Thu, 10 Apr 2025پنجشنبه 21 فروردين 1404
 
كليپهاي صوتي و تصويري: 599
تعداد كل مقالات : 2523
تعداد كل بازديدها تاكنون : 9466198
 
 
 

پيامبر صلی الله علیه وسلم  که وقتي از او سؤال شد حق همسران ما بر ما چيست؟ فرمود : (أن تطعمها إذا طعمت و تکسوها إذا اکتسيت ولاتضرب الوجه و لاتقبح ولاتهجر إلا في البيت) «هرگاه غذا خوردي به او هم غذا بدهي، و هرگاه لباس خواستي براي او هم لباس فراهم کني (غذا و پوشاکش را فراهم کن)، و به صورت او نزني و به او ناسزا نگوئي و تنها در خانه بسترش را ترک کن».ابوداود (2128)

******************

پيامبر صلی الله علیه وسلم مي‌فرمايد: (ألا إن لکم علي نسائکم حقا و لنسائکم عليکم حقا) «آگاه باشيد که همسرانتان بر شما حقي دارند همانطور که شما بر آنان حقي داريد».ترمذی (1173

******************

از علي رضی الله عنه روايت است : (لعن رسول الله صلی الله علیه وسلم  المحلل و المحلل له) «پيامبر صلی الله علیه وسلم  محلل(حلال کننده زني که سه طلاق شده) و محلل له(مردي که زن برايش حلال شده – شوهر اول) را لعنت کرده است».ترمذی (1128)

******************

در صحيح مسلم از ابوهريره روايت است که پيامبر صلی الله علیه وسلم  از نکاح شغار نهي کرد. و فرمود شغار اين است که مردي، به مردي ديگر بگويد : (زوجني ابنتک و أزوجک ابتني، أو زوجني أختک و أزوجک أختي) «دختر را به ازدواج من در بياور، تا من (در مقابل)، دخترم را به ازدواج تو درآورم، يا خواهرت را به ازدواج من در بياور تا من هم (در مقابل) خواهرم را به ازدواج تو درآورم».مسلم (1416) در حديثي ديگر فرمودند : (لاشغار في الإسلام) «در اسلام شغار نيست».مسلم (1415)

******************

از عمرو بن شعيب از پدرش از جدش روايت است : (أن مرثد بن أبي مرثد الغنوي کان يحمل الأساري بمکة، و کان بمکة بغي يقال لها عناق، و کانت صديقته، قال : جئت إلي النبي صلی الله علیه وسلم  فقلت : يا رسول الله أنکح عناقا؟ قال : فسکت عني فنزلت : ) وَالزَّانِيَةُ لاَيَنکِحُهَا إلاَّ زَانٍ أو مُشرکٌ ( فدعاني فقرأها علي وقال : لاتنکحها) «مرثد بن ابي مرثد غنوي اسيران را به مکه حمل مي‌کرد، در مکه زن زناکاري به نام عناق که دوست مرثد بود زندگي مي‌کرد، مرثد گفت : نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم  رفتم و گفتم : اي رسول خدا! آيا عناق را به ازدواج خود درآورم؟ مرثد گويد : پيامبر در جواب من ساکت ماند، سپس اين آيه نازل شد:) وَالزَّانِيَةُ لاَينَکِحُهَا إلاَّ زَانٍ أو مُشرکٌ ( مرا صدا زد و آيه را برايم خواند، و فرمود : با او ازدواج نکن».ابوداود (2037)

******************

پيامبر صلی الله علیه وسلم فرمود : (لايجمع بين المرأة و عمتها ولا بين المرأة و خالتها) «جمع بين زن و عمه‌اش، زن و خاله‌اش، جايز نيست».متفق عليه: بخاری (5109)، مسلم (1408)

******************

مشاهده كل احاديث

 
 
 

اسلام - قرآن و تفسیر
نوار اسلام
سایت جامع فتاوای اهل سنت
مهتدین
عصر اسلام
دائرة المعارف شبکه اسلامی
اسلام تيوب
اخبار جهان اسلام
سایت بیداری
کتابخانه
پاسخ به شبهات دینی
اسلام هاوس

پدیده دروغ کودکان

پدیده دروغ کودکان

 

از نظر اسلام از زشت‌ترین پدیده‌های اخلاقی است. بر مربیان و والدین واجب است در مقابله با آن سعی کنند و تمام تلاش خود را برای مبارزه با آن متمرکز نمایند تا این خصلت ناپسند را اگر ایجاد شده است، از وجود فرزند خویش برکنند تا او را از قید آن آزاد نمایند و از لغزشگاههای دروغ و زشتی‌های نفاق برحذر دارند.

