Thu, 10 Apr 2025پنجشنبه 21 فروردين 1404
 
كليپهاي صوتي و تصويري: 599
تعداد كل مقالات : 2523
تعداد كل بازديدها تاكنون : 9466183
 
 
 

پيامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: (لانکاح إلا بولي و شاهدي عدل) «ازدواج بدون ولي و دو شاهد عادل صحيح نيست».صحیح ابن ماجه (7557)

******************

پيامبر صلی الله علیه وسلم  فرمود: (أيما امرأة لم ينکحها الولي فنکاحها باطل، فنکاحها باطل، فنکاحها باطل، فإن أصابها فلها مهرها بما أصاب منها، فإن اشتجروا فالسلطان ولي من لا ولي له) «هر زني که ولي او را ازدواج ندهد ازدواجش باطل است، ازدواجش باطل است، ازدواجش باطل است، پس اگر شوهرش با او نزديکي کرد بايد مهريه‌اش را به سبب نزديکي با او پرداخت کند، و اگر با هم مشاجره کردند حاکم سرپرست کسي است که سرپرست ندارد».ابن ماجه (1879)

******************

ابن عمر رضی الله عنه گفت : (نهي النبي صلی الله علیه وسلم  أن يبيع بعضکم علي بيع بعض، و لايخطب الرجل علي خطبة أخيه حتي يترک الخاطب قبله، أو يأذن له الخاطب). «پيامبر صلی الله علیه وسلم  از اينکه بعضي از شما بر معامله ديگري وارد شود، و يا اينه از زني خواستگاري کند که قبلاً برادرش (شخص ديگري) از او خواستگاري کرده، نهي کرده است مگر اينکه خواستگار اول منصرف شود يا به او اجازه دهد».بخاری (5142)

******************

از مغير بن شعبه روايت است: نزد پيامبر  صلی الله علیه وسلم رفتم و با او درباره زني که قصد خواستگاريش داشتم صحبت کردم، پيامبر صلی الله علیه وسلم  فرمود : (إذهب فانظر إليها، فإنه أجدر أن يؤدم بينکما) «برو او را نگاه کن چون اين امر رابطه بين شما را پايدارتر مي‌کند».نسایی (69/6) و ترمذی (1093)

******************

پيامبر صلی الله علیه وسلم ‌فرمود :(إذا ألقي الله في قلب امري خطبة امرأة، فلابأس أن ينظر إليها) «اگر خداوند خواستگاري زني را به قلب کسي القا کرد، باکي نيست که به او نگاه کند».ابن ماجه (1864)

******************

پيامبر صلی الله علیه وسلم  فرمود : (تزوجوا الودود الولود فإني مکماثر بکم الأمم) «با زنان محبت‌گر و بچه‌‌زا ازدواج کنيد؛ چون من در ميان امت‌ها به کثرت شما افتخار مي‌کنم».ابوداود (2035)

******************

مشاهده كل احاديث

 
 
 

اسلام - قرآن و تفسیر
نوار اسلام
سایت جامع فتاوای اهل سنت
مهتدین
عصر اسلام
دائرة المعارف شبکه اسلامی
اسلام تيوب
اخبار جهان اسلام
سایت بیداری
کتابخانه
پاسخ به شبهات دینی
اسلام هاوس

احکام نامگذاری نوزاد

احکام نامگذاری نوزاد

 

یکی از عادات پسندیده اجتماعی آن است که پس از تولد فرزند پدر و مادر برای او نامی انتخاب می‌کنند تا با آن شناخته شود و برای دور و نزدیک قابل شناسایی باشد و شریعت اسلامی چون کامل است و هیچ موردی را فروگذار نکرده است به این نکته نیز توجه نموده و به آن اهمیت داده است و احکامی وضع نموده که نشانگر توجه این عقیدة والا به موضوع فوق است، تا امت اسلامی تمامی مسائل مربوط به نوزاد را هم بداند و تمامی آنچه را که باعث ارتقاء و تکامل شخصیت و تربیت او می‌گردد بشناسد و بکار گیرد.

 

در اینجا مهم‌ترین احکام مربوط به نامگذاری نوزاد ارائه می‌گردد:

1- چه وقت نوزاد نامگذاری می‌شود؟

اصحاب سنن از «سمره» روایت می‌کنند که گفت: رسول خداصلی الله وسلم فرمود:

«كُلُّ غُلاَمٍ رَهِينٌ بِعَقِيقَتِهِ تُذْبَحُ عَنْهُ يَوْمَ سَابِعِهِ وَيُحْلَقُ رَأْسُهُ وَيُسَمَّى».

