Thu, 10 Apr 2025پنجشنبه 21 فروردين 1404
 
كليپهاي صوتي و تصويري: 599
تعداد كل مقالات : 2523
تعداد كل بازديدها تاكنون : 9466018
 
 
 

پيامبر صلی الله علیه وسلم فرمود : (لايجمع بين المرأة و عمتها ولا بين المرأة و خالتها) «جمع بين زن و عمه‌اش، زن و خاله‌اش، جايز نيست».متفق عليه: بخاری (5109)، مسلم (1408)

******************

پيامبر صلی الله علیه وسلم فرمود : (من کانت له امرأتان يميل مع أحدهما علي الأخري، جائ يوم القيامة وأحد شقيه ساقط) «هر کس دو زن داشته باشد و بين آنها عدالت برقرار نکند، روز قيامت در حالي به پيشگاه خداوند حاضر مي‌شود که يکي از پهلوهايش ساقط (افتاده) است».ابن ماجه (1969)، ولي تمايل قلبي بيشتر به يکي از آنان اشکال ندارد.

******************

پيامبر صلی الله علیه وسلم  فرمود : (خيرکم، خيرکم لأهله، و أنا خيرکم لأهلي) «بهترين شما کسي است که با خانواده‌اش خوش‌رفتارتر باشد و من بهترين شما براي خانواده‌ام هستم».ترمذی (3985)

******************

از علي رضی الله عنه روايت است : (صنعت طعاما فدعوت رسول الله صلی الله علیه وسلم  فجاء فرأي في البيت تصاوير فرجع فقلت : يا رسول الله، ما أرجعک بأبي أنت و أمي؟ قال : إن في البيت سترا فيه تصاوير، و إن الملائکة لاتدخل بيتا فيه تصاوير). «غذايي را درست کردم و پيامبر صلی الله علیه وسلم  را دعوت نمودم، پيامبر آمد و چند عکسي را در خانه ديد و برگشت. گفتم اي رسول خدا! پدر ومادرم فدايت باد چه چيزي باعث شد که برگردي؟ فرمود : در خانه پرده‌هاي عکس‌داري(عکس ذي روح) بود و ملائکه به خانه‌اي که در آن عکس باشد داخل نمي‌شوند». ابن ماجه (3359)

******************

پيامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: (إذا دعي أحدکم إلي طعام فليجب، فإن کان مفطرا فليطعم، و إن کان صائما فليصل : يعني الدعاء) «هرگاه يکي از شما دعوت شد، دعوت را اجابت کند، پس اگر روزه نبود غذا بخوردواگر روزه بود (براي صاحب عروسی) دعا کند». بیهقی (263/7) و مسلم (1431)

******************

پيامبر -صلى الله عليه وسلم- فرمود: (إذا دعي أحدکم إلي الوليمة فليأتها) «اگر يکي از شما به وليمه (عروسی که در آن امر خلاف شرع نباشد) دعوت شد، بايد براي آن بيايد». متفق عليه : بخاری (5173)، مسلم (1429)

******************

مشاهده كل احاديث

 
 
 

اسلام - قرآن و تفسیر
نوار اسلام
سایت جامع فتاوای اهل سنت
مهتدین
عصر اسلام
دائرة المعارف شبکه اسلامی
اسلام تيوب
اخبار جهان اسلام
سایت بیداری
کتابخانه
پاسخ به شبهات دینی
اسلام هاوس

عواقب دردناک ارتباطات تلفنی نامشروع ‏‎ ]‎‏ بازی و سرگرمی..!!‏‎[‎

عواقب دردناک ارتباطات تلفنی نامشروع  ] بازی و سرگرمی..!![

 

در بازگوکردن ماجرای تلفنی خود کمی مردد بود... از گرفتاریی که دامنگیر او شده بود احساس شرمساری می‌کرد، و بعد از اصرار شروع به نقل ماجرایی کرد که هیچگاه آن را فراموش نخواهم کرد.

خیره به زمین نگاه می‌کرد، گویی خاطراتش را بر روی پرده نمایش به نمایش می‌گذاشت، چون به خود آمد با کمی برگشتن به گذشته ماجرا را چنین شرح داد:

زندگی آرام و بی‌دردسری داشتیم، تا این که تلفن به خانة ما وارد شد، آن روزها به خاطر این دگرگونی جدید و جالب و جذاب بسیار خوشحال بودم. گمان می‌کردم تلفن وسیله‌ای برای تفریح و سرگرمی است که می‌توان در هر زمانی از آن برای پرکردن اوقات فراغت استفاده کرد، اما تلفن مزایای دیگری هم داشت، فاصله‌ها را کوتاه می‌کرد، دوستان و فامیل هرکجا بودند از احوال آنها باخبر می‌شدیم و...

گوشی تلفن را برداشتم و شماره‌های مخلتفی گرفتم، بدون هیچ صحبتی فقط گوش می‌کردم. روزی صدای دختر جوانی را پشت خط شنیدم... با او صحبت کردم، دیدم خیلی زبان‌باز است دوباره تماس گرفتم و این تماس‌ها با او بارها و بارها تکرار شد تا این که برایم عادت شده بود، نمی‌توانستم روزی با او صحبت نکنم، آن زمان فکر می‌کردم این یک سرگرمی و تفریحی بیش نیست.

روزها و ماه‌ها و بلکه سال‌ها گذشت... بزرگ شدم و دبیرستان را تمام کردم، و وارد دانشگاه شدم... ناگهان کسی را که با او ارتباط تلفنی داشتم روزی به من زنگ زد و از من تقاضای ازدواج نمود... با درخواستش دچار شوک بزرگی شدم، چون اصلاً انتظار چنین پیشنهادی را نداشتم... به او گفتم: حتماً شوخی می‌کنی، با جدیت تمام جواب داد که قصد شوخی‌کردن ندارد، و گفت که: مردم از تماس‌های تلفنی ما باخبرند، و این ارتباط‌های تلفنی ما نقل مجالس شده است.

با این خبر دنیا بر سرم خراب شد و وضعیت بحرانی شدیدی به من دست داد. از او عذرخواهی نمودم و به او گفتم: ازدواج اصلاً امکان ندارد و من از این کار هدفی جز بازی، سرگرمی و تفریح نداشته ام.

بازهم با من تماس گرفت و عاجزانه از من درخواست ازدواج کرد، و گریه‌کنان حرف‌های مردم و رسوایی که ممکن است بین دوستانش که از تمام حرف‌های رد و بدل شده میان ما و وعده و وعیدهای‌مان باخبر بودند، به بار بیاید یادم می‌آورد.

ساعت‌ها به حقارت و پستی خودم فکر کردم که چگونه به این بازی پست راضی شدم، و به ازدواج با دختری که تنها او را از پشت تلفن می‌شناختم فکر کردم، و بارها از خودم پرسیدم و تکرار کردم، چه کسی تضمین می‌کند که این دختر زبانش با کس دیگری صحبت نکرده باشد، شاید دوستان دیگری جز من هم داشته باشد. کسی که راضی شده باشد با جوانی مثل من تلفنی ارتباط برقرار کند، حتماً با دیگران هم بوده است... این گروه از دختران با ازدواج اصلاح نمی‌شوند.

و تصمیم نهایی من این بود که امکان ندارد که من همسری مثل او انتخاب کنم، با شنیدن این خبر دختر دچار شوک شدیدی شد و به خاطر فاش‌شدن رازش میان مردم و رسوایی که به بار آمده بود گوشة انزوا را انتخاب کرد و روزها گذشت و او با کسی ازدواج نکرد... و بالآخره او قربانی این بازی پست شد!!.

جوان برخواست و سخنش را به اتمام رساند، در حالی که شدیداً خود را مورد سرزنش قرار می‌داد و احساس شرمساری می‌کرد از دستاوردی که شیطان برای او به بار آورده بود.

« أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ» [المؤمنون: 115].

«آیا گمان می‌کنید که شما را بیهود آفریدم و شما به نزد ما باز نمی‌گردید».

 


بازگشت به ابتدا

بازگشت به نتايج قبل

 

ارسال مقاله به دوستان

چاپ مقاله

 

     

  معرفي سايت به دوستان  |   درباره ما   |  تماس با ما

All Rights Reserved For BlestFamily.com © 2010

كليه حقوق مادي و معنوي سايت محفوظ است.