برای شنیع و قبیح بودن دروغ همین کافی است که بدانیم اسلام آن را از ویژگی‌های نفاق به شمار آورده است.

«بخاری» و «مسلم» و دیگران از «عبدالله بن عمر و بن‌العاصب» روایت می‌کنند که نبی‌اکرم صلی الله وسلم  فرمود: «أربع من کن فیه کان منافقا خالصاً، ومن کان فیه خصلة منهن کان فیه خصلة من النفاق حتی یدعها: إذا أوتمن خان، وإذا حدث کذب، وإذا عاهد غدر، وإذا خاصم فجر».

«چهار خصلت است که اگر در کسی باشد منافق خالص است و اگر یکی از آن خصایل در او باشد آن فرد خصلتی از نفاق دارد تا آنرا کنار بگذارد، آن چهار خصلت این است:

در امانت خیانت می‌کند، دروغ می‌گوید، پیمان‌شکنی می‌کند و هنگام مبارزه و درگیری انصاف ندارد و از حدود تجاوز می‌کند».

و همچنین برای شنیع و قبیح بودن دروغ همین کافی است که بدانیم شخص دروغگو مورد خشم و عذاب الهی قرار می‌گیرد. «مسلم»و دیگران «ابوهریره رضی الله عنه» روایت می‌کنند که گفت: رسول اکرم صلی الله وسلم  فرمودند:

«ثلاثة لا یکلمهم الله یوم القیامة، ولا یزکیهم، ولا ینظر إلیهم، ولهم عذاب ألیم: شیخ زان، وملک کذاب، وعائل مستکبر».

«سه کس را خدای تعالی در روز قیامت نگاه نمی‌کند و آنان را پاک نخواهد کرد و با ایشان حرف نمی‌زند:

پیرمرد زناکار، پادشاه دروغگو و سرپرستی که به زیردستانش فخر می‌فروشد و تکبر می‌کند».

و باز هم برای شنیع و قبیح بودن دروغ همین کافی است که فرد دروغگو درنزد خدا در رده دروغگویان نوشته می‌شود.

امام «بخاری» و «مسلم» و دیگران از «ابن مسعودس» روایت می‌کنند که گفت: رسول خداص فرمودند: «إیاکم والکذب، فإن الکذب یهدي إلی الفجور، وإن الفجور یهدي إلی النار، وما یزال العبد یکذب، ویتحری الکذب، حتی یکتب عندالله کذاباً».

«بر حذر باشید از دروغ زیرا به گناه و معصیت منجر می‌شود و گناه، آدمی را به سوی آتش هدایت می‌کند و بنده‌ای که دروغ می‌گوید و دروغ را بر می‌گزیند، نزد خدا جزو دروغگویان نوشته خواهد شد».

و برای زشت و قبیح بودن آن کافی است که بدانیم پیامبر گرامی صلی الله علیه وسلم  ما دروغ را خیانت بزرگ نام نهاده است. «ابوداود» از «سفیان بن اسید الحضرمیس» روایت می‌کند که گفت: رسول خداصلی الله وسلم فرمودند: «کبرت خیانة أن تحدث أخاک حدیثاً هو لک مصدق، وأنت له به کاذب».

«چه خیانت بزرگی که با برادرت سخن بگویی و او گفته‌ات را تصدیق کند، در حالیکه تو برایش دروغ می‌گویی».

پس اگر دروغ چنین منفور و مبغوض است، چه شایسته است که مربیان و اولیای محترم فرزندان خود را از آن متنفر بسازند، آنان را بر حذر دارند و نهی کنند و مضرات و خطرهای این صفت زشت را برای آنان تشریح کنند تا در دام آن نیفتند و در لجنزار متعفن آن گرفتار نشوند و در لغزشگاههایش دچار انحراف و خطا نگردند.

از آنجایی که تربیت صحیح و مطلوب بر مبنای الگو و نمونه شایسته انجام می‌گیرد، اولیای محترم نباید مثلاً به بهانه ساکت کردن اطفال در هنگام گریه یا فرونشاندن خشم یا تشویق به امری دروغ بگویند، زیرا بطور غیرمستقیم به عنوان الگوی بد، طفل را به اخلاق زشت عادت می‌دهند و چه عادتی می‌تواند قبیح‌تر از دروغگویی باشد.

و اگر این تعارض را بین اقوال و اعمال والدین خود ببیند دیگر به آنان اعتماد نمی‌کند و نصایح و پندهای آنان اثر خود را از دست خواهد داد.

و برای همین است که مربی اول اسلام و رشد کامل امت ما حضرت محمدصلی الله علیه وسلم  همواره اولیا و مربیان را بر حذر می‌داشته که به فرزندانشان دروغ نگویند، هر چند به قصد سرگرم کردن یا تشویق یا شوخی باشد، چون نزد خدا بر آنان دروغی نوشته خواهد شد.

«احمد» و «ابن ابی الدنیا» از «ابوهریره رضی الله عنه» روایت می‌کنند که گفت: «رسول گرامی خداصلی الله وسلم فرمودند: «من قال لصبی هاک، ثم لم یعطه فهی کذبه». «کسی که به کودکی بگوید بیا به تو چیزی بدهم اما به او هیچ ندهد، دروغ گفته است».

از نکات ظریفی که روایت می‌کنند و نشانگر شیوه سلف صالح در عادت دادن فرزندانشان به راست‌گویی در روابط و پیمانهایشان است، واقعه‌ای است که برای عالم ربانی شیخ «عبدالقادر گیلانی» (رحمه‌الله) روی داده است، ایشان می‌گویند:

«از اول زندگی بنای امورم را بر راست گویی گذاشتم، در سفری جهت طلب علم از مکه عازم بغداد بودم، وقتی که به همدان رسیدم راهزنان به کاروان حمله کردند، من 40 دینار همراه خود داشتم که مادرم جهت مخارج ضروری به من داده بود و قبل از سفر نیز مجدداً به او قول دادم که راستگو باشم.

دزدان اجناس و نقود کاروانیان را گرفتند، یکی از دزدان به من گفت: چه داری؟ گفتم: 40 دینار، تصور کرد که او را مسخره می‌کنم، مرا رها کرد.

یکی دیگر از دزدان هم از من سؤال کرد، من هم همان جواب را دادم، اومرا به نزد رئیس دزدان برد او هم سؤال کرد و من جواب دادم.

رئیس دزدان گفت: چه چیزی باعث شد تو راست بگویی؟ گفتم: با مادرم پیمان بسته‌ام که دروغ نگویم، ترسیدم که به عهد خویش خیانت کرده باشم.

خشیت و ترس تمام وجود رئیس دزدان را فرا گرفت،‌ فریاد زد و گریبان چاک کرد و گفت: تو می‌ترسی که به عهدی که با مادرت بسته‌ای خیانت کنی و من نترسم که به عهدی که با خدای خود بسته‌ام خیانت کنم؟ پس دستور داد تا تمام اجناس و نقود کاروانیان را باز گردانند و به حضرت «عبدالقادر گیلانی» گفت: من نزد تو به درگاه خدایتعالی توبه می‌کنم! همه دزدان گفتند: تو بزرگ ما، در راهزنی هستی و امروز بزرگ ما، در توبه و بازگشت به جانب خدایی، سپس تمام دزدان به برکت آن راستگویی توبه کردند».


بازگشت به ابتدا

بازگشت به نتايج قبل

 

ارسال مقاله به دوستان

چاپ مقاله

 

     

  معرفي سايت به دوستان  |   درباره ما   |  تماس با ما

All Rights Reserved For BlestFamily.com © 2010

كليه حقوق مادي و معنوي سايت محفوظ است.