«هر بچه‌ای در گرو عقیقه‌اش است که روز هفتم سر بریده می‌شود و در آن روز نامگذاری شده و سرش را می‌تراشند.{ عقیقه به مفهوم ذبح گوسفند به جهت تولد نوزاد در روز هفتم ولادت است که شرح آن در مبحث سوم به طور مفصل خواهد آمد.}

بنابراین حدیث، نامگذاری نوزاد باید در روز هفتم بعد از ولادت باشد و از طرف دیگر احادیثی داریم که دلالت دارد بر اینکه نامگذاری نوزاد در همان روز ولادت است.

«بخاری» و «مسلم از «سهل بن‌ الساعدی رضی الله عنه » روایت می‌کنند که می‌گوید:

وقتی «منذربن ابواسید» متولد شد او را نزد رسول اکرم صلی الله وسلم  آوردند، پیامبرصلی الله وسلم نشسته بود و بچه را بر روی زانویش نهاد در حالی که «ابواسید رضی الله عنه » نشسته بود، پیامبر اکرم صلی الله وسلم  به چیزی که در برابرش بود سرگرم شد، «ابواسید رضی الله عنه» امر کرد تا بچه را از روی پای حضرت رسول صلی الله وسلم بردارند.

پیامبر فرمودند: بچه کجاست؟ «ابواسید رضی الله عنه» گفت: ای رسول خدا! بچه را برگرداندیم.

پیامبر صلی الله وسلم  فرمود: اسمش چه بود؟ گفت: اسمش فلان بود.

فرمودند: خیر، بلکه اسم او منذر است.

همچنین در صحیح «مسلم» در حدیث «سلیمان‌بن المغیره» از «ثابت» از «انس» رضی الله عنه آمده که گفت: پیامبر صلی الله وسلم  فرمودند: امشب بچه‌ام بدنیا آمد، او را به نام پدرم ابراهیم علیه السلام نام نهادم. از احادیثی که گذشت، چنین بر می‌آید که در اسم‌گذاری از لحاظ زمانی وسعت زیادی هست، جایز است که در همان روز اول ولادت باشد و می‌شود آنرا تا سه روز به تاخیر انداخت و یا در روز عقیقة نوزاد که روز هفتم است، می‌شود انجام گیرد و قبل از عقیقه و بعد از آن هم مجاز است.

 

2- اسماء مستحب و مکروه

بر والدین واجب است که بهترین و زیباترین نامها را بر فرزندان خویش بگذارند، پیامبر گرامی ما که درود و سلام خدای بر او باد- در این باره مسلمانان را تشویق نموده و به انجام آن امر فرموده‌اند.

پیامبر خداصلی الله وسلم در این باره فرموده‌اند:

«إنَّكُمْ تُدْعَوْنَ يَوْمَ القِيامَةِ بأسْمائكُِمْ وأسماءِ آبائِكُمْ فأحْسِنُوا أسْماءَكُمْ».

«روز قیامت شما را با نامهای خود و پدرانتان صدا می‌زنند، پس نامهای نیک برگزینید».(روایت ابوداود حدیث حسن)

و در صحیح «مسلم» از «ابن عمر» رضی الله عنه آمده است که گفت: رسول خدا صلی الله وسلم  فرمود:

«إِنَّ أَحَبَّ أَسْمَائِكُمْ إِلَى اللَّهِ عَبْدُ اللَّهِ، وَعَبْدُ الرَّحْمَنِ».

«محبوب‌ترین نامهایتان نزد خدای عزّوجل «عبدالله» و «عبدالرحمن» است».

برو الدین نیز واجب است که از گذاشتن نامهای زشت که کرامت و احترام فرزندشان را خدشه‌دار می‌کند و باعث استهزاء می‌شود، بپرهیزند.

امام «ترمذی» از حضرت «عایشه» رضی الله عنها روایت می‌کند: رسول خدا صلی الله وسلم لی الله وسلم نامهای زشت و قبیح را تغییر می‌دادند

امام «ترمذی» و «ابن ماجه» از «ابن عمر» رضی الله عنه روایت می‌کنند که: دختری به نام «عاصیه» داشتند، رسول خدا نامش را به «جمیله» تغییر دادند.{ عاصیه یعنی: طغیانگر، کسی که فرمان نمی‌پذیرد}

«ابو داود» می‌گوید: پیامبر اکرم صلی الله وسلم  این نام‌ها را تغییر داد:

عاصی، عزیز، عتله، شیطان، حکم، غراب، حباب .

 همچنین «ابوداود» می‌گوید که نام‌های ذیل را رسول خدا بدین گونه تغییر دادند:

نام «حرب» را که معنی جنگ است به «سلم» که به مفهوم صلح است، ‌عوض کردند. نام «مضطجع» را به «منبعث» و «بنی‌الزّنیه» را «بنی الرّشده» تغییر داد.

«ابو داود» می‌گوید: اسناد احادیث را به جهت اختصار حذف کرده‌ام.

همچنین بر والدین لازم است که از نامهایی که معنی مصیبت و بدبختی را در زندگی دارد، بپرهیزند. در صحیح بخاری در روایتی از «سعیدبن المسیب» از پدرش و او هم از جدش آمده است:

به خدمت رسول اکرم صلی الله وسلم  رسیدم، گفت: اسمت چیست؟ گفتم «حزن» فرمود: تو «سهل» هستی نه «حزن» گفت: نامی را که پدرم با آن مرا خوانده است تغییر نمی‌دهم، «ابن المسیب» می‌گوید هنوز آن اخلاق خشن در ما هست.

«امام مالک» در کتاب «الموطأ» از «یحیی بن سعید» روایت می‌کند که گفت: عمربن خطاب رضی الله عنه به مردی گفت: نامت چیست؟ گفت: جمره (یک گل آتش) فرمود: پسر چه کسی هستی؟ گفت پسر شهاب. فرمود: از کدام طایفه‌ای؟ گفت: از «حرقه» (حرارت)، فرمود: منزلت کجاست؟ گفت: در «حرّه‌النار» (سرزمین سیاهی دارای سنگ‌های متخلخل که گویا با آتش سوخته است). فرمود: در کدام قسمت آن سرزمینی؟ گفت: در قسمت «ذات لظلی» (دارای زبانة آتش)، حضرت «عمر»  رضی الله عنه  فرمودند: اهل و خانواده‌ات را در یاب که آتش گرفته و هلاک شدند، و همانطوری هم بود که ایشان خبر دادند.

بروالدین واجب است که از گذاشتن نام‌هایی که به خداوند سبحان تعلق دارد، خودداری کنند. مثلاً گذاشتن نام: احد، صمد، خالق، رازق، و نامهای مختص به پروردگار متعال که مشخص است.

«ابو داود» در کتاب «سنن» می‌گوید: نمایندة قومی همراه آنان جهت تبریک گوئی به خدمت رسول اکرم صلی الله وسلم  در مدینه رسیدند، کنیة او «ابوالحکم» بود او را به همین نام صدا می‌زدند. رسول خدا صلی الله وسلم لی الله وسلم او را خواند و فرمود: حکم (حکم کننده و فیصله دهندة امر) خداوند است و حکم‌کنندة واقعی اوست، سپس فرمودند: چرا کنیة تو «ابوالحکم» است؟ جواب داد: قوم من اگر در امری اختلاف پیدا کنند به من مراجعه می‌کنند، من قضاوت می‌کنم و حکم می‌دهم و آنها به حکم من راضی می‌شوند. پیامبرصلی الله وسلم فرمود: چه نیکوست! پس فرمودند: آیا فرزندی داری؟ جواب داد: آری! نامهایشان، «شریح» «مسلم» و «عبدالله» است. فرمودند: کدام یک بزرگ‌تر است؟ گفت: «شریح» گفتند: پس نام تو «ابوشریح» است.

در صحیح «مسلم» از «ابوهریره» رضی الله عنه آمده است که رسول اکرم صلی الله وسلم  فرمود:

«أَغْيَظُ رجُلٍ على الله يومَ القيامة وأَخْبَثُهُ، رَجُلٌ تَسمَّى ملك الأملاك، لا مَلك إِلا اللهُ».

«منفورترین و خبیث‌ترین مرد نزد خداوند در قیامت کسی است که نامش «ملک الاملاک» است، زیرا تنها مالک ملک، خداوند است».

همچنین ضروری است که خانوادة فرزند نامی را که حاوی «یمن» و برکت یا نشانه تفاول به خیر است، بر فرزند خود نگذارند، زیرا وقتی حضور ندارد کدورت خاطر و نوعی بدیمنی حاصل می‌گردد (مثلاً می‌گویند (افلح) رستگار در منزل است در جواب می‌گوئید خیر، ‌این عدم وجود رستگار یا هر نام دیگر مانند آن نوعی بدیمنی است).

نام‌هایی مانند «افلح» (کامیاب) «نافع» (سودمند) «رباح» و «یسار» (سهولت) از این دسته نام‌ها هستند.

«مسلم» و «ابو داود» و «ترمذی» از «سمره‌بن جندب» رضی الله عنه روایت می‌کنند که رسول خدا صلی الله وسلم لی الله وسلم فرمودند:

«محبوب‌ترین کلام‌ها نزد خدا،‌ چهار کلام است:

«سبحان ‌الله، الحمدلله، لا إله إلا الله والله أکبر».

تاکید می‌کنم که نام‌های پسرانتان را «یسار»، «رباح»، «نجیح» و «افلح» نگذارید.

زیرا می‌گوئی مثلاً: یسار اینجاست؟ و اگر نباشد جواب می‌دهند خیر». سمره می‌گوید نام‌های ممنوع، این چهار نام است، پس از قول من چیزی بر آن نیافزائید.

«ابن ماجه» روایت می‌کند و مختصر گفته‌اش آن است که رسول خدا صلی الله وسلم لی الله وسلم ما را از چهار اسم برای بندگان نهی فرمودند: افلح، نافع، رباح و یسار.

همچنین باید از گذاشتن نام‌هایی که عبودیت برای غیر خدا را می‌رساند اجتناب نمود، مانند: عبدالعزی، عبدالکعبه، عبدالنبی و نام‌های دیگر شبیه این نام‌ها، که حرام بودن این نام‌ها مورد اتفاق است.

امّا در اینجا شاید سؤالی برای خواننده عزیز پیش آید، سؤال این است که اگر این نام‌ها حرام هستند، چرا پیامبر اکرم صلی الله وسلم  در غزه «حنین» در گرماگرم و بحبوحه جنگ بر بلندی رفته و فریاد بر آوردند: «أنا النَّبيُّ لا كَذِب، أنا ابْنُ عَبْدِ المُطَّلب»«من پیامبر راستین خدایم، من فرزند عبدالمطلب هستم». باید در جواب گفت که درست است که پیامبر کلمه «عبدالمطلب» را برزبان جاری کردند ولی این نام بردن از باب انشاء و ابتداء نبود، یعنی این نام را ایشان ایجاد نکرده است و قبل از جاری ساختن آن برزبان در ابتدا آن را بر شخص معین نگذاشتند.

«ابن القیم» می‌گوید: در اینجا رسول خدا صلی الله وسلم لی الله وسلم اسمی را بیان کردند و خبر از نامی دادند که مسمّای آن که پدر بزرگ ایشان بود قبلاً به این نام شناخته شده بود.

خصوصاً در مواضعی که در آنجا رسول اکرم صلی الله وسلم  در مقابل دشمنان، مبارزه طلبی می‌نمودند، پس در مواضعی مانند موضع رسول اکرم صلی الله وسلم  در جنگ «حنین» نیست.

دلیل دیگر آنست که اصحاب رسول خدا صلی الله وسلم لی الله وسلم در مقابل ایشان نام قبایلشان را مانند: «بنی عبدمناف» «بنی عبدشمس» و «بنی عبدالدّار» می‌بردند و آن حضرت آنان را نهی نمی‌کرد، زیرا نامی است که قبلاً گذاشته شده و کسی یا گروهی با آن نام خاص شناخته می‌شوند.

نکته قابل توجه در بحث اخیر آن است که نامهایی که عبودیت غیر خدا را می‌رساند، اگر بخواهیم از آن خبر دهیم اشکالی ندارد، ولی اگر ایجاد نمائیم و یا خود ابتداء به شخص معین بگذاریم، قطعاً حرام خواهد بود.

و بالاخره اولیاء محترم باید بدانند که اسم‌هایی که دلالت برگداختگی و عشق سوزان و سرگشتگی دارد و یا از بیگانه گرفته شده است مطلوب نیست، نام‌هایی مانند «هیام» (عاشق سرگشته)، «هیفاء» (کمرباریک) «نهاد» (دختر پستان برجسته) «سوسن» (نام فارسی نوعی گل) «نریمان» (نام فارسی)، «میاده» (زن لرزان) «غاده» (زن نرم اندام) «احلام» (جمع حلم به مفهوم عقل و بردباری یا جهالت) و نام‌هایی شبیه این نام‌ها که خود می‌توانید براساس این قاعده آن را دریابید.

اما چرا این نام‌ها مطلوب نیست؟ در جواب باید گفت:

امت اسلام باید در بین سایر ملل و جوامع، متمایز و مشخص باشد و به واسطة خصایص و هویت ویژة آن شناخته شود. این نام‌ها اعتبار امت را لکه‌دار و هویت او را نابود کرده و معنویات او را از بین می‌برند.

زمانی که امت اسلام به این درجه از سقوط و تنزّل اخلاقی رسید، از جهت فرهنگی دچار فروپاشی شده و به تکه‌ها و قطعه‌های منفردی تبدیل می‌شود که دشمن بسادگی به درون آنان نفوذ و بر افکارشان تسلط پیدا می‌کند و عزّت و کرامت آنان را به ذلیلی و حقارت بدل می‌کند، مانند موقعیت کنونی ما «ولا حول ولا قوة إلا بالله».

اصولا زبان، متمایز کننده انسان از تمامی موجودات زنده دیگر است، موهبتی الهی است که آدمی بواسطه توانایی‌های ویژه‌اش از آن برخوردار شده است، هر چند عده‌ای از صاحب‌‌نظران به محدود کردن زبان در یک چهارچوبه خاص و عدم دخالت زبانهای دیگر معتقدند و بر این مبنای خطا، عده‌ای نیز سعی دارند که تمامی لغات عربی را از زبان فارسی حذف کنند، باید گفت:

1- تمامی زبانها به جای خود ارزشمند و محترم هستند. زیرا، همه موهبت و توانائی خدا دادی است که به انسانها در اوضاع خاص آنها داده شده است، در حال حاضر متجاوز از 2500 زبان در دنیا وجود دارد، بنابراین هر زبان ذاتاً بد، یا بی‌ارزش نیست و بنابر ضرورت و موقعیت زمانی و مکانی ایجاد شده است.

2- ورود و تداخل زبانها اجتناب‌ناپذیر است، تحول و ترقی یک جامعه مدیون برخورد آن با سایر اندیشه‌ها و جوامع». است، پس زبان‌ها تداخل خواهند نمود و بعضی از واژه‌ها اجبارا و ناچار وارد زبان دیگر خواهد شد، این تداخل طبیعی است و مخالفت با آن مخالفت با روند طبیعی و تکاملی بشر است، نام‌های اشخاص نیز از این دو ویژگی مستثنی نیستند. اگر نام در یک جامعه غیرعرب زبان از اسم‌های زیبا و با مفهوم که شامل تمامی قواعد نامگذاری مذکور در متن کتاب گردد، انتخاب شود بلامانع است. البته بر مبنای دو اصل بالا انتخاب نام عربی چون زبان قرآن و زبان رسمی است اسلامی است، نیز با برکت و ارزشمند است و در مجموع باعث اتحاد و یکپارچگی روز افزون مسلمین خواهد شد. یا نام‌های ترکیبی دیگری که از عربی و نام موجود در آن جامعه تشکیل می‌شود.

نکته دیگر، مساله اسماء بیگانه است که مولف در متن به آن اشاره می‌کند، خصوصا دو نام‌ فارسی ذکر شده است. قصد نویسنده آن است که بگوید نامگذاری هم جزئی از فرهنگ است و نباید در فرهنگ، خود باخته و مقلد باشیم، در حال حاضر در کشور ما نیز هستند کسانی که چون شیفته غرب هستند نام‌هایی را انتخاب می‌کنند که رنگ و بوئی از آن کعبه آمالشان داشته باشد، این نام‌گذاری چون ناآگاهانه و کورکورانه است، فقط عاریه گرفتن نام از بیگانه است، پس مثالهایی که در متن ذکر شده برای تفهیم این مطلب است، نه اثبات بی‌ارزشی نامی که در مثال آمده است.

 

با توجه به این مطالب آن همه تشویق رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وسلم برای ما عجیب نخواهد بود که می‌فرمودند:

«نام‌های انبیاء و نام‌هایی مانند «عبدالله» و «عبدالرحمن» و در کل نام‌هایی که دلالت بر عبودیت برای خداوند دارد، برگزینید، تا امت محمدی از سایر امتها متمایز شود حتی در مظاهر حیات دنیایی تا در نهایت بهترین امتی باشید که بشریت برای رسیدن به نور هدایت و اصول اسلام به آن اقتداء کند».

در این مورد، همچنین رسول خدا صلی الله وسلم فرمودند:

«تَسَمُّوا بِأَسْمَاءِ الأَنْبِيَاءِ، وَأَحَبُّ الأَسْمَاءِ إِلَى اللهِ عَبْدُ اللهِ وَعَبْدُ الرَّحْمَنِ، وَأَصْدَقُهَا حَارِثٌ وَهَمَّامٌ، وَأَقْبَحُهَا حَرْبٌ وَمُرَّةُ».

«نام‌های انبیاء را بر فرزندانتان بگذارید و محبوب‌ترین نام‌ها نزد خدا «عبدالله» و «عبدالرحمن» و درست‌ترین نام‌ها «حارث» (بیاد آورنده، درس خوان)، «همام» (بزرگوار، بخشنده، پادشاه بلندهمت) و زشت‌ترین نام‌ها نزد خدای «حرب» (جنگ) و «رّه» (تلخ) است». (روایت ابو داود و نسائی)

 

3- انتخاب کنیه برای نوزاد سنت است

یکی دیگر از مبانی تربیتی که اسلام در تربیت فرزند قرار داده است، صدا کردن نوزاد به «ابوفلان» (پدرفلان) است. صدا کردن فرزند به ابو فلان (پدر فلان) اثرهای شگفت‌انگیز شخصیتی و فواید تربیتی بزرگی دارد که در ذیل ذکر می‌شود:

l رشد حسّ احترام و بزرگواری در فرزند، همچنانکه یکی از شاعران می‌گوید:

او را با کنیه صدا می‌زنم، وقتی می‌خوانمش، تا به او احترام گذاشته باشم و او را لقب نمی‌دهم، چرا که لقب زشت اوست.

l رشد شخصیت اجتماعی فرزند و ایجاد این احساس در او که وارد جمع بزرگتر‌ها شده است و به سن احترام و پذیرش اجتماعی رسیده است.

l عادت دادن فرزندان به آداب احترام و خطاب محترمانه برای بزرگترها و رفتار و خطاب احترام‌آمیز برای همسالان خودشان.

به دلیل این فواید مهم و این پیامدهای بسیار ارزشمند بود که پیامبر گرامیص برای اطفال کنیه انتخاب می‌کردند و با کنیه آنان را صدا می‌زدند، تا درسی برای تمامی مربیان اعم از اولیاء یا غیر آنان باشد و به این طریق در نامگذاری اطفال عمل نمایند و در صدا کردن آنها از آن استفاده کنند.

در صحیحین از حدیث حضرت «انس رضی الله عنه» آمده است که گفت:

رسول گرامی خدا صلی الله وسلم لی الله وسلم دارای والاترین اخلاق بودند، برادری داشتم به نام «ابوعمیر» هر وقت پیامبر صلی الله وسلم  بزرگوار با او برخورد می‌کرد،‌ می‌فرمود: ای «ابا عمیر»! چطور است «نغیر»؟

(نغیر نام پرنده‌ای است که «ابا عمیر» با آن بازی می‌کرد) راوی حدیث می‌گوید: فکر می‌کنم «ابوعمیر» در سنی بود که از شیر گرفته شده بود.

رسول اکرم صلی الله وسلم  به حضرت «عایشه» رضی الله عنها اجازه داد که کنیة «ام عبدالله» را برای خود برگزیند، عبدالله در این کنیه همان «عبدالله بن الزبیر رضی الله عنهما» است که پسر خواهرش «اسماء» دختر حضرت «ابوبکر رضی الله عنه» می‌ باشد.

همچنین حضرت «انس رضی الله عنه» قبل از اینکه فرزندی داشته باشد «ابوحمزه» نامیده می‌شد و «ابوهریره» زمانی که به این نام خوانده می‌شد، فرزندی نداشت.

جایز است که کنیه‌ای را که فرد بر می‌گزیند به اسمی غیر از اسم فرزندانش باشد، مانند حضرت «ابوبکر رضی الله عنه» که پسری به نام «بکر» نداشت یا حضرت «عمربن الخطابب» «ابوحفص» نامیده می‌شد و فرزندی به نام «حفص» نداشت و «ابوذر رضی الله عنه» و «خالدبن ولید رضی الله عنه» که او را «ابوسلیمان» می‌گفتند و نمونه‌های بسیار دیگری که قابل شمارش نیست.

نتیجه این مباحث آن است که انتخاب کنیه برای نوزاد، مستحب است. همچنین در مورد کنیه برای افراد بزرگسال، لزومی ندارد که فرد دارای کنیه، فرزندی داشته باشد یا کنیه‌اش نام فرزندش باشد.

 

«مسائلی پیرامون نامگذاری و کنیه»

مسائلی فرعی در ارتباط با نامگذاری و کنیه مطرح می‌شود که به ترتیب زیر ذکر می‌گردد.

(أ) اگر پدر و مادر بر سر نامگذاری نوزاد اتفاق ‌نظر نداشته باشند، حق نامگذاری با پدر است. احادیثی که ذکر شد، می‌رساند که نامگذاری از حقوق پدر است و قرآن کریم، صریحاً می‌گوید که فرزند به پدر نسبت داده می‌شود، نه مادر، مثلاً گفته می‌شود، فلانی پسر فلان کس.

خدای تعالی می‌‌فرماید:

« ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِندَ اللَّهِ »(احزاب/5)

«آنان را با نام پدرانشان صدا بزنید که این نزد خدا درست‌تر است».

و حدیث «انس» را از کتاب صحیح «مسلم» بیان کردیم که گفت: رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«امشب پسرم بدنیا آمد نام او را به نام پدرم ابراهیم گذاشتم».

 

(ب) برای پدر و هیچکس دیگر جایز نیست که فرزند را با القاب زشت صدا کند، القابی مانند: «قصیر» (کوتوله یا کوتاه)«اعور» (یک چشم) «اخرس» (لال) «خنفساء» (سوسک سیاه) و مانند آن، زیرا خدای تعالی می‌فرماید:

« وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ »(الحجرات/11)

«و به یکدیگر القاب زشت ندهید».

زیرا القاب زشت اثر بزرگی در انحراف شخصیت روحی و اجتماعی فرزند خواهند داشت که به صورت گسترده‌تر در مبحث مسؤولیت تربیت روانی، در باب مسؤولیت‌ها مورد بررسی قرار می‌گیرد. ان شاء الله

 

(ج) آیا بکار بردن کنیه ابوالقاسم جایز است؟

تمامی علما اتفاق نظر دارند که استفاده از نام پیامبرصلی الله وسلم برای نامگذاری نوزاد اشکالی ندارد.

براساس حدیث مسلم از «جابر رضی الله عنه» که گفت: مردی از ما نام پسرش را محمد گذاشت، قوم به او گفتند: نمی‌گذاریم اسم بچه‌ات را به اسم رسول خدا صلی الله وسلم  بگذاری! آن مرد به خدمت رسول گرامی آمد، در حالی که بچه‌اش را کول کرده بود و گفت: ای رسول خدا! صاحب فرزندی شدم و نامش را «محمد» گذاشتم، حالا قوم من می‌گویند: نمی‌گذاریم که چنین اسمی بگذاری، پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود:

«تَسَمَّوْا بِاسْمِى وَلاَ تَكْتَنُوا بِكُنْيَتِى فَإِنَّمَا أَنَا قَاسِمٌ أَقْسِمُ بَيْنَكُمْ» «اشکالی ندارد، اسم مرا برای فرزندانتان برگزینید، اما کنیه مرا انتخاب نکنید، زیرا من «قاسم» هستم و بین شما تقسیم خواهم کرد».

اما در مورد انتخاب کنیه پیامبر صلی الله علیه وسلم ، امامان مجتهد، نظرات و دلایل مختلفی دارند که در اینجا ذکر می‌گردد:

نظر اول: مطلقاً مکروه است،‌ دلیل این گروه حدیث «جابر» است که «مسلم» آن را روایت می‌کند که مطرح شد و همچنین حدیث دیگری که «بخاری» و «مسلم» آن را از قول «ابوهریره رضی الله عنه» روایت می‌کنند که پیامبرصلی الله وسلم فرمود: به اسم من بچه‌هایتان را نام بگذارید، اما کنیه مرا برای آنان انتخاب ننمایید.

امام «شافعی» این حکم را به عنوان نظر خود در این مورد ذکر کرده‌اند.

نظر دوم: مطلقا مباح است. دلیل این گروه حدیثی است که در سنن «ابوداود» از حضرت «عایشه» رضی الله عنها روایت شده که گفت: زنی به خدمت رسول خدا رسید و گفت: بچه‌ای به دنیا آورده‌ام و نامش را «محمد» گذاشتم و کنیه «ابوالقاسم» را برایش برگزیدم، شنیدم به نظر شما ناپسند است. فرمودند: «چه کسی اسم من را حلال و کنیه مرا حرام کرده است» (منظور آنکه به نظر من ناپسند نیست و اشکالی ندارد).

«ابن ابی شبیه» می‌گوید: «محمدبن الحسن» از «ابی عوانه» روایت کرده و او هم از «مغیره» و او هم از «ابراهیم» که گفت: «محمدبن الاشعث» خواهرزاده حضرت «عائشه» رضی الله عنها بود و او را با کنیة ابوالقاسم صدا می‌زدند.

همچنین «ابن ابی خیثمه» از «زهری» روایت می‌کند که گفت: چهار تن از پسران اصحاب رسول خدا صلی الله وسلم لی الله وسلم را دیدم که نامشان «محمد» و کنیه آنان «ابوالقاسم» بود، آن چهار تن:

«محمدبن طلحه بن عبدالله»، ‌«محمدبن ابی‌بکر»، «محمدبن علی‌بن ابی‌طالب» و «محمدبن سعدبن ابی و قاص» بودند.

از امام «مالک» درباره کسی که نامش «محمد» و کنیه‌اش «ابوالقاسم» است سؤال شد، فرمود: «از نظر من اشکالی ندارد، چون در این‌باره از رسول خدا نهی وارد نشده است».

نظراتی که اظهار شد، برگزیدن اسم و کنیه پیامبر صلی الله وسلم  را مطلقاً‌ مباح می‌داند و احادیثی را که در آنها نهی آمده است حمل بر نسخ کرده‌اند.

نظریة سوم: جمع بین اسم و کنیه جایز نیست و فقط داشتن یکی از آن دو صحیح است، یا نام «محمد» یا کنیه «ابوالقاسم».

حجت این دسته از دانشمندان اسلامی روایتی است در سنن «ابوداود» از «جابر» رضی الله عنه که گفت: پیامبر خدا صلی الله وسلم  فرمودند: کسی که نام مرا برای فرزندش برگزید، نباید کنیه مرا برایش انتخاب کند و بالعکس کسی که کنیه مرا انتخاب کند، مجاز به نامگذاری به نام من نیست.

و حدیث دیگری که «ابن‌ابوشیبه» از «عبدالرحمن» او هم از «ابوعمره» او هم از عمویش نقل می‌کند، که می‌گوید: رسول خدا صلی الله وسلم  فرمودند: جمع بین اسم و کنیه من جایز نیست.

و حدیث دیگری از «ابن ابی خیثمه» که می‌گوید: وقتی «محمد» پسر «طلحه» متولد شد «طلحه» به خدمت رسول اکرم صلی الله وسلم  رسید و گفت: نامش «محمد» است و کنیه‌ «ابوالقاسم» پیامبر صلی الله وسلم  فرمود:‌ این ‌دو را با هم جمع نکن و کنیه‌اش را ابوسلیمان بگوئید.

نظریه چهارم: گذاشتن کنیه پیامبر صلی الله وسلم  بر افراد در زمان حیات آن حضرت ممنوع بوده است، اما بعد از وفاتشان، اشکالی ندارد.

این گروه به حدیثی که «ابوداود» در کتاب «سنن» از «منذر» روایت می‌کند، و او هم از «محمد» پسر «حنفیه» که گفت: حضرت «علی» رضی الله عنه فرمود: اگر بعد از شما (خطاب به رسول اکرم صلی الله وسلم ) صاحب پسری شوم، نامش را «محمد» و کنیه‌اش را «ابوالقاسم» بگذارم؟ پیامبرصلی الله وسلم فرمود: آری.

و «حمید» پسر «زنجویه» در کتاب «الادب» می‌گوید: از «ابی اویس» پرسیدم که امام «مالک» درباره مردی که اسم و کنیه پیامبر صلی الله وسلم  را برای پسرش انتخاب می‌کند، چه می‌گفت؟ او به پیرمردی که در مجلس نشسته بود اشاره کرد و گفت: او «محمد» پسر «امام مالک» است، نامش را پدرش گذاشت و کنیه‌اش «ابوالقاسم» است و توضیح داد که نهی از جمع این دو در زمان حیات رسول خدا صلی الله وسلم  بوده است، به این جهت که کسی دیگر غیر از پیامبر را صدا بزنند و ایشان جواب دهند یا متوجه شخص صدا زننده گردند، اما بعد از وفات ایشان اشکالی ندارد.

پس بنابر آنچه گذشت، انتخاب نام و کنیه رسول خدا برای فرزندان پسر اشکالی ندارد و احادیثی که در آنها نهی آمده است، اختصاص به زمان حیات آن پیامبر صلی الله وسلم  عزیز دارد، که پرهیز نموده‌اند که ایشان در هنگام خطاب شخص دیگر، اشتباهی جواب بدهند و این التباس بعد از حیات ایشان روی نخواهد داد که این خود دلیل جواز است، اما آنچه جواز این امر را تاکید می‌کن، حدیثی است از «زهری» که می‌گوید چهار پسر از فرزندان اصحاب پیامبرصلی الله وسلم را دیدم که نامشان «محمد» و کنیه‌شان «ابوالقاسم» بود- و الله اعلم-

 

پس در انتها بار دیگر خدمت پدران و مادران عزیز، عرض می‌کنم:

چه شایسته است که بهترین نام‌ها و کنیه‌ها را برای فرزندانشان برگزینند و از انتخاب نام‌هائی که ارزش آنها را کم می‌کند و کرامت و احترام آنها را خدشه‌دار می‌سازد و باعث انحطاط شخصیت و معنویات آنها می‌شود، خودداری نمایند. در کنیه‌گذاری به رسول اکرم صلی الله وسلم  تاسی کنند و از همان ابتدا طفل را به کینه‌ای گوش نواز و دل‌انگیز صدا بزنند تا کودک احساس شخصیت کند و روحیه احترام و محبت به اطرافیان و بزرگان خانواده در وجودش بیشتر شود و روش برخورد با اطرافیان و اظهار محبت و ادب به آنان را یاد بگیرد.

چه پسندید است که همه ما این پایه‌های تربیتی ارزشمند را در زندگی اجرا کنیم و بر این اساس با عظمت، تربیت فرزند را بنا نمائیم، اگر حقیقتاً طالب آنیم که بار دیگر، عظمت و مجد از بین رفته اسلام را باز یابیم و هویت ارجمند آن را زنده کنیم. که البته تحقق آن برای خداوند سهل است، بشرط آنکه نیت‌هایمان را خالص کنیم و دستوران دین را بر زندگی خویش تطبیق دهیم و به شیوه تربیت و شریعت اسلامی ملتزم باشیم. ان‌شاء الله.


بازگشت به ابتدا

بازگشت به نتايج قبل

 

ارسال مقاله به دوستان

چاپ مقاله

 

     

  معرفي سايت به دوستان  |   درباره ما   |  تماس با ما

All Rights Reserved For BlestFamily.com © 2010

كليه حقوق مادي و معنوي سايت محفوظ است.