پدیده خودکمبینی و نداشتن اعتماد به نفس
در کودکان و درمان آن
احساس نقص و خود کمبینی حالتی است که به علت مجموعهای علل رفتاری، مرضی، تربیتی و
یا اقتصادی و غیره در کودک ایجاد میشود.
این احساس از خطرناکترین حالتهای روحی است که منجر به ایجاد عقده روانی و انحراف
کودکان و گام برداشتن به جانب حیات آمیخته با تبهکاری و جرم میگردد.
مانند روشی که در فصول قبل و این فصل دنبال کردیم درباره علل این پدیده به تفصیل
سخن گفته سپس راه درمان آن را ارائه مینمائیم چرا که این پدیده عوارض نامطلوب و
آثار بسیار ناخوشایندی بر جای میگذارد.
امید است که والدین و مربیان عزیز، تمامی توان خود را در جهت پیشگیری و درمان این
پدیده بکار گیرند تا فرزندانشان از این عقده رها شوند و به این ترتیب زندگی روحی
سالم و تربیت اخلاقی شایسته را برای آنان تضمین نمایند.
عوامل مهمی که باعث ایجاد خود کمبینی و عدم اعتماد به نفس در کودکان میشود، به
شرح زیر است:
1- تحقیر کودک و اهانت به او.
2- مواظبت و مراقبت بیش از حد از کودک.
3- فرق گذاشتن بین فرزندان.
4- نقص جسمی کودک.
5- یتیم بودن.
6- فقر.
در این مبحث به یاری خداوند موضوعات فوق را به تفصیل بحث نموده و راه علاج را در هر
مورد براساس رهنمودهای ارزشمند اسلامی بیان خواهیم نمود.
از خدای متعال طلب یاری نموده و تایید و موفقیت خویش را در این امر، فقط از او طلب
مینماییم.
1- عامل
تحقیر
و اهانت به کودک
از ناپسندترین عواملی است که باعث انحرافات و عدم تعادل روحی کودک میشود و از
مهمترین عواملی است که احساس خود کمبینی و حقارت را در وجود او تثبیت میکند.
دکتر «مصطفی السباعی» مولف کتاب «اخلاق اجتماعی ما» میگوید:
«چه بسیارند پدران و مادرانی که اگر فرزندشان حتی یک بار از سنن و قوانین اخلاقی
تخطی کند او را بدنام کرده و در مقابل جمع به او توهین میکنند.
اگر یک بار دورغ گفت، او را دروغگو صدا میزنند، اگر یک بار خواهر یا برادر کوچکترش
را کتک زد، او را شرور لقب میدهند، اگر یک بار سیب خواهرش را به زور بگیرد، او را
زورگو مینامند و اگر قلم برادرش را از جیبش بردارد، دزد نامیده میشود و اگر از او
بخواهیم برایمان یک لیوان آب بیاورد و اطاعت نکند در مقابل دیدگان خواهر و برادرش و
یا سایرین به تنبلی متهم میشود».
یکی دیگر از نمونههای تحقیر و اهانت به کودکان صدا زدن آنان با کلمات ناشایست و
عبارات زشت در جمع خانواده و یا دوستان است. گاهی والدین پا را از این هم فراتر
گذاشت و در مقابل دوستان کودک یا حتی افراد بیگانه به فرزند خویش توهین میکنند.
بدون تردید اینگونه برخوردها با کودک باعث میشود که احساس کند. موجودی بیارزش و
حقیر است که دیگران برایش اعتباری قائل نیستند، با این احساس به تدریج عقدههای
روانی در درون او شکل میگیرد که خود عامل ایجاد تنفر، حقد و کینه نسبت به سایرین
میشود بنابراین در آینده، انسانی خواهد بود که از مردم میگریزد و از زیر بار
مسؤولیتها و وظایف خود شانه خالی میکند.
از اینجاست که متوجه میشویم بعضی از والدین، مربیان و معلمان چه جنایت بزرگی در حق
فرزندانشان مرتکب میشوند و با دست خویش با این گونه رفتارهای خشن و بیرحمانه و
تحقیرهای نابجا، آنان را به جانب حیاتی آکنده از خطا و انحراف سوق میدهند.
ما چگونه میتوانیم از فرزندانمان انتظار اطاعت، نیکی و احترام به بزرگتر و تعادل
روحی و ثبات اخلاقی داشته باشیم در حالی که از همان کودکی با دست خود بذر عقدههای
روانی و سرپیچی و تمرد را در وجودشان می کاریم!
اما باید به عرض این پدران و مادران محترم برسانم که راه اصلاح کودک، خشم و خشونت
نیست زیرا نهتنها آثار نامطلوبی در روان کودک به جای میگذارد، بلکه او را به
انسانی تبدیل میکند که خشن و فحاش خواهد بود و به تدریج خوی منحرفین و افراد
تبهکار را پیدا خواهد کرد، ما با این شیوه در حق او مرتکب جنایت شدهایم و اجباراً
او را به مسیری سوق دادهایم به جای آنکه انسانی متعادل و ا رزشمند باشد که در
زندگی براساس پرتو نور عقل و اعتقادش حرکت کند، به جانب ظلمت و شقاوت کشیده خواهد
شد.
