Thu, 10 Apr 2025پنجشنبه 21 فروردين 1404
 
كليپهاي صوتي و تصويري: 599
تعداد كل مقالات : 2523
تعداد كل بازديدها تاكنون : 9465883
 
 
 

از ابوهريره روايت است که: (أن امرأة جائت إلي النبي صلی الله علیه وسلم  فقالت : يا رسول الله، إن زوجي يريد أن يذهب بابني و قد سقاني من بئر أبي عتبة، و قد نفعني. فقال رسول الله صلی الله علیه وسلم  : هذا أبوک، و هذه أمک، فخذ بيد أيهما شئت. فأخذ بيد أمه، فانطلقت به) «زني نزد پيامبر صلی الله علیه وسلم  آمد و گفت : اي رسول خدا! شوهرم مي‌خواهد پسرم را از من بگيرد در حالي که پسرم از چاه ابي عتبه برايم آب آورده و به من کمک کرده است. پيامبر صلی الله علیه وسلم  به پسر فرمود : اين پدرت است و اين هم مادرت، دست هر کدام از آنها را که مي‌خواهي بگير، پس دست مادرش را گرفت، پس مادرش او را با خود برد».ابوداود (2260)

******************

از عمرو بن شعيب از پدرش از جدش روايت است که زني گفت: اي رسول خدا! شکمم ظرف حمل اين پسر بود، و پستانهايم برايش شيردان و آغوشم مأواي او بود، پدرش مرا طلاق داده و مي‌خواهد او را از من بگيرد. پيامبر صلی الله علیه وسلم  فرمود : (أنت أحق به مالم تنکحي) «تا زماني که ازدواج نکني تو سزاوارتر به پسرت هستي».ابوداود (2259)

******************

از ابن عباس رضی الله عنه  روايت است : زن ثابت بن قيس بن شماس نزد پيامبر صلی الله علیه وسلم  آمد و گفت : اي رسول خدا! من نسبت به دين و اخلاق ثابت ايرادي ندارم، ولي از کفران و ناسپاسي با او مي‌ترسم – چون او را دوست ندارم - پيامبر صلی الله علیه وسلم  فرمود: (فتردين عليه حديقته) «آيا باغش را به او پس مي‌دهدي؟ گفت : بله، پس باغ را به او پس داد، پيامبر صلی الله علیه وسلم  به ثابت دستور داد تا از او جدا شود».بخاری (5276)

******************

پيامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: (ثلاث جدهن جد، و هزلهن جد : النکاح و الطلاق و الرجعة) «سه چيز است که شوخي و جدي در آنها، جدي است : نکاح، طلاق و رجوع کردن».ابوداود (2180)

******************

از عبدالله بن زمعه روايت است که گفت : از پيامبر صلی الله علیه وسلم  فرمود: (يعمد أحدکم فيجلد امرأته جلد العبد فلعله يضاجعها من آخر يومه) «بعضي از شما همسرشان را مانند برده شلاق مي‌زنند، در حاليکه شايد در آخر همان روز با او همبستر شوند».متفق عليه : بخاری (4992)، مسلم (2855)

******************

 پيامبر صلی الله علیه وسلم  فرمود : (أيما امرأة سألت زوجها الطلاق من غير ما بأس فحرام عليها رائحة الجنة) «هر زني که بدون سبب از شوهرش تقاضاي طلاق کند، بوي بهشت بر او حرام است». ترمذی (1199) و در حديثي ديگر مي‌فرمايد : (المختلعات هن المنافقات) «زناني که خلع مي‌کنند (تقاضاي طلاق مي‌کنند) منافق‌اند».[صحیح ابن ماجه 6681]

******************

مشاهده كل احاديث

 
 
 

اسلام - قرآن و تفسیر
نوار اسلام
سایت جامع فتاوای اهل سنت
مهتدین
عصر اسلام
دائرة المعارف شبکه اسلامی
اسلام تيوب
اخبار جهان اسلام
سایت بیداری
کتابخانه
پاسخ به شبهات دینی
اسلام هاوس

تفاوت ازدواج مسیار با ازدواج موقت چیست؟

خواستم بدانم مسيار دراهل سنت چيست؟ و فرق ان باازدواج دايم چيست؟ آيامثل صيغه در اهل ‏تشيع است؟

 

الحمدلله،

پيش از هر چيز بايد به تعريف نکاح مسيار و ماهيت آن پرداخت

 

‏ «مسيار» کلمه اي معجمي و لغت نامه اي نيست؛ شايد عبارت از سير و حرکت و عبور ‏گرفته شده، و اصطلاحي عاميانه است که در کشورهاي حاشيه خليج و عربستان بين مردم ‏مروج است.‏

وعموما از اين گرفته که فرد در يکي از شهرهاي مسير گردش و ترددش براي تجارت يا کسب ‏علم با خانمي ازدواج مي کند که در زمان تحصيل و يا هنگام آمدن براي تجارت و بازرگاني ‏پيش خانم خودش جا خوش کند و از حرام هم نجات پيدا کند او را به طور دايم نکاح مي کند. ‏

و يا خانمهايي هستند که مشکل مادي و مسکن و نفقه ندارند ولي چون بيوه شده اند کسي آنان را ‏ازدواج نمي کند اينان از حق نفقه و مسکن و قسم شبانه (نوبت شبگذاري) خود صرفنظر مي ‏کنند و به اختيار شوهر مي گذارند هر وقت براي او ميسر شد به او سر بزند و اين ازدواج تمام ‏شرايط و ارکان عقد نکاح شرعي را دارد، از قبيل: گواه، تعيين مهريه، و ثبوت نسب براي ‏فرزندان از زن و مرد.‏

البته با هم به توافق مي رسند که در خانه والدين خود بماند و تقاضاي مسکن و نفقه و قسم را از ‏شوهر ننمايد.‏

غالبا از ناداري است يا از اينکه زندگي شان با همسر اول دچار مشکل و فروپاشي و تنش نشود ‏يا اينکه همسر اول خود را زياد دوست دارد و نمي خواهد اثرات رواني نکاح دايم دوم او را ‏ناراحت نمايد و در کابوس فرو ببرد. اين عقد را از چشم او و خانواده همسرش پنهان مي کنند، ‏ولي در عين حال اين عقد علنا با حضور گواهان با رضايت کامل زوجين و حضور ولي زن و ‏الفاظي که بر دوام نکاح دلالت کند انجام مي گيرد.‏

 

آيا اين نکاح همان نکاح متعه و موقت که در اهل تشيع مروج مي باشد، نيست؟

خير! اين نکاح هيچ ربطي به نکاح موقت و متعه ندارد: زيرا در نکاح موقت يا متعه، ذکر ‏مدت به پايان رسيدن عقد نکاح در صلب و متن عقد داخل است به اين صورت که گفته مي ‏شود: «متعيني بنفسک الي مدة کذا بکذا من المهر».‏

لفظ «متعيني» بجاي « زوجتک و نکحتک» با ذکر نهايت مدت عقد همراه است که اين دو ‏مسئله اين عقد را از نکاح دايم ممتاز مي کند .‏

و عموما ازدواج متعه، ازدواج موقتي است که اجرت آن بر اساس مدت زمان نکاح کم و زياد ‏مي شود. اجرت متعه يک روز، با يک هفته و يک ماه و يک سال متفاوت است.‏

ازدواج موقت خود بخود بعد از اتمام مدت تعيين شده به پايان مي رسد، و ديگر نيازي به طلاق ‏و يا فسخ و خلع ندارد، و مدت در صلب عقد داخل و غير قابل انفکاک است.‏

 

‏ ويژگيهاي متعه

خداوند متعال در قرآن مجيد اسباب حلّت وطي واستمتاع از زنان را در دوچيز منحصر کرده ‏است:‏

‏1- نکاح صحيح و دايم.         2- ملک يمين.‏

و آيه اين است: «الا علي ازواجهم او ما ملکت ايمانهم» .               (سوره مؤمنين:7)‏

در ضمن افرادي راکه از اين دو راه تخطي نمايند تهديد کرده و آنان را متجاوز از حدود الله ‏ناميده است:‏

‏ «فمن ابتغي وراء ذلک فاولئک هم العادون».‏

‏« پس کسي که غير از اين دو راه را تلاش کند پس آنان همان متجاوزانند».‏

زني که از طريق متعه و موقت به ازدواج در مي آيد نمي توان شرعا به او عنوان و لقب ‏‏«زوجه شرعي» داد. زيرا ميراث، عدّت، طلاق، نفقه و کسوت هيچکدام را ندارد و بجاي مهر ‏براي او اجرت در نظر گرفته مي شود از اين بابت که مبلغ آن نسبت به کوتاه بودن و طولاني ‏بودن مدت استمتاع متفاوت است و اين همان خاصيت اجرت در مقابل زمان است. اما زوجه ‏مسيار شرعاً به لقب زوجه شرعي مفتخر است و مهر، ميراث عدّت و طلاق هم دارد.‏

‏ زن متعه ملک يمين هم نيست، وگرنه بيع و هبه و اعتاق او جايز مي بود.‏

عقد متعه و موقت جايز نيست، زيرا اگر جايزمي بود خداوند در قرآن کريم براي افرادي که ‏توانايي مالي ازدواج دايم را ندارند متعه را تجويز مي فرمود؛ ولي نه اينکه متعه را براي اين ‏دسته از افراد تعيين و تجويز نفرمودند، بلکه امر به استعفاف و خويشتنداري تا زمان توانگري ‏و قدرت بر ازدواج داده است.‏

‏«وليستعفف الذين لا يجدون نکاحا حتي يغنيهم الله من فضله»‏

‏« و بايد عفت خود را بيابند کساني نمي يابند که نکاحي شرعي بکنند تا زماني که الله آنان را از ‏فضل خويش توانگر نمايد تا نکاح کنند».‏

اين نکته حايز اهميت است که اگر متعه جايز مي بود چرا خداوند امر به استعفاف مي نمايد.‏

 

اما ازدواج ميسار، ازدواجي دائم و مطلق، بدون ذکر مدت است و خود به خود پايان نمي يابد ‏جز با طلاق يا خلع يا فسخ قاضي يا تفويض طلاق به همسر بعد از انعقاد عقد نکاح.‏

زني که از طريق نکاخ متعه و موقت به ازدواج در مي آيد جز آن چهار خانم که نکاح آن جايز ‏است نيست، بلکه فرد مي تواندبيش از 20 زن متعه اي داشته باشد. اما زنان مسيار با زنان ‏نکاح شده ي دائم جمعا نبايد بيش از چهار تا باشند. پس اين نکاح هيچ تناسبي و ربطي و ‏سنخيتي با نکاح متعه و موقت ندارد آنگونه که در سايت خبري وتحليلي بازتاب آمده است، ‏نسبت دادن حلت جواز نکاح متعه و موقت به علماي اهل سنت نادرست است. و هيچگاه علماي ‏اهل سنت نکاح متعه و موقترا جايز ندانسته و نخواهند دانست چون نص صريح وجود دارد و ‏محل اجتهاد نيست.‏

 

و در نکاح موقت و متعه فرزندان از داشتن يک شناسنامه محروم اند، اما اينجا اين عقد دائم ‏است البته با صرفنظر کردن همسر از حق نفقه و مسکن و قسم در شب گذاري و اينکه همسر ‏از حقوق خود صرفنظر مي کند هيچ عيبي در ان نيست. زيرا حضرت ام المؤمنين سوده رضي ‏الله عنها حق خود را به نفع ام المؤمنين عائشه رضي الله عنها بر رسول الله صلي الله عليه وسلم ‏بخشيد و از حق خود صرفنظر کرد. واگر اين امر جايز نمي بود هرگز رسول الله صلي الله عليه ‏وسلم با آن موافقت نمي کردند. ‏

چنانکه در بعضي از مذاهب اهل سنت اين مسئله آمده، که فرد مي تواند خانمي ازدواج کند و ‏شرط کند که من فقط روزها  نزد شما مي آيم و شب ها نه. يا شب ها مي آيم و روزها نه.‏

و انسان در اين عصر متغير و پر از حوادث که زندگي مي کند، بعضي از زنان را مي يابد که ‏ديگر نياز به چيزي ندارند فقط به يک همسر نيازمند هستند تا غريزه جنسي آنان را اشباع نمايد ‏و از حق خود از قبيل نفقه و مسکن صرف نظر کرده و به همان اندک حق خود بسنده مي کنند ‏تا کسي پيدا شود عفت آنان را حفاظت کرده و از سقوط در ورطه ي هرزگي برهاند.‏

اين گونه زنان واقعا زنان عاقلي هستند که به خاطر مال و متاع حقير و پست و بي ارزش ‏دنيوي آرامش زندگي خود را در کنار يک همسر از دست نمي دهند.‏

 

اثرات و تبعات رواني اين ازدواج بر همسر اول

اما آنچه مسلم است نه تنها اين ازدواج بلکه ازدواج دوم که بصورت علني و آشکار هم انجام مي ‏گيرد بر همسر اول فشار روحي و رواني زيادي وارد مي کند. حتي بعضي خانمها معتقدند که ‏جنازه ي ما بيفتد بعد اجازه ي نکاح دوم را مي دهيم. و مرد دچار هرج و مرج و آشوب ‏خانوادگي مي شود. ‏

در نتيجه از بس که همسر اول خود را دوست دارد سعي مي کند اين ازدواج را دور از چشم ‏خانم اول خود صورت دهد تا ضربه روحي و رواني بر او وارد نکند ولي در جامعه ما چنان ‏تبليغات سوء عليه تعدد زوجات صورت گرفته است که با تعدد زوجات با شدت وحدت تمام ‏مبارزه کرده و تهاجم فرهنگي غرب و نفوذ آن در جوامع اسلامي چنان رشد کرده که بعضي  ‏‏(لا قدّر الله) نسبت به تعدد معشوقه اصلا واکنشن نشان نمي دهند که کار حرامي است اما نسبت ‏به تعدد زوجات با ديدي نگاه مي کنند که گويا يک پديده ي زشت مخالف با حقوق زنان است. و ‏اسلام را بخاطر تثبيت عفت و طهارت زنان متهم به نابرابري و حق کشي زنان مي نمايند.‏

پنهان داشتن عقد نکاح بعد از اينکه با تمام شرايط و ارکان و شهود علني منعقد شده هيچ تاثيري ‏بر صحت عقد ايجاد نمي کند، چون اول ا تمام شرايط و ارکان شرعي صورت پذيرفته حال ‏بعدها کوشش مي شود که کسي از خانواده هاي نزديک او با خبر نشود اين عمر باعث بطلان ‏عقد نمي شود البته اين عقد در دفاتر ثبت ازدواج به ثبت مي رسد يا اينکه سند عرفي بر آن ‏نوشته مي شود که در بر دارنده عقد و ذکر مهر و شهود نکاح مي باشد.‏

 

‏ فرق بين جايز شرعي و بين شايسته ي اجتماعي

يک چيز در عين حال که شرعا جايز است لازم نيست که از لحاظ عرفي و اجتماعي هم در آن ‏قدح و عيب و ايرادي نداشته باشد چه بسا مسايل جايز شرعي وجود دارند که عرفا مردم آن را ‏نمي پسندند و خلاف شان مي دانند واين ازدواج هم دقيقا اين گونه است که از نظر شرعي جايز ‏است و از نظر عرف خلاف شان بوده و کراهت دارد. ‏

مثل اينکه يک خانم محترمه و ارجمند با راننده ي ماشين خود يا با خدمتگذار خود يا يک آقاي ‏متحرم با خادمه و کلفت خود ازدواج نمايد ازدواجش جايز ولي خلاف شان او بوده و در عرف ‏زيبنده نيست. و باعث کسر شأن و ارزش و جايگاه اجتماعي او مي شود ولي ما نمي توانيم اين ‏ازدواج را حرام و يا باطل قلمداد کنيم.‏

اما اولاد و ثمرات اين ازدواج حکم همان اولاد نکاح دائم را دارند و از حيث داشتن شناسنامه و ‏انتساب به پدر و مادر خود هيچ مشکلي ندارند بر عکس در نکاح متعه و موقت که پدر از تهيه ‏شناسنامه براي فرزندان ناشي از متعه و موقت فرار ميکند.‏

البته ما هيچگاه افراد را به اين ازدواج (ازدواج مسيار) تشويق نمي کنيم ولي اگر کسي انجام داد ‏شرعا با کراهت جايز است. ‏

زيرا نکاح بايد چنان علني باشد که براي همگان مشهور باشد تا فردا اگر کسي او را با اين خانم ‏ببيند متهم به روابط نا مشروع نشود زيرا در حديث آمده نکاح را علني کرده و آنرا در مساجد ‏انجام دهيد تا از چشم مردم پنهان نماند و همگان از آن اطلاع داشته باشند. از اين بابت هر چند ‏که با حضور گواهان و ولي زن انجام مي گيرد ولي مثل ساير عقود نکاح زياد علني نمي شود تا ‏دوست و دشمن از آن باخبر شوند. مي گوييم کراهت دارد.‏

 

والله اعلم

‏ و صلي الله علي سيدنا محمد و آله و صحبه و سلم ‏

دارالإفتآء حوزه علميه اهل سنت زاهدان


بازگشت به ابتدا

بازگشت به نتايج قبل

 

ارسال مقاله به دوستان

چاپ مقاله

 

     

  معرفي سايت به دوستان  |   درباره ما   |  تماس با ما

All Rights Reserved For BlestFamily.com © 2010

كليه حقوق مادي و معنوي سايت محفوظ است.