بي کس، انسان هاي مظلوم و مورد خشم واقع شده، اشخاص غريب، اسير، پيرمردان کهنسال، مردان عيال وار با فرزندان زياد و دارائي اندک، و هزاران کس مانند ايشان در اقصي نقاط دنيا و سراسر کشور انديشيدم و دانستم که پرودگار عزوجل در روز قيامت درباره ي همه ي آنان از من سؤال مي کند و طرف دعواي من پيشاپيش آنان حضرت محمد صلى الله عليه و سلم است، ترسيدم از آنکه نتوانم عذر و دليل خود را در دعواي او ثابت نمايم و دلم به حال خود سوخت و به گريه افتادم.

در پايان بايد گفت، نمونه هايي که ذکر شد خانواده هاي مسلماني بودند که با موازين اسلام منطبق گشته و در دين اسلام تمام امورات آن حکم و تسلط داشت و در حل تمام مشکلات خود را در همان مي جستند و هم آن ها سرمشق هاي نيکوي ما براي راه يافتن در پرتو شعاع و تلألو نورشان مي باشند.

 

ترجمه: مسعود

مصدر: سايت نوار اسلام

IslamTape.Com

 


بازگشت به ابتدا

بازگشت به نتايج قبل

 

ارسال مقاله به دوستان

چاپ مقاله

 

     

  معرفي سايت به دوستان  |   درباره ما   |  تماس با ما

All Rights Reserved For BlestFamily.com © 2010

كليه حقوق مادي و معنوي سايت محفوظ است.