راه برخورد با کودک هنگامی که از او خطایی سر میزند یا دچار اشتباهی میشود
راه صحیح برخورد در این موارد آن است که کودک را به نرمی و ملایمت متوجه اشتباه و
یا خطایش بنمائیم و با دلایل قاطع و متناسب با توانایی فکریش او را قانع سازیم که
عملی که انجام داده است، از انسان فهمیده و عاقل و با بصیرت سر نمیزند.
اگر با این روش قانع شد و خطای مورد نظر اصلاح گردید، به مقصود رسیدهایم. در غیر
این صورت راه درمان شیوه دیگری است که در بخش سوم این کتاب (تربیت با استفاده از
مجازات) به یاری خدا مورد بحث قرار میگیرد.
طریقه برخورد با نرمی و ملایمت در تادیب طریقهای است که از پیامبر بزرگوار ـ سلام
و درود خدای بر او باد ـ آموختهایم و در اینجا نمونهایی از رفتار و برخورد آن
حضرت تقدیم حضور خوانندگان گرامی میشود.
نتیجهای که از این مباحث میگیریم آن است که: تحقیر دائمی کودک و رفتار خشونتآمیز
با او خصوصاً در حضور دیگران از عوامل اساسی تثبیت احساس خود کمبینی و حقارت در
کودکان است و از عوامل مهم انحراف اخلاقی و روحی فرزندان ماست و بهترین شیوه درمان
آن است که در صورت ارتکاب خطا یا اشتباه، با نرمی و ملایمت و بیان دلیل، کودک را
قانع سازیم و راهنمایی کنیم و اگر مربی یا والدین لازم دانستند که کودک را تنبیه
کرده یا توبیخ نمایند، نباید در حضور دیگران اقدام به این عمل کنند و چنانکه ذکر
کردیم با توجه به روش رسول اکرم صلی الله علیه وسلم لازم است که امر اصلاح را
با اخلاقی نیکو و رفتاری دلپذیر و نرم آغاز نمائیم تا در رسیدن به هدف موفق شویم.
2- مواظبت و مراقبت بیش از حد از کودک و وابستگی شدید به والدین
این عامل نیز از دلایل مهم عدم تعادل روانی و انحراف اخلاقی کودکان است که در غالب
اوقات به نوعی احساس نقص و حقارت در فرزند منتهی میشود و موجب میگردد که نظری
کینهتوزانه و آمیخته با بدبینی نسبت به زندگی و اطرافیان داشته باشد.
مواظبت و مراقبت بیش از حد کودک باعث میگردد فردی خجل، ترسو و ذلیل باشد که اعتماد
به نفس نداشته و فاقد مردانگی و شجاعت بشود. این چنین خصائصی به تدریج کودک را به
جانب عقب افتادن از جمع دوستان و انحراف سوق میدهد.
چرا وابستگی شدید کودک به والدین این چنین آثار نامطلوبی دارد؟
زیرا مردم را میبیند که پیشرفت میکنند ولی او هنوز در آخر قافله است.
زیرا مردم را میبیند که شجاع و بیباکند و او ترسو و ضعیف است.
زیرا مردم را میبیند که در حرکت، جهاد و مبارزهاند و او ساکت، ساکن و بیتحرک
است.
زیرا مردم را میبیند که با هم برخورد میکنند و در ارتباط با یکدیگرند، اما او
تنها و گوشهگیر و منزوی است.
زیرا مردم را میبیند که در پیش آمدن مصیبت، صبور و بردبارند اما او در رویارویی با
مشکلات نالان و ناتوان است.
فرزندی که چنین حال و وضعی دارد چگونه میتواند انسانی متعادل و عضوی سودمند برای
جامعه خویش باشد. آیا این چنین انسانی میتواند با دیدهای امیدوار و خوش بین به
زندگی بنگرد؟ و آیا میتواند فردی متعادل، با شخصیتی مستقل باشد که در برخورد با
مشکلات از اعتماد به نفس برخوردار بوده و بر پای خود بایستد؟ اگر جواب تمامی این
سؤالها منفی است، پس چرا والدین در مواظبت فرزند و ابراز علاقه و محبت زیاد روی
میکنند و فرزندانی ناز پرورده و وابسته به والدین پرورش میدهند. در این مورد
مادران بیش از سایرین دچار افراط میشوند، یا بهتر است بگوئیم در این زمینه دچار
وسواس میگردند. این پدیدة مضر، غالباً در کودکانی به چشم میخورد که مادران آنها
از قواعد تربیت اسلامی بیخبر هستند.
·
یکی از نمونههای تربیت نادرست این مادران آن است که به فرزندان خود اجازه نمیدهند
به انجام اموری که توانایی آن را دارند، مبادرت نمایند، زیرا معتقد هستند که فرزند
آنها، قادر به انجام آن کار نبوده و خیال خود این ممانعت را نوعی ابراز عطوفت و
شفقت به حساب میآورند.
·
نمونه دیگر از تربیت نادرست بعضی از مادران آن است که کودک را در بغل یا در کنار
خود نگاه داشته و اجازه نمیدهند از او دور شود و فرقی نمیکند که این باقی ماندن
کودک در کنار مادر، دلیلی داشته باشد یا نه.
·
تعدادی از مادران در تمامی لحظات، کودک را زیر نظر داشته و حاضر نمیشوند یک لحظه
از او چشم بردارند، مبادا اتفاقی برایش بیافتد که این خود اثر منفی در روح او بر
جای میگذارد.
·
نمونه دیگر از بیتوجهی مادران در امر تربیت کودکان، آن است که در اعمال و رفتاری
که انجام میدهند هیچگونه کنترل و باز خواستی به عمل نمیآورند، برای مثال
فرزندانشان وسایل منزل را خراب میکنند، یا از تختخواب بالا میروند و با دیوار را
با مداد و خودکار سیاه میکنند، اما در مقابل این اعمال هیچگونه عکسالعملی
نمیبینند.
سؤال اینجاست که اینگونه مواظبت و مراقبت مفرط در چه مواردی صورت میگیرد.
پدر و مادری که پس از سالها صاحب فرزندی شدهاند، یا مادری که پس از سقطهای مکرر،
فرزندی سالم بدنیا آورده با بچه پسر که پس از چند دختر بدنیا آمده ویا کودکی که پس
از یک مرض شدید که زندگی او را تهدید میکرده است، زنده مانده است، مواردی هستند که
باعث میشوند پدر و مادر بیش از حد ضروری لازم متوجه کودک بوده و از او مراقبت
نمایند.
راه درمان برای تخفیف این پدیده
(أ) تعمیق عقیدة قضا و قدر در درون والدین
تا معتقد باشند که سلامت و بیماری، نعمتهای زندگی و مشکلات و سختیها، ثروت و فقر
و عقیمشدن یا دارای فرزند بودن، همه تابع تقدیر الهی است و تمامی حوادث و وقایع
زندگی به مثبت و خواست الهی صورت میگیرد و در دایره قضا و قدر اوست.
« مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي
كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يسِيرٌ *
لِكَيلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ وَاللَّهُ
لَا يحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ »(الحدید/23)
«هر مصیبتی که در زمین حادث میشود یا بر نفوس شما وارد میآید، قبل از آنکه آنرا
خلق کنیم، در کتابی بوده است و محققاً این بر خدا آسان است، تا برای آنچه که از
دستتان رفت تأسف نخورید و به آنچه که به شما داده است خوشحال و غره نشوید، که
خداوند خود پسند فخرفروش را دوست نمیدارد».
«لِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يخْلُقُ مَا يشَاءُ يهَبُ لِمَنْ يشَاءُ
إِنَاثًا وَيهَبُ لِمَنْ يشَاءُ الذُّكُورَ * أَوْ يزَوِّجُهُمْ ذُكْرَانًا
وَإِنَاثًا وَيجْعَلُ مَنْ يشَاءُ عَقِيمًا إِنَّهُ عَلِيمٌ قَدِيرٌ »(الشوری/50)
«ملک آسمانها و زمین متعلق به خداوند است و هر آنچه اراده کند میآفریند، به کسی که
بخواهد دختر میبخشد و به کسی که بخواهد پسر میدهد یا دختر و پسر را با هم میدهد
و هر کسی را بخواهد عقیم قرار میدهد، حقیقتاً او دانا و تواناست».
«وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ
الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ
* الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا
إِلَيْهِ رَاجِعونَ
* أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ
الْمُهْتَدُونَ»(البقره/156)
«و البته ما شما را با مقداری ترس و گرسنگی و نقص مال و جان و محصولاتتان
میآزمائیم و بشارت ده صابرین را آنکه هرگاه مصیبتی پیش آید، گویند: ما از آن
خدائیم و به سوی او باز میگردیم، رحمت و درودهای خداوند بر آنان! ایشان از هدایت
یافتگانند».
(ب) تادیب تدریجی کودک
اگر نصیحت و سخن گفتن با کودک سودمند باشد، جایز نیست که از کودک دوری نمائیم و اگر
دوریکردن مفید باشد، کتکزدن صحیح نیست و در واقع روش مجازات با کتکزدن زمانی
صحیح خواهد بود که تمام وسایل و طرق تربیتی، امتحان شده باشد. به یاری خدا در بحث
تربیت بوسیلة مجازات تحت عنوان وسایل مؤثر در تربیت اطفال به طور مفصل در این مورد
سخن خواهیم گفت.
(ج) تربیت کودک براساس زهد و اعتماد به نفس و پذیرش مسؤولیت و جرأت سخن گفتن و بیان
عقیده
در ارتباط با تربیت فرزند براساس زهد و قناعت، در حدیث مرفوعی آمده است:
«از خوشگذرانی و غرق شدن در رفاه بپرهیزید که به حقیقت بندگان واقعی خدا،
خوشگذران و رفاهطلب نیستند». (روایت احمد و ابونعیم)
در ارتباط با تربیت براساس اعتماد به نفس و پذیرش مسؤولیت، رسول گرامی خداغ
فرمودند: «همه شما به نسبت وظیفه خویش مسؤول هستید و در قیامت از انجام مسؤولیت و
ادای وظیفه در قبال زیردستان خود مورد سؤال واقع میشوید». این حدیث مبارک، کوچک و
بزرگ، زن و مرد و حاکم و محکوم را شامل میگردد.
و باز هم تردیدی نیست که این پیمان، کوچک و بزرگ و زن و مرد و خلاصه تمامی افراد
امت اسلامی را در بر میگیرد، در ارتباط با مسؤولیت تربیت جسمی فرزندان در فصول
گذشته به تفصیل بحث شده است. بدون شک تربیتبدنی و توانایی جسمی، خود مرحلهای در
ایجاد اعتماد به نفس و آماده نمودن افراد برای ادای مسؤولیت و حمل امانت الهی است.
(د) الگو قرار دادن پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم در مراحل مختلف زندگی از
دوران کودکی تا زمانی که مبعوث گردید
خدای تعالی با رحمت شامل خود رسول گرامی صلی الله علیه وسلم را به بهترین شکل تربیت
نمود، برای آنکه نظارت دایمی و رعایت کامل خداوند را بر امر رشد و تکامل پیامبر
گرامی اسلام صلی الله علیه وسلم به خوبی دریابیم، نمونههایی از مراحل مختلف حیات
آن حضرت را در اینجا بیان میکنیم. خصوصاً مرحله کودکی و نوجوانی که امید است فرا
راه مسیر پرپیچ و خم تربیت اسلامی برای مربیان ما باشد و برای نسلهای آینده نیز به
عنوان الگو و نمونهای کامل مورد استفاده قرار گیرد.
نتیجه این مباحث آن است که: مواظبت و مراقبت بیش از حد و محبت زائد از عوامل مهم
انحراف روانی کودک بوده و در غالب اوقات باعث ایجاد عقدة خود کمبینی و احساس نقص
در او میشود.
پس والدین خصوصاً مادران باید براساس قواعد و قوانین تربیت اسلامی عمل کنند. از
جمله این قواعد آن است که در ابراز محبت و وابستگی کودک به مادر حد اعتدال را رعایت
کنند و در هر آنچه که پیش میآید، تسلیم خدای توانا باشند.
از جملة این قواعد آن است که تربیت بوسیلة مجازات در وقت ضروری و پس از سن تمیز
صورت گیرد و تربیت بر مبنای زهد و قناعت و اعتماد به نفس و پذیرش مسؤولیت و جرأت
بیان بنا گردد و در تمامی مراحل حیات به شخصیت نبیاکرم صلی الله علیه وسلم تأسی
شود.
اگر والدین و مربیان این قوانین تربیتی را با احساس تعهد رعایت کنند، فرزندان را از
عواملی که باعث از بین رفتن کرامت و نابودی شخصیت آنان میشود نجات میبخشد و موجب
تکامل روحی، اخلاقی و عقلانی فرزندان خود میشوند.
3- فرق گذاشتن بین فرزندان
تفاوت قائل شدن بین فرزندان از مهمترین عوامل انحرافات روانی کودکان است، فرق
گذاشتن به هر صورتی که باشد، یعنی در زمینه مسائل مادی یا معنوی مانند محبت، منجر
به عواقب ناگواری خواهد شد.
زیرا باعث میگردد که فرزندی که مورد بیمهری واقع میشود، نسبت به دیگری حسادت
بورزد و کینهتوز شود و گوشهنشین و کمرو گردد، بترسد و گریه کند و در ذهن خود
تصورات انتقام و مشاجره و ضرب و شتم را بپروراند. دچار کابوسهای شبانه و حملههای
عصبی شود و در خود احساس نقص و خودکمبینی نماید.
مربی اول، رسول گرامی خدا ـ سلام و درود خدا بر او باد ـ در زمینة رفتار اجتماعی
نیز حقیقتاً مربی با عظمت و والایی بودند که در این زمینه خاص به والدین سفارش
میکنند که از خدا بترسید و عدالت را بین فرزندانتان رعایت نمائید.
علل تفاوتگذاری بین فرزندان
فرزند از جنس مورد نر نباشد، مثلاً پدر و مادر دوست داشته باشند که بچه پسر باشد،
امّا صاحب دختر شوند.
بهرة هوشی و زیبایی کودک کم باشد.
نقص جسمانی داشته باشد.
علل مادی یا معنوی فوق از نظر اسلام هیچکدام نمیتوانند باعث دوست نداشتن فرزند یا
برتری یکی بر دیگری باشد، و چه ظالم و بیرحمند پدران و مادرانی که این رفتار زشت و
غیرانسانی را از خود بروز می دهند.
چه گناهی دارد طفلی که دختر بدنیا آمده است و جنس مونث بودن او به اختیار و ارادهش
نیست؟
چه گناهی دارد طفلی که زیبا روی و خوش قیافه نیست؟
چه گناهی دارد طفلی که از بهره هوشی خوبی برخوردار نیست؟
چه گناهی دارد طفلی که طبیعتاً پرنشاط و با تحرک و پرشور است؟
چه کار کند، طفل بیگناهی که نقص جسمی دارد و یا به علت حادثهای مقدر نقصی ظاهری
پیدا میکند؟
پس اگر والدین محترم و مربیان عزیز به حفظ سلامتی فرزندان خود علاقهمندند و مایلند
که آنها را از عقدههای روانی و احساس خود کم بینی رها کنند و از ایجاد آفات قلبی
مانند حقد، حسد و کینه جلوگیری نمایند، بهترین راه و در واقع تنها راه آن است که
فرمان پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم را در این مورد اجرا کنند که فرمود: «از خدا
بترسید و عدالت را در ارتباط با فرزندانتان رعایت کنید».
و به هر آنچه که خدای تعالی به آنان بخشیده است چه پسر و چه دختر، راضی باشند و
برای تمامی فرزندان خود به یک اندازه محبت و علاقه خود را بروز دهند و روح مساوات و
گذشت و برادری را نیز به این صورت بین آنان ایجاد نمایند تا از نعمت عدل کامل و
عطوفت و محبت صادقانه و رفتار عادلانه به طور یکسان برخوردار باشند و چه زیبا گفت
رسول گرامی خدا صلی الله علیه وسلم : «خدا رحم کند به پدر و مادری که فرزندش را در
نیکو بودن یاری میدهد». (روایت ابن حبّان)
4- نقص جسمانی
نقص جسمانی نیز از جمله عوامل مهم در ایجاد عقدة روانی و احساس نقص و خودکم بینی
است.
فرزندی که از دوران طفولیت مبتلا به نقص جسمانی مانند: کوری، کری، لکنت زبان و یا
عقبافتادگی ذهنی است، باید از جانب اطرافیان خصوصاً پدر و مادر و خواهر و برادر
مورد توجه قرار گیرد، چنین افرادی نیازمند مواظبت و محبت، اخلاق و رفتار نیکو و
آمیخته با گذشت و نرمی هستند.
پیامبر عزیز صلی الله علیه وسلم ما در این باره میفرماید:
«خدای رحمان مهربان است با آنانکه مهربانند، پس شما هم به آنها که در زمینند رحم
کنید تا آنکه در آسمان است به شما رحم کند». (روایت ترمذی و ابوداود) و نیز
فرمودند: «در میان مؤمنین کاملترین ایمان را کسی دارد که بهترین اخلاق را داشته
باشد». (روایت ترمذی و ابنحباّن)
اما زمانی که والدین یا اطرافیان، بچهای که از نعمت بینایی محروم است «کور» صدا
میزنند، و آنکه را که نمیشنود «کر» و کسی را که نقص ذهنی دارد، «بدبخت و بینوا»
مینامند و کسی را که لکنت زبان دارد «لال» میخوانند، بدیهی است که با چنین القاب
و عناوینی عقده روانی و احساس نقص در بچه ایجاد میشود و از لحاظ روحی چنان درهم
میشکند که حالت بسیار رقتانگیزی پیدا خواهد کرد، نسبت به زندگی بدبین و نسبت به
دیگران کینهتوز خواهد شد. پس بر مربیان و والدین واجب است که مشکل روحی در ارتباط
با نقص جسمانی فرزندانشان را با روشی عاقلانه و رفتاری حکیمانه و تربیتی شایسته و
برخوردی همراه با لطف و نرمی و مراقبت صحیح، برطرف سازند. زیرا ارزش هر انسانی به
دین و اخلاق اوست نه شکل و ظاهرش.
·
اولین گام برای برطرف نمودن مشکل اینگونه افراد آن است که با دیده محبت به آنان
بنگرند و از آنان به طور ویژه مراقبت کرده، مواظب حالتهای آنان باشند و دریابند که
فرزند آنها از جنبة هوشی یا مواهب طبیعی مانند نشاط، تحرک و آگاهی مانند سایر
بچهها نیست، رفتار ملایم و با محبت و درک درست آنها، احساس نقص و ناتوانی را در
آنان برطرف میکند و نوعی اطمینان و آرامش روحی در ایشان بوجود میآورد که میتواند
آنان را به فردی سازنده و مفید تبدیل کند.
·
دومین گام برای معالجه اینگونه افراد آن است که به تمامی اطرافیان چه افراد خانواده
و چه نزدیکان و حتی افراد دور نصیحت کنند و تذکر دهند که نسبت به آنان اهانتی روا
ندارند و یا آنها را تحقیر نکنند و مسخره ننمایند تا اثری بد بر روحیه آنان نداشته
باشد و دردی جانکاه اضافه بر درد و رنج آنان برایشان ایجاد نکند. همه ما و تمامی
کسانی که با افراد علیل و ناتوان یا مبتلا به یکی از نواقص جسمی برخورد میکنند،
باید رهنمود و رفتار مربی اول اسلام حضرت محمد صلی الله علیه وسلم را به یاد
داشته باشند که فرمود:
«انسانها در نظام جامعه مانند عضوی از یک پیکر هستند و برای وحدت اجتماعی، هر یک از
افراد جامعه باید نسبت به سایرین احترام بگذارد و از بذل محبت دریغ نکنند». به
عبارت دیگر براساس گفتة آن حضرت صلی الله علیه وسلم اساس بنای وحدت اجتماعی بر
پایة صفای قلبی و محبت است و اصول آن بر بزرگداشت و احترام متمرکز میشود.
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وسلم افراد امت خود را بر حذر میدارند که
عباراتی یا کلماتی بر زبان آوردند که حیثیت و شرافت انسانی را لکهدار کرده و شخصیت
او را پایمال نموده و یا باعث اختلال در روابط اجتماعی گردد. در ارتباط با آفات
زبان میفرماید: «بندهای از بندگان خدا کلامی بر زبان میآورد که خود به آن اهمیت
نمیدهد ولی به واسطه آن سخن در آتش جهنم میافتد». (روایت بخاری)
و همچنین فرمود: «بندهای از بندگان خدا سخنی میگوید که دربارة آن تحقیق نکرده است
بواسطة آن سخن به عمقی از آتش جهنم سقوط خواهد کرد که از فاصلة مشرق و مغرب بیشتر
است». (روایت بخاری)
و در نهی از تحقیر و سرکوفت زدن به دیگران میفرماید: «برادر مسلمانت را تحقیر نکن
و سرکوفت نزن چه بسا که به واسطه این رفتارت خدای تعالی به او رحم کند و تو را به
بلا و بدبختی مبتلا سازد.» (روایت ترمذی)
·
سومین گام در معالجة این افراد آن است که والدین و مربیان محترم، دوستانی با اخلاق
پسندیده و عادات درست برای این گونه فرزندان انتخاب کنند تا با هم، همصحبت و همبازی
شوند و رابطة دوستی و محبت بین آنان ایجاد شود، به این ترتیب کودک احساس میکند که
موردتوجه و محبت دیگران قرار گرفته است.
نتیجه مباحث ما در این زمینه آن است که والدین و مربیان عزیز نباید هیچ یک از عوامل
درمان و برطرف کردن مشکل روحی فرزندانی را که دچار نقص جسمی هستند از نظر دور
دارند، نگاه کردن آنان به دیدة محبت و شخصیت، توجه خاص، برحذر داشتن اطرافیان از
تمسخر و استهزا و انتخاب دوستان خوب، عوامل و ابزار مهمی هستند که احساس کمبود و
نقص را از درون کودک میزدایند و او را آماده میسازند تا عضوی مفید برای جامعه
خویش بوده، بازوی توانمندی برای بنای تمدن اسلامی و باز گرداندن مجد و عظمت و
استقلال مسلمانان باشد.
5- یتیم بودن کودک
یتیم بودن نیز از جملة عوامل انحراف روانی کودکان به حساب میآید. خصوصاً که کودک
یتیم در جامعهای باشد که مورد توجه قرار نمیگیرد و یا کسی بار رنج و غم را از
دوشش برنمیدارد و مورد لطف و محبت دیگران قرار نمیگیرد.
همچنانکه قبلاً نیز اشاره کردیم، اسلام به یتیم از تمام جهات خصوصا تربیت، نوع
برخورد با او و تامین زندگیش، توجه خاصی نموده است تا این گونه افراد با رشد و
پرورشی شایسته به عضوی سودمند برای جامعه خود تبدیل شوند و بتوانند مسؤولیتها و
وظایف خود را به بهترین شکل و کاملترین صورت انجام دهند.
قرآن کریم در ارتباط با توجه به یتیمان و نراندن آنان و حفظ احترام و حرمت ایشان
میفرماید:
«
فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ»(الضحی/9)
«پس یتیم را از خود مران»!
«
أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ
* فَذَلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ»(الماعون/1-2)
«آیا کسی که روز قیامت را تکذیب میکرد دیدی؟ او همان کسی است که یتیم را از خود می
راند».
رسول گرامی صلی الله علیه وسلم افراد امت خویش را به امر کفالت و سرپرستی ایتام
تشویق میکنند و مواظبت و رعایت حال آنان را سفارش نموده، مژده میدهند که اگر
سفارش من را بخوبی اجرا کنید، در بهشت همراه من خواهید بود.
مواظبت یتیم و سرپرستی او قبل از هر کسی به عهده نزدیکان و اقوام و خویشان اوست.
بر این افراد به تناسب نزدیکی و حضور آنان واجب است که امر رشد و پرورش اخلاقی و
روانی یتیم را اضافه بر تکفل و سرپرستی او به عهده گیرند و بیش از سایرین به آنان
توجه داشته باشند و از بذل محبت و لطف دریغ نورزند و به آنان نشان دهند که هیچ فرقی
با فرزندانشان ندارند.
در صورتی که یتیم از بازماندگان و نزدیکان کسی را نداشته باشد که او را سرپرستی کند
به عهده دولت اسلامی خواهد بود که امر نگهداری و سرپرستی آنان را بپذیرد و به انجام
رساند.
رسول اکرم صلی الله علیه وسلم به عنوان نماینده اول اولین دولت اسلامی نسبت به
یتیمان بسیار مهربان و دلسوز بودند.
همچنین امر نگهداری و مواظبت از بچه سرراهی یا بدون صاحب به عهده دوست است، زیرا در
زمان حضرت «عمربن الخطاب رضی الله عنه» مردی یک بچه بدون صاحب را به خدمت ایشان
آورد، فرمود: «نفقه (مخارج) این بچه به عهده ماست و آزاده است».
با چنین برخورد نیکو شایستهای که دین عظیم اسلام با یتیم و بچه سرراهی میکند،
آنان در نظام جامعه به شهروندانی نیکوکار و مفید تبدیل میشوند که مسؤولیتهای خود
را به خوبی درک کرده و وظایف خویش را به نحو احسن انجام میدهند، احساس کمبود
نمیکنند و در خیالات و تصورات منحرف غرق نمیشوند.
6- فقر و انحراف روانی
کودکی که از زمانی که چشم میگشاید، خود را در محاصره فقر و بدبختی میبیند، پدرش
را مینگرد که در رنج و تنگدستی است و تمامی خانواده در محرومیت غوطه میخورند و از
طرف دیگر فرزندان همسایه و همکلاسیهایش را میبیند که لباسی زیبا بر تن دارند، از
نعمات و رفاه برخوردارند و حال و روزگارشان بسیار خوب است، اما او آنقدر ندارد که
شکمش را سیر کند و خود را بپوشاند، افسرده ودل شکسته خواهد شد، غم و اندوه جانکاه
به روح و روانش ضربه میزند و او را از لحاظ روحی دچار لغزش و بیماری میکند از این
انسان چه انتظاری میتوان داشت؟ بزودی عقدههای روانی در درونش سرباز میکنند و با
دید کینه و حسادت به دیگران نگاه میکند. امیدهایش به ناامیدی و خوشبینی او به
بدبینی تبدیل میشود و در یک کلام او مریض خواهد شد و مرض او را از نوع روانی است.
و چه راست گفت آن رسول گرامی صلی الله علیه وسلم که فرمود: «کاد الفقر أن یکون
کفراً» «نزدیک است که فقر کفر باشد». (منظور آن حضرت آن است که فقر آن چنان اثر
شومی بر روح آدمی دارد که به کفر منتهی میشود) (روایت احمد و ابنحبّان و بیهقی)
پیامبر خداغ از دچار شدن به فقر به خدای تعالی پناه میبرد و در دعا میفرماید:
«خدایا، من از فقر و کفر به تو پناه میبرم». (روایت نسایی و ابنحیّان)
روش اسلام در از بین بردن فقر
دین اسلام برای از بین بردن فقر دو امر اساسی را مطرح میکند:
اول: احترام و ارزش قائل شدن برای تمامی انسانها صرفنظر رنگ، پوست، نژاد و جنسیت و
وظیفه اجتماعی آنان، چرا که اگر برتری هم وجود داشته باشد براساس تقواست، اسلام این
اصل بسیار مهم که ارزش انسانها را بر مبنای تقوا میسنجد به عنوان قانونی فراگیر و
اساسی برای تمامی بشریت و تمامی نسلها، تا قیامت وضع نمود.
خدای تعالی میفرماید:
«
يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ
شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ
إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ»(الحجرات/13)
«ای مردم ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما راه گروه گروه و قبیله قبیله قرار
دادیم تا یکدیگر را بشناسید. به تحقیق گرامیترین شما نزد خدا با تقواترین شماست».
پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم نیز میفرماید: «خدای تعالی به صورت و جسم شما نظر
نخواهد کرد بلکه به قلب و عمل شما مینگرد». (روایت مسلم)
اسلام کرامت و ارزش فقرا و ضعیفان جامعه را آنقدر بالا میبرد که میگوید: تحقیر
فقرا و یا خشمگین کردن آنان، خشمگین نمودن خداوند است.
«مسلم» روایت میکند که «ابوسفیان» با تعدادی از همراهانش بر «سلمان»، «صهیب» و
«بلال» رضی الله عنه وارد شد در حالیکه همراه محافظانش بود. آنها گفتند: شمشیرهای
خدا از دشمنان خدا گرفته نشده است. «ابوبکر» رضی اله عنه گفت: آیا این سخن را
درباره شیخ قریش میگوئید؟ پس به خدمت رسول خدا صلی الله علیه وسلم رسیده و ماجرا
را باز گفت: رسول اکرم صلی الله علیه وسلم فرمود: ای «ابوبکر»، شاید آنان را
خشمگین کرده باشی، اگر این چنین باشد، خدای تعالی را خشمگین کردهای. پس ابوبکر رضی
اله عنه به نزد آنان بازگشت و گفت: دوستان، آیا از من رنجیدهاید؟ گفتند: خیر
برادر! خداوند تو را ببخشد!
دوم: اصل مسؤولیت مشترک اجتماعی
قواعد و دستوراتی که اسلام در ارتباط با مسؤولیت مشترک اجتماعی و روابط متقابل
افراد مسلمان با هم در حل مشکل فقر وضع نموده است، والاترین و مفیدترین طریقی است
که بشر تا عصر امروز به آن دست یافته است.
در اینجا گوشههایی از مظاهر مسؤولیت مشترک افراد مسلمان جامعه در مقابل یکدیگر
عرضه میشود تا ادعای فوق را به اثبات برسانیم.
·
در شرع مقدس اسلام امر شده است که در دولت، بیتالمالی بصورت مجزا برای «زکات» دایر
گردد. مصرف این بیتالمال در جهت تامین نیازمندیهای فقرا، بینوایان، رهگذران (کسانی
که مسافر هستند ولی به هر علتی، مالی در دست ندارند که به سفر ادامه دهند و به وطن
و محل زندگی خود بازگردند) و مقروضین و آزاد نمودن بندگان و غیره میباشد.
پروردگار متعال میفرماید:
«
إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاء وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا
وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ
اللّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ عَلِيمٌ
حَكِيمٌ»(التوبه/60)
«صدقات فقط برای فقرا، مساکین، کارمندان آن (جمعآوری کنندگان و سایر کارمندان آن)،
آنانکه دلهایشان الفت داده میشود، آزاد کردن بندگان و بدهکاران و در راه خدا و راه
ماندگان است، فریضهای است از جانب خداوند و او دانا و با حکمت است».
·
اسلام امر یاری رساندن به بینوایان و گرسنگان را از مهمترین واجبات شمرده است.
«عبدالرحمن ابن ابیبکر» رضی الله عنه در روایتی از «بخاری» میگوید: اصحاب صفّه
مردمانی فقیر بودند، رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: «کسی که غذای دو نفر را
دارد، نفر سومی را همراه خود برای خوردن طعام بیاوردو کسی که غذای چهار نفر را دارد
نفر پنجم یا ششمی بر سر سفره خویش بیاورد».
همچنین در سفری که همراه یاران خود بودند، فرمودند: «کسی که مرکب اضافی دارد به کسی
که ندارد، ببخشد وکسی که توشة اضافی دارد به کسی بدهد که غذایی همراه ندارد».
·
اسلام بر حاکم جامعه واجب کرده است که کار را برای افرادی که بیکار و توانا هستند
فراهم نماید. مردی از انصار به خدمت رسول خداصلی الله وسلم رسید و از او تقاضای
مبلغی کرد.
·
بنابر قانون تامین عائلی هر نوزادیکه بدنیا میآید چه فرزندحاکم باشد یا کارمند یا
کارگر و هر فرد دیگر مبلغ معینی به او اختصاص داده میشود.
«ابو عبید» در کتاب «الاموال» میگوید:
«عمربن الخطاب» رضی الله عنه برای هر نوزادی که متولد میشد مبلغ معینی مشخص
مینمود که به حقوق پدرش اضافه میشد (مبلغ مذکور حدود یک صد درهم بود) و همراه با
رشد کودک مقرری او نیز اضافه میشد، بعد از او حضرت «عثمان» و حضرت «علی» رضی الله
عنهما این شیوه را ادامه دادند.
مقادیر و مقررهای مشخص فوق غیر از نوع دیگری از تعاون و همیاری اقتصادی است که نوعی
رغبت برای ایثار و بخشش است و انسان مؤمن با طیب خاطر و با کمال میل و رضایت به علت
تربیت روحی و وجدانی به آن مبادرت میکند.
با همیاری جامعه و دولت در حل مشکل فقر، فقیری در جامعه باقی نمیماند و محتاجی
نخواهد بود و امت اسلام از نعمت امنیت و رفاه و ثبات برخوردار خواهد بود، و نظام
اجتماع از جرم و تبهکاری و انحرافات روانی مصون میماند و با چشمان خود ناظر بر
افراشتن پرچم عظمت و اقتدار اسلام خواهیم بود و آن روز مؤمنین به سبب یاری الهی
شادمان میشوند